توسر: اسطوره‌های یونانی شخصیت‌هایی که این نام را دارند

John Campbell 22-08-2023
John Campbell

Teucer of Salamis یکی از جنگجویان نخبه یونانی بود که با مهارت و اراده محض از جنگ تروا جان سالم به در برد. او یک کماندار خوب بود که تیرهایش هرگز نشانه های خود را از دست ندادند و اعتقاد بر این بود که 30 جنگجوی تروا را کشته است. از سوی دیگر، پادشاه توسر ترواد بنیانگذار افسانه ای پادشاهی تروا بود. این مقاله ریشه ها، خانواده ها و بهره برداری های هر دو توسر را بر اساس اساطیر یونانی بررسی می کند.

توسر، کماندار بزرگ

خانواده توسر

این توسر متولد شد به تلامون و هسیونه، شاه و ملکه جزیره سالامیس. او برادر ناتنی یک قهرمان یونانی دیگر، آژاکس کبیر بود، زیرا مادرش هسیونه همسر دوم پادشاه تلامون بود. عموی توسر پریام، پادشاه تروا بود، بنابراین پسر عموهای او هکتور و پاریس بودند. بعداً در اسطوره، او عاشق شاهزاده خانم قبرسی، یون شد و با او تنها دختر خود آستریا را داشت و با او ازدواج کرد. .

توسر اساطیر یونانی

توسر در جنگ تروجان با پرتاب تیرهای شدید خود در حالی که پشت سپر عظیم برادر ناتنی خود، آژاکس ایستاده بود، جنگید. توسر و آژاکس خسارات زیادی به نیروهای تروجان وارد کردند که به یکی از اهداف اصلی آنها تبدیل شدند. مهارت او در تیر و کمان همه از جمله دشمنانش را تحت تاثیر قرار داد و همکاری او با آژاکس موفقیت بزرگی بود.

برخورد Teucer's Withهکتور

در ایلیاد روایت شده است که یک بار، هنگامی که هکتور تروی لشکری ​​را رهبری کرد تا یونانیان را به سمت کشتی‌هایشان براند، توسر در موضع خود ایستاد و با کشتن ارابه‌ران هکتور آنها را متوقف کرد. در حالی که ارابه هکتور پایین بود، او چندین قهرمان تروا را نشانه گرفت و آنها را یکی پس از دیگری بیرون آورد.

توسر سپس توجه خود را به هکتور معطوف کرد که چند تیر به سمت او شلیک کرد، اما در کمال تعجب، همه آنها هدف خود را از دست دادند. این توسر را گیج کرد، اما او نمی دانست که آپولو، خدای نبوت، در کنار هکتور قرار داشت و تمام تیرها را منحرف می کرد. خدایان که از تروجان ها حمایت می کردند. زئوس، که در کنار تروجان‌ها بود، کمان توسر را شکست تا از آسیب رساندن او به هکتور جلوگیری کند.

مداخله خدا جان هکتور را نجات داد. هنگامی که جان او نجات یافت و با دیدن آسیبی که توسر به ارتش خود وارد کرد، هکتور به دنبال راهی برای پایین آوردن توسر بود و یکی را پیدا کرد.

او سنگی را به سمت تیرانداز پرتاب کرد. ، که به بازوی او اصابت کرد و باعث شد تا توسر به طور موقت توانایی تیراندازی خود را از دست بدهد. توسر نیزه ای برداشت و به سمت هکتور دوید تا او را به درگیری با بازوی مجروح دعوت کند. هکتور اسلحه خود را به سمت او پرتاب کرد اما به اندازه یک تار مو از دست رفت. آژاکس و توسر سپس به سربازان خود دستور دادند که تمام تلاش خود را برای دفع حمله تروجان از همه به کار گیرند.طرفین.

تروجانها سرانجام عقب نشینی کردند

نبرد زمانی پایان یافت که پاتروکلوس در زره آشیل ظاهر شد که تروجانها را ترساند و سرانجام آنها عقب نشینی کردند. این به این دلیل بود که آنها فکر می کردند این آشیل است که به شدت از مادرش تتیس می ترسیدند که او را تقریباً شکست ناپذیر کرده بود.

همچنین ببینید: ItzpapalotlButterfly Goddess: الهه سقوط کرده اساطیر آزتک

استثمارهای توسر در طول جنگ تروا

به گفته هومر، توسر کشته شد. حدود 30 جنگجوی تروا از جمله آرتائون، اورمنوس، دئتور، ملنیپوس، پروتون، آموپائون و لیکوفانتس. علاوه بر این، او جراحت شدیدی بر گلاوکوس، ناخدای لیسیایی وارد کرد که او را مجبور به عقب نشینی از جنگ کرد. با این حال، هنگامی که گلوکوس متوجه شد که شاهزاده او، سارپدون، زخمی شده است، از آپولو دعا کرد تا او را نجات دهد. آپولون زخم گلاوکوس را التیام بخشید تا بتواند برود و دوستش را نجات دهد.

سپس گلوکوس دیگر جنگجویان تروا را فراخواند و دیواری انسانی در اطراف سارپدون در حال مرگ ایجاد کرد تا خدایان بتوانند او را دور کنید. برادر ناتنی توسر بعداً گلوکوس را در درگیری بر سر جسد آشیل کشت. برای جلوگیری از هتک حرمت جسد گلوکوس، آئنیاس، پسر عموی هکتور، جسد را نجات داد و به آپولو سپرد و او آن را برای دفن به لیکیا برد.

توسر بر دفن آژاکس اصرار دارد

بعداً، هنگامی که آژاکس خود را کشت، توسر از جسد او محافظت کرد و دید که به خاک سپرده شده است. منلاوس و آگاممنون مخالفت کردندبه دفن جسد آژاکس زیرا آنها او را متهم به توطئه برای کشتن آنها کردند. آژاکس واقعاً قصد کشتن آنها را داشت زیرا احساس می کرد پس از اینکه دو پادشاه (منلاوس و آگاممنون) زره آشیل را به او اعطا کردند، سزاوار زره آشیل است .

اما نقشه آژاکس شکست خورد زیرا خدایان او را فریب دادند تا گاوهایی را که یونانیان از جنگ به دست آورده بودند بکشد. آتنا، الهه جنگ، گاوها را به شکل انسان درآورد و آژاکس را سرسری کرد تا آنها را سلاخی کند. بنابراین، آژاکس فکر می کرد که آگاممنون و منلائوس را با سلاخی گاوها و گله های آنها کشت. بعداً به خود آمد و متوجه آسیب وحشتناکی شد که به بار آورده بود و گریست.

او احساس شرمندگی کرد و با افتادن بر روی شمشیر خود دست به خودکشی زد اما بدون دعوت به انتقام از منلائوس و آگاممنون. به همین دلیل بود که دو پادشاه از دفن جسد او خودداری کردند به عنوان نوعی مجازات و برای جلوگیری از هر کسی که ممکن است افکار مشابهی در سر داشته باشد.

اما توسر اصرار داشت که برادر ناتنی خود دفن مناسبی داده شود تا روح او را قادر سازد تا به عالم اموات برود، توهین به دو پادشاه. سرانجام، پادشاهان اجازه دادند آژاکس را به طور مناسب دفن کنند.

پادشاه سالامیس توسر را تبعید می کند

وقتی توسر به خانه بازگشت، پدرش، پادشاه تلامون، او را به دلیل بازگشت محاکمه کرد بدون جسد یا بازوهای برادرش. پادشاه تلامون او را به دلیل سهل انگاری مجرم شناخت و او را از این کشور اخراج کرد.جزیره سالامیس بنابراین، توسر از جزیره در جستجوی یافتن خانه جدید با کشتی حرکت کرد. او با شاه بلوس صور تماس گرفت و سرانجام او را متقاعد کرد که به لشکرکشی او در سرزمین قبرس بپیوندد.

شاه بلوس و توسر سربازان را در فتح جزیره قبرس رهبری کردند سپس بلوس قبرس را به توسر تسلیم کرد و از او برای کمک تشکر کرد. در آنجا توسر شهر جدیدی را تأسیس کرد و آن را سالامیس نامید، به نام جزیره سالامیس، ایالت زادگاهش. او سپس با همسرش یون، دختر پادشاه قبرس، ازدواج کرد و این زوج دخترشان آستریا را به دنیا آوردند.

اسطوره‌شناسی پادشاه توسر

خانواده توسر

این توسر که با نام توکروس نیز شناخته می‌شود، پسر خدای رودخانه اسکاماندر و همسرش Idaea، پوره‌ای از کوه آیدا بود. یونانیان باستان او را بنیانگذار توکریا می‌دانستند، سرزمینی که بعداً به تروی معروف شد.

شاعر رومی، ویرژیل، نقل می‌کند که توسر اصالتاً از جزیره کرت بود، اما با یک سوم کرتی‌ها گریخت. زمانی که جزیره با قحطی بزرگ گرفتار شد. آنها به رودخانه اسکامندر در ترواد که به نام پدر توسر نامگذاری شده بود رسیدند و در آنجا ساکن شدند.

اما به گفته مورخ یونانی دیونیسیوس هالیکارناسوس توسر رئیس منطقه Xypete در آتیک بود قبل از نقل مکان به ترواد (که بعداً تروی شد). قبل از عزیمت به ترواد، توسر با یک اوراکل مشورت کرده بودبه او توصیه کرد که در مکانی مستقر شود که دشمنی از زمین به او حمله کند.

بنابراین، در شبی که به رودخانه اسکامندر رسیدند، با انبوهی از موش ها مواجه شدند که آنها را وادار کردند. ناخوشایند زندگی می کند توسر حضور موش ها را به معنای "دشمن از زمین" تفسیر کرد. بنابراین او طبق توصیه او در آنجا ساکن شد.

علاوه بر این، او سرانجام پادشاه ترواد و بعداً اولین پادشاهی شد که بر شهر تروا حکومت کرد. توسر سپس شهر هاماکسیتوس را ساخت. و آن را پایتخت ترواد قرار داد. او چندین پروژه موفق از جمله ساختن معبدی به افتخار آپولو، خدای نبوت، انجام داد.

این معبد با نام آپولو اسمنتئوس شناخته می شد و برای تشکر از خدا برای از بین بردن موش ها ساخته شد. در ابتدا زمانی که آنها برای اولین بار در ترواد مستقر شدند با آنها روبرو شدند. گفته می شود که توسر پادشاهی خوشی داشت و دختری به نام باته آ داشت که به او اجازه داد با داردانوس پسر زئوس و الکترا ازدواج کند. داردانوس یک شاهزاده تیرنی بود که پدرش کوریتوس پادشاه تارکینها و مادرش الکترا بود. او از هسپریا (ایتالیای امروزی) آمد و به تروآد سفر کرد و در آنجا با پادشاه توسر ملاقات کرد.

اما، در روایت دیونیسیوس هالیکارناسوس، داردانوس از آرکادیا می آمد، جایی که او در کنار برادر بزرگش ایسوس پادشاه بود. . در حالی که در آرکادیا بود، دریافت کردبا کرایس، دختر شاهزاده پالاس ازدواج کردند.

این زوج دو پسر ایدائوس و دیماس به دنیا آوردند و تا زمانی که سیلی بزرگ اکثریت جمعیت آرکادی را آواره کرد، به خوشی زندگی کردند. برخی تصمیم گرفتند آرکادیا را ترک کنند و کسانی که باقی ماندند دیماس را پادشاه خود کردند. داردانوس و برادرش یاسوس به جزیره یونانی ساموتراس رفتند جایی که زئوس یاسوس را کشت به خاطر همخوابگی با همسرش دیمتر. داردانوس و مردمش پس از اینکه متوجه شدند که زمین به سختی می تواند فعالیت های کشاورزی را پشتیبانی کند، به سمت ترواد حرکت کردند.

در آنجا با توسر آشنا شد و با دخترش باته آ ازدواج کرد. برخی از نسخه‌های این اسطوره به اتفاقی که برای همسر اول داردانوس، کرایس افتاد اشاره نمی‌کنند، اما دیونیسیوس مدت‌ها از بین رفته بود. داردانوس و باته آ سه پسر به دنیا آوردند - ایلوس، اریکتونیوس و زاکینتوس با یک دختر به نام ایدئا. اریشتونیوس بعداً پس از مرگ ایلوس در زمان پادشاهی پدرش، داردانوس، پادشاه شد.

مرگ و میراث توسر

سپس توسر سرزمین داردانوس را در دامنه کوه آیدا داد و در آنجا شهر را تأسیس کرد. داردانیا. به زودی، شهر بزرگ شد و پس از مرگ توسر، او با یک نام، داردانیا، به این دو شهر پیوست. با این حال، تروجان ها همچنان نام توکرین را پس از پدرشان، پادشاه توسر، حفظ کردند. به عنوان مثال، برخی از آثار ادبی به آینیاس ناخدای تروا به عنوان ناخدای بزرگ توکریان اشاره می کنند.

همچنین ببینید: چه کسی پاتروکلوس را کشت؟ ترور یک عاشق خداپسند

بیشتراساطیر مربوط به دو شخصیت یونان باستان به نام توسر را مطالعه کرد. یکی از سالامیس و دیگری از آتیکا. در اینجا خلاصه ای از همه چیزهایی است که در مورد آنها کشف کرده ایم:

  • اولین توسر پسر پادشاه تلامون و ملکه هسیونه بود و او داشت. یک برادر ناتنی به نام آژاکس.
  • آنها همراه با برادرش آژاکس، امواج حمله تروجان ها را با تیرهای توسر که بیشترین آسیب را وارد کردند دفع کردند.
  • این توسر از جنگ تروجان جان سالم به در برد اما به دلیل امتناع از بازگشت با جسد برادر ناتنی خود، آژاکس که معمولاً او را بزرگتر می نامند تا او را از آژاکس کوچک متمایز کند، توسط پدرش از سرزمین تبعید شد.
  • توسر دیگر پادشاه و بنیانگذار تروی پس از فرار از سیل در شهر خود و ساکن شدن در ترواد.
  • او با داردانوس ارتباط برقرار کرد که بعداً با دخترش ازدواج کرد و چهار فرزند به دنیا آورد.

داردانوس وارث توسر شد. پادشاهی پس از مرگ او و گنجاندن آن در پادشاهی خود، نام آن را داردانیا.

اسطوره های باستانی پادشاه توسر را جد تروجان ها می دانند نه پدرش اسکامندر. با این حال، دلیل عدم دریافت چنین تحسین‌هایی به اسکامندر همچنان نامشخص است.

میراث مدرن توسر

پونتودرا در منطقه گالیسیا اسپانیا، پایه‌های آن را به توسر ردیابی می‌کند. گاهی اوقات از پونتودرا به عنوان "شهر توسر" یاد می شود اعتقاد بر این است که بازرگانان یونانی که در آن منطقه ساکن شده بودند داستان هایی از قهرمان یونانی تعریف می کردند و در نتیجه شهر به نام او نامگذاری شد.

مردم شهر نیز گهگاه به نام Teucrinos، پس از گونه ای از نام Teucer، نامیده می شوند. چندین باشگاه ورزشی در منطقه یا به نام توسر نامگذاری شده‌اند یا از گونه‌هایی از نام او استفاده می‌کنند.

Teucer همچنین یک NPC در بازی ویدئویی نقش‌آفرینی Genshin Impact است. توسر گنشین ایمپکت در Tartglia’s Story Quest ظاهر می شود و او پسر جوانی است که اهل منطقه Snezhnaya در Teyvat است. او دارای صورت کک و مک، موهای نارنجی و چشمان آبی است و هیچ مهارت رزمی ندارد. سن تأثیر گنشین توسر مشخص نشده است، اما او جوان است، احتمالاً در دوران پیش از نوجوانی خود. Teucer x Childe (همچنین به عنوان Tartaglia شناخته می شود) برادرانی هستند که Childe بزرگتر است.

تلفظ Teucer

این نام به صورت تلفظ می شود.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها