هکتور در ایلیاد: زندگی و مرگ قدرتمندترین جنگجوی تروی

John Campbell 30-09-2023
John Campbell

هکتور پسر شاه پریام و ملکه هکوبای تروی بود و با آندروماخه دختر ایتیون ازدواج کرد. این زوج پسری به دنیا آوردند به نام اسکاماندریوس که به آن آستیناکس نیز گفته می شود.

در ایلیاد هومر، هکتور هم به خاطر شجاعت و هم شخصیت بزرگش شناخته می شد، زیرا او با تبادل هدایا با دشمنش آژاکس کبیر نشان می داد. به خواندن ادامه دهید تا درباره داستان بزرگترین جنگجوی تروی در جنگ بیشتر بدانید.

همچنین ببینید: آلوپه: نوه پوزیدون که بچه خود را به دنیا آورد

هکتور در ایلیاد کیست؟

هکتور در ایلیاد بزرگترین قهرمان تروا بود شجاعت و مهارت او در اردوگاه تروجان ها بی نظیر بود. او به دوره تروا وفادار بود و بدش نمی آمد که برای آن بمیرد. اگرچه او به دست آشیل درگذشت، کارهای بزرگ او بیشتر از او ماند.

هکتور به عنوان یک قهرمان

طبق اسطوره، هکتور قوی ترین جنگجوی تروجان ها بود و به عنوان فرمانده آنها خدمت می کرد. تحت فرمان او قهرمانان برجسته ای مانند هلنوس، دیوفوس، پاریس (که برادران او بودند) و پولیداماس بودند.

دشمنان او را دیوانه و دینامیت توصیف کردند، اما در میدان جنگ نیز جوانمردی از خود نشان داد. او چند قهرمان یونانی را شکست داد و چند سرباز آخایی را کشت.

مبارزه هکتور با پروتسیلاوس

اولین قهرمان برجسته یونانی که با شمشیر هکتور سقوط کرد، پروتسیلاوس، پادشاه فیلاکه در تسالی است. قبل از شروع جنگ، یک پیشگویی ادعا می کرد که اولین بهپا به خاک تروا بگذارد می میرد. پروتسیلاوس اولین کسی بود که در خاک تروا فرود آمد و این پیشگویی را به خوبی می دانست. اگرچه او شجاعانه جنگید و تعدادی از جنگجویان تروا را کشت، اما زمانی که او با هکتور روبرو شد، این پیشگویی محقق شد.

برخورد هکتور با آژاکس

بعدها، هکتور با آژاکس، پسر شاه تلامون، و او روبرو شد. همسر Periboea از Salamis. در آن زمان، هکتور از نفوذ خود به عنوان قدرتمندترین جنگجو، در غیاب آشیل استفاده کرد تا دو طرف را مجبور به توقف موقت همه خصومت ها کند. سپس یونانی ها را به چالش کشید تا یک قهرمان واحد را انتخاب کنند که با او دوئل کند، به شرطی که برنده دوئل نیز برنده جنگ باشد. اگرچه هکتور می خواست از خونریزی بیشتر جلوگیری کند، اما پیشگویی او را نیز برانگیخت که او هنوز نخواهد مرد.

اولین کسی که خود را پیشنهاد کرد، منلائوس، پادشاه اسپارت و شوهر هلن تروا بود. با این حال، آگاممنون او را از دوئل کردن با هکتور منصرف می کند، زیرا او با قهرمان تروا همتا نبود. پس از تردیدهای بسیار و تشویق طولانی نستور، پادشاه پیلوس، نه جنگجو از خود برای مبارزه با هکتور استفاده کردند. بنابراین، قرعه کشی شد تا مشخص شود که کدام یک از این 9 نفر با هکتور دوئل خواهند کرد و به آژاکس افتاد. عالی است.

هکتور و آژاکس دوئل را با پرتاب نیزه به سمت یکدیگر آغاز کردند اما همه آنها هدف خود را از دست دادند. رزمندگان به استفاده از لنج و این بار زخم آژاکس متوسل شدندهکتور با شکستن سپر خود با سنگ و سوراخ کردن او با نیزه.

اما، خدای نبوت، آپولو، مداخله کرد و دوئل به دلیل نزدیک شدن به عصر متوقف شد. هکتور چون دید که آژاکس حریف شایسته ای است، دستانش را فشرد و هدایایی با او رد و بدل کرد.

آژاکس کمربند خود را به هکتور داد و هکتور شمشیر خود را به آژاکس داد. این هدایا پیش بینی سرنوشت اینها بود. جنگجویان بزرگ در میدان نبرد رنج می بردند. آژاکس با شمشیر هکتور خودکشی کرد و جسد مرده هکتور در شهر رژه رفت، که توسط کمربند آژاکس به ارابه ای بسته شده بود.

هکتور پاریس را سرزنش می کند

هکتور متوجه شد که پاریس مخفی شده است. از جنگ و زندگی در آسایش خانه اش. بنابراین، او به آنجا رفت و برادر کوچکترش را به خاطر ترک جنگی که بر سر آنها آورده بود، سرزنش کرد. اگر پاریس هلن، همسر منلائوس را ربوده بود، تروی با عذاب قریب‌الوقوع روبرو نمی‌شد. این سرزنش پاریس را وادار کرد تا وارد عمل شود و او برای تعیین سرنوشت هر دو طرف با منلائوس روبرو شد.

پاریس برای منلائوس قابل مقایسه نبود زیرا او شاهزاده جوان را به جان هم انداخت. با این حال، زمانی که منلائوس می خواست ضربه نهایی را وارد کند، آفرودیت، پاریس را به محل امن خود برد. بنابراین، نتایج قطعی نبود و جنگ زمانی از سر گرفته شد که جنگجوی تروا، پانداروس، تیری به سمت منلائوس پرتاب کرد که او را مجروح کرد. این باعث خشم یونانی‌هایی شد که آزاد کردندیک یورش بزرگ به تروجان ها، آنها را به سمت دروازه هایشان راند.

در رهبری ضد حمله

از ترس اینکه شهرش به زودی تسخیر شود، هکتور بیرون رفت تا ارتش خود را علیه یونانی ها رهبری کند. . همسر و پسرش سعی کردند او را از جنگ منصرف کنند زیرا می دانستند که دیگر او را نخواهند دید. هکتور با آرامش به همسرش، آندروماش، نیاز به دفاع از شهر تروا را توضیح داد. او خانواده را ترک کرد، کلاه برنزی خود را به سر کرد و یک ضد حمله را رهبری کرد تا یونانی ها را از دروازه ها بیرون کند.

تروجان ها با یونانی ها جنگیدند و آنها را به کشتی های خود زدند، اما آگاممنون نیروها را جمع کرد و تروجان ها را از تصرف کشتی های یونانی باز داشت. سرانجام هکتور از تعقیب و گریز دست کشید و شب نزدیک شد و نذر کرد که روز بعد کشتی ها را آتش بزند. سپس تروجان ها در میدان نبرد اردو زدند و شب را در انتظار طلوع سپیده سپری کردند.

سوختن کشتی پروتسیلاوس

اما هنگامی که روز فرا رسید، آگاممنون سربازان را بیدار کرد و آنها با آنها جنگیدند. تروجان ها مانند یک شیر زخمی آنها را به سمت دروازه های خود می راند. در تمام این مدت، هکتور از جنگ بیرون ماند تا اینکه آگاممنون که از ناحیه بازویش آسیب دید، میدان نبرد را ترک کرد.

هکتور پس از رفتن، ظهور کرد و رهبری یک حمله را بر عهده گرفت، اما دیومدس و اودیسه او را متوقف کردند. تا به یونانیان اجازه عقب نشینی داده شود. تروجان ها همچنان یونانیان را تا اردوگاه خود تعقیب کردند و هکتور یکی از دروازه های یونان را شکست وفرمان حمله ارابه را می دهد.

هکتور با کمک خدای آپولو سرانجام کشتی پروتسیلاوس را تصاحب می کند و سپس دستور می دهد که برای او آتش بیاورند. آژاکس با احساس آنچه که هکتور می خواست انجام دهد، هر تروجانی را که می خواست آتش را به هکتور برساند، کشت. ​​هکتور به آژاکس حمله کرد و موفق شد نیزه او را بشکند و آژاکس را مجبور به عقب نشینی کند. هکتور سرانجام کشتی پروتسیلوس را به آتش کشید و یونانیان شکست سنگینی را متحمل شدند.

هکتور پاتروکلوس را می کشد

شکست یونانیان پاتروکلوس را به شدت ناراحت کرد و او سعی کرد آشیل را به بازگشت به میدان نبرد دعوت کند. حداقل برای جمع آوری نیروها. آشیل نپذیرفت اما پذیرفت که پاتروکلوس زره خود را بپوشد و میرمیدون ها، جنگجویان آشیل را رهبری کند. با این حال، او به پاتروکلوس هشدار داد که فقط تروجان ها را از کشتی های یونانی دور کند و آنها را تا دروازه های تروا تعقیب نکند. بنابراین، پاتروکلوس زره آشیل را پوشید و ارتش یونان را رهبری کرد تا تروجان ها را از کشتی ها بیرون کند.

در هیجان پیروزی ظاهری، پاتروکلوس تروجان ها را به سمت دروازه های آنها تعقیب کرد، یا هشدار آشیل را فراموش کرد یا صرفاً این کار را انجام داد. برده شده زره آشیل به او شکست ناپذیری داد و پاتروکلوس همه کسانی را که به سمت او می آمدند از جمله سارپدون، پسر فانی زئوس را کشت. با این حال، هنگامی که او با هکتور روبرو شد، آپولو عقل خود را از بین برد و به نیزه یوفربوس اجازه داد پاتروکلوس را زخمی کند. سپس هکتور ضربه آخر را به مجروحان وارد کردپاتروکلوس اما قبل از مرگ، مرگ هکتور را پیشگویی کرد.

هکتور و آشیل

مرگ پاتروکلوس آشیل را غمگین کرد و او تصمیم خود را مبنی بر عدم جنگیدن برای یونانیان لغو کرد. او میرمیدون‌هایش را جمع کرد و تروجان‌ها را به دروازه‌هایشان بازگرداند تا اینکه با هکتور تماس گرفت. هنگامی که هکتور آشیل را دید که به سرعت نزدیک می شود، به سمت پاهای خود رفت تا اینکه توسط آشیل گرفتار شد. هکتور و آشیل در یک دوئل با آشیل که با کمک آتنا در صدر قرار گرفت، شرکت کردند.

مرگ هکتور ایلیاد پایان جنگ برای تروجان ها بود، زیرا آنها تمام اعتماد به نفس خود را از دست دادند و روحیه آنها جای خود را به ناامیدی داد. شجاعت، قدرت، مهارت و مهارت های رهبری او برخی از ویژگی های هکتور در ایلیاد بود که او را نزد تروجان ها محبوب کرد. او همچنین برخی از نقل قول های به یاد ماندنی هکتور از ایلیاد را از خود به جای گذاشته است که حتی امروز ما را الهام می بخشد.

نتیجه گیری

تا کنون، ما در حال مطالعه زندگی بزرگترین جنگجو تاکنون بوده ایم. در سرزمین تروا قدم بزنید در اینجا خلاصه ای از همه چیزهایی است که تاکنون خوانده ایم:

  • هکتور پسر شاه پریام و ملکه هکوبای تروا و بهترین جنگجوی تروجان ها در صفوف خود بود.
  • رهبری او چندین پیروزی را علیه یونانیان شاهد بود، از جمله توقیف و سوزاندن کشتی پروتسیلائوس.
  • او همچنین چندین جنگجوی یونانی از جمله پروتسیلائوس را شکست داد و پاتروکلوس آنها را از دروازه های تروا به سمت آنها راند.اردوگاه.
  • اگرچه او به عنوان یک دیوانه در میدان جنگ شناخته می شد، هکتور مردی بود که به مهارت آژاکس کبیر اذعان داشت و با او هدایایی رد و بدل می کرد. آشیل که هکتور را با کمک آتنا، الهه جنگ، کشت.

ویژگی های تحسین برانگیز هکتور او را مورد علاقه تروجان ها قرار داد و حضورش در ارتش به سربازان اعتماد به نفس داد. ایجاد ترس در دل مخالفان.

همچنین ببینید: ادیپ در کولونوس - سوفوکل - یونان باستان - ادبیات کلاسیک

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها