آیا مدوسا واقعی بود؟ داستان واقعی پشت گورگون مو مار

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

آیا مدوسا واقعی بود؟ آیا شخصیت او بر اساس یک داستان واقعی است؟ ما دلیل ظاهر منحصر به فرد مدوسا و اینکه آیا چیزی از داستان او بر اساس واقعیت وجود دارد را کشف خواهیم کرد.

یکی از شناخته شده ترین و معروف ترین هیولاها در اساطیر یونان مدوسا است، گورگون با زشت ترین ظاهر-سری پوشیده از مارها و قادر به تبدیل انسان به سنگ. نسخه های زیادی وجود دارد، اما داستان واقعی، به گفته یک شاعر رومی به نام اووید. ادامه دهید و همه چیز را در مورد او خواهید دانست.

آیا مدوسا واقعی بود؟

پاسخ کوتاه این است که نه، مدوسا واقعی نبود. برای کسی که تصویر شده است به عنوان یک هیولا با مارهای سمی برای مو، که توانایی تبدیل مردان به سنگ را دارد، ممکن است بدیهی به نظر برسد که مدوسا یک شخصیت تاریخی واقعی نبوده است.

منشا مدوسا

منشا مدوسا داستان عمیقاً در اساطیر یونان ریشه دارد، به ویژه در تئوگونی که توسط شاعر قرن هشتم قبل از میلاد، هزیود، نوشته شده است. تاریخ تولد دقیقی وجود نداشت، نوشته شده بود، اما تخمین زده می شد که سال تولد او ممکن است بین 1800 تا 1700 باشد.

او یکی از معدود هیولاهای یونان باستان است که پدر و مادرش تقریباً مورد توافق جهانی قرار داشتند. تمام نسخه های روایت او، حتی آنهایی که ادعا می کردند او هیولا به دنیا نیامده است بلکه دوشیزه ای زیبا به دنیا آمده است، نام های یکسانی برای پدر و مادرش داشت.

مدوسا دختر دو باستانی است. خدایان کههمچنین هیولاهای دریایی وحشتناکی بودند - فورسیس و سیتو. به غیر از دو خواهر جاودانه اش گورگون، استنو و یوریال، او با هیولاها و پوره های وحشتناک متعددی ارتباط دارد.

لیست بستگان او شامل می شود. the Graeae (سه زنی که یک چشم مشترک بین آنها دارند)، Echidna (نیمه زن، نیمه مار که تنها در یک غار زندگی می کرد)، Thoosa (مادر Cyclops)، Scylla (هیولا دریایی که صخره های کنار Charybdis را تعقیب می کرد)، و نگهبانان درخت سیب طلایی - Hesperides (همچنین به عنوان شناخته می شود) دختران عصر)—و لادون، موجودی مار مانند و دور درخت سیب طلایی پیچیده شده بود.

مدوسا علیرغم اینکه فانی زیبایی بود عجیب بود. یک در خانواده تا زمانی که عصبانیت آتنا را برانگیخت. مدوزا با وجود اینکه در بدو تولد یک هیولا نبود، مصیبت وحشتناک تبدیل شدن به بدترین خواهرانش در گورگون را تحمل کرد. در میان آنها، او تنها انسانی بود که آسیب پذیری داشت که خواهران فناناپذیرش از آن برخوردار نبودند. 3> و خواهرانش همیشه توسط یونانیان باستان به عنوان هیولاهای شنیع تلقی می شدند، اما رومی ها مدوسا را ​​به عنوان یک دوشیزه دوست داشتنی توصیف می کردند. نشان می دهد که موهای او همیشه نبوده استساخته شده از مار مهم است بدانید که گفته می‌شود او بسیار زیبا به دنیا آمده است و هر جا که می‌رفت قلب‌ها را به دست می‌آورد، به همین دلیل است که او را پاک و پاکیزه می‌دانستند، این دوشیزه زیبا مورد تحسین الهه آتنا قرار گرفت. ، الهه خرد. او تصمیم گرفت که به عنوان یک کشیش در معبدی که به آتنا اختصاص داده شده بود، خدمت کند، جایی که باکرگی و پاکدامنی شرط لازم بود.

او کشیش کاملی بود، و از آنجایی که بسیار زیبا بود، تعداد بازدیدکنندگانی که به آن می آمدند. معبد فقط برای تحسین کردن او هر روز بزرگ می شد. این باعث شد الهه آتنا به او حسادت زیادی کند. حتی یکی از بازدیدکنندگان خاطرنشان کرد که موهای مدوسا از موهای الهه آتنا زیباتر است.

داستان مدوسا و پوزئیدون

بر اساس چندین روایت و کسانی که ادعا می کنند این داستان واقعی مدوسا است، پوزیدون دلیل اصلی ظاهر هولناک مدوسا است. این برگرفته از افسانه ای است که در آن مدوسا به عنوان یک کاهن خیره کننده در معبد آتنا به تصویر کشیده شده است.

همچنین ببینید: چرا مدوسا نفرین شد؟ دو طرف داستان در نگاه مدوسا

پوزیدون، خدای دریا، برای اولین بار مدوزا را هنگامی که در کنار ساحل قدم می زد دید و عاشق او شد. با این حال، مدوزا به طور مداوم پوزئیدون را رد می کرد زیرا او متعهد بود به عنوان کشیش آتنا خدمت کند. پوزئیدون و آتنا با هم اختلاف داشتند، و این واقعیت که آتنا مالک مدوسا بود فقط باعث تشدید خشم او شد.

پوزیدون تصمیم گرفت مدوسا را ​​به زور بگیرد زیرا اواز طرد مداوم او خسته شده بود. مدوسا ناامیدانه برای محافظت به سمت معبد آتنا دوید، اما پوزیدون به او رسید و در داخل معبد مقابل مجسمه آتنا به او تجاوز کرد.

آتنا ناگهان از جایی ظاهر شد. او از آنچه روی داده بود خشمگین بود و از آنجایی که نمی توانست پوزئیدون را سرزنش کند زیرا او خدایی قدرتمندتر از او بود، مدوسا را ​​به اغوای پوزیدون و بی احترامی به الهه و معبد متهم کرد.

مدوسا پس از نفرین

طبق اسطوره یونانی، آتنا به عنوان نوعی از مجازات، ظاهر مدوسا را ​​تغییر داد و موهای باشکوه او را به مارهای خروشان تبدیل کرد، رنگ او را سبز کرد، و همه را تبدیل کرد. که به سنگ نگاهش کرد از این رو، مدوسا نفرین شد.

از لحظه ای که ظاهر فیزیکی مدوسا تغییر کرد، جنگجویان او را تعقیب کردند، اما تک تک آنها به سنگ تبدیل شدند. هر جنگجوی او را غنیمتی می دانست که باید کشته شود. . با این حال، هیچ یک از آن جنگجویان موفق به کشتن او نشدند. همه آنها برنگشتند.

بعد از تبدیل شدن به هیولایی که می‌دانیم، مدوسا با خواهرانش به سرزمینی دور فرار کرد تا از تمام بشریت دوری کند. سپس قهرمانانی که می خواستند او را به عنوان یک جایزه بکشند، به دنبال او بودند. بسیاری برای مقابله با او آمدند، اما هیچ‌کدام دیگر برنگشتند. از آن زمان تاکنون، هیچ کس اقدامی برای کشتن او نکرده است، زیرا انجام این کار خودکشی محسوب می شود.

همچنین ببینید: کوالموس: هر آنچه که باید درباره این خدای منحصر به فرد بدانید

مدوسا وپرسئوس

کشتن مدوسا یک ماموریت انتحاری در نظر گرفته می‌شد، زیرا وقتی یکی به سمت او نگاه می‌کرد، و اگر به عقب نگاه می‌کرد، مارها با یک تابش خیره کننده آن شخص را می‌کشتند. یک فرد شجاع که قصد کشتن او را داشت، در نهایت مرده می شد.

پادشاه پولیدکتس از خطر خودکشی کشتن این هیولا اطلاع داشت، به همین دلیل بود که او پرسئوس را به جستجوی فرستاد تا سر او را بیاورد. 3> در مجموع، مأموریت این بود که او را سر بریده و سر پیروز را به عنوان نشانه ای از شجاعت بیاورند.

پرسئوس یک نیمه خدا، پسر خدای زئوس و یک زن فانی بود. به نام دانایی پرسئوس و دانائه رانده شدند و به جزیره سریفوس، جایی که پولیدکتس پادشاه و فرمانروا بود، سرازیر شدند. برای اطمینان از اینکه پرسئوس بر او غلبه نخواهد کرد، پادشاه پولیدکتس نقشه ای اندیشید تا پرسئوس را به یک مأموریت مرگبار بفرستد.

اما پرسئوس به دلیل اینکه پسر خدای برتر زئوس بود، و او بود. نمی‌خواهم به این مأموریت برود بدون اینکه آماده باشد بهترین سپر را برای انجام این مأموریت با خود داشته باشد، از این رو پرسئوس از دیگر خدایان یونان کمک گرفت.

به او کلاه نامرئی داده شد. از هادس، خدای عالم اموات. او همچنین یک جفت صندل بالدار از خدای سفر، هرمس، گرفت. هفائستوس، خدای آتش و آهنگری، به پرسئوس شمشیر داد، در حالی که آتنا، الهه جنگ، سپری ساخته شده از برنز بازتابنده به او داد.

همه هدایا را به همراه داشت.که خدایان به او دادند، پرسئوس به سمت غار مدوسا رفت و او را در خواب یافت. پرسئوس مطمئن شد که مستقیماً به مدوسا خیره نشود، بلکه به انعکاس سپر برنزی که آتنا به او داده بود نگاه کند. او بی سر و صدا به او نزدیک شد و توانست سر او را جدا کند و بلافاصله قبل از بازگشت به خانه آن را در کیف خود بگذارد.

اما پرسئوس از اینکه مدوسا فرزندان پوزیدون را حمل می کرد بی خبر بود. بنابراین از خون روی گردنش، فرزندانش - پگاسوس، اسب بالدار، و کرایسور، غول- به دنیا آمدند.

نتیجه

مدوزا زمانی یک دوشیزه زیبا بود با موهایی چنان باشکوه که می گفتند از آتنا زیباتر است. اجازه دهید بیشتر آنچه را که در مورد مدوسا و داستان او آموخته ایم خلاصه کنیم.

  • مدوسا از خانواده ای از هیولاها آمده است. والدین او هر دو هیولای دریایی، فورسیس و سیتو بودند. او همچنین با چندین هیولا و پوره مرتبط است: Graeae، Echidna، Thoosa، Scylla، Hesperides، و Ladon.
  • او با زیبایی و فانی بودنش در خانواده اش عجیب بود، به ویژه در مقایسه با آن. به دو خواهرش گورگون، استنو و اوریال، که هر دو جاودانه بودند.
  • پوزیدون که خدای دریا بود، عاشق مدوسا شد و پس از چندین بار طرد شدن، تصمیم گرفت او را به زور بگیرد. او در معبدی که به عنوان کشیش آتنا خدمت می کرد مورد تجاوز قرار گرفت.
  • آتنا خشمگین شد و مدوسا را ​​متهم کرد کهپوزئیدون را اغوا کرد و او را با تبدیل موهای باشکوهش به مارهای خروشان تنبیه کرد، رنگ چهره اش را سبز کرد و همه کسانی را که به او نگاه می کردند به سنگ تبدیل کرد.
  • مدوسا به یک هدف ارزشمند برای جنگجویان تبدیل شد، اما هیچکس موفق به کشتن او نشد. پرسئوس، پسر زئوس با یک زن فانی. پرسئوس با استفاده از تمام هدایایی که دیگر خدایان یونان به او داده بودند، موفق شد سر مدوسا را ​​جدا کند. اندکی پس از آن، فرزندان مدوسا، پگاسوس و کرایسور، از خون روی گردن او بیرون آمدند.

از آنجایی که هیچ گزارش مکتوبی وجود ندارد که ثابت کند مدوسا واقعی بوده است، ارزشمند است که داستان پشت او کشف شود ظاهری بی نظیر. فهمیدن این که در پشت شرارت او به عنوان یک هیولا، زمانی قربانی اقدام خشن یک خدا شده بود، تکان دهنده است، اما با وجود قربانی بودن، او یکی بود. که مجازات شد این داستان او را بسیار تراژیک تر می کند.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها