فهرست مطالب
Ceyx و Alcyone در منطقه Trachis در نزدیکی رودخانه Spercheious زندگی می کردند و عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند. طبق این افسانه، هر دو از یکدیگر به عنوان زئوس و هرا یاد میکردند که عملی توهین آمیز بود. وقتی زئوس متوجه شد، خونش در درونش جوشید و تصمیم گرفت تا این دو نفر را به خاطر کفرگویی شان مجازات کند. این مقاله به بررسی خاستگاه سیکس و همسرش آلکیونه و آنچه زئوس به دلیل نفرین کردن او با آنها کرد، می پردازد.
همچنین ببینید: ترجمه کاتولوس 101ریشه های سیکس و آلسیون
سیکس پسر ائوسفروس بود که از او با عنوان لوسیفر نیز یاد می شود و مشخص نیست که آیا او مادر داشته یا نه. آلکیون که گاهی هالسیون هم نوشته می شود، دختر پادشاه آئولیا و همسرش آیگاله یا انارته بود. بعدها، هالسیون ملکه تراکیس شد، جایی که با همسرش سیکس به خوشی زندگی کرد. عشق آنها هیچ حد و مرزی نمی شناخت زیرا این زوج سوگند یاد کردند که هر کجا که می روند – حتی تا گور همدیگر را دنبال کنند. همه، از جمله خدایان پانتئون یونان، عشقی که این زوج به یکدیگر داشتند را تحسین می کردند و مجذوب زیبایی ظاهری آنها می شدند. به دلیل علاقه شدیدی که به یکدیگر داشتند، این زوج شروع به معرفی خود به عنوان زئوس و هرا کردند.
اما این امر برای خدایان خوشایند نبود، زیرا احساس می کردند هیچ خدایی کمتر از یک انسان صحبت نمی کند. باید خود را با پادشاه خدایان مقایسه کنند. بدین ترتیب،رعد و برقی به دریا، که باعث طوفان شدیدی شد که سیکس را غرق کرد.
خدایان که تحت تأثیر چنین نمایش بزرگی از عشق قرار گرفتند، این زوج را به ماهیان شاهی تبدیل کردند که به علاوه هالکیون نیز شناخته می شود. روزهای هالسیون، عبارتی که به معنی دوره صلح آمیز از این افسانه گرفته شده است.
زئوس باید آنها را به خاطر این گناه بزرگ مجازات می کرد، اما باید منتظر زمان مناسب برای انجام این کار بود.Ceyx برادرش را از دست داد
سیکس به تازگی برادرش Daedalion را پس از تبدیل شدن به یک شاهین توسط خدای آپولو از دست داده بود. Daedalion به شجاعت و سختگیری شهرت داشت و دختری زیبا به نام Chione به دنیا آورد.
زیبایی Chione آنقدر مسحور کننده بود که توجه خدایان و مردان را به خود جلب کرد. قادر به کنترل شهوت خود نبودند. آپولو و هرمس فریب دادند و با دختر جوان خوابیدند و او دوقلو به دنیا آورد. اولین فرزند برای هرمس و دومی برای آپولو.
بی احتیاطی خدایان باعث شد که Chione احساس کند زیباترین در بین همه زنان است. او حتی به خود می بالید که از آرتمیس زیباتر است. ادعایی که الهه را برانگیخت. بنابراین، او تیری به زبان چیونه زد و او را کشت.
Daedalion در تشییع جنازه دخترش به شدت گریه کرد، مهم نیست که چقدر توسط برادرش Ceyx دلداری میداد. او حتی سعی کرد خود را بکشد با انداختن خود به داخل انبوه تشییع جنازه دخترش اما در سه نوبت توسط سیکس ممانعت به عمل آمد.
در چهارمین تلاش، ددلیون با سرعتی سریع دوید که باعث شد ممکن است او را متوقف کنند و از بالای کوه پارناسوس بپرند. با این حال، قبل از اینکه او به زمین بخورد، آپولو و رحمت او را برانگیخت و او را به شاهین تبدیل کرد.خواهرزاده در همان روز و روزها برای آنها عزاداری کرد. سیکس که از مرگ برادرش مضطرب بود و چند فال بد را مشاهده کرد، سیکس تصمیم گرفت برای پاسخ با اوراکل در دلفی مشورت کند.
تعارض و جدایی بین این دو
او با همسرش در مورد سفر قریب الوقوع خود به کلاروس، جایی که اوراکل بود صحبت کرد، اما همسرش ناخرسندی خود را ابراز کرد. طبق این افسانه، آلسیون سه شبانه روز خود را در اشک غرق کرد و در این فکر بود که چه چیزی مهمتر از این است که سیکس مجبور شد او را برای سفر به کلاروس رها کند.
او از خطرناک بودن دریاها صحبت کرد و به او هشدار داد. در مورد شرایط آب و هوایی سخت روی آبها. او حتی از شوهرش سیکس التماس کرد که او را با خود به سفری دشوار ببرد.
اگرچه سیکس تحت تأثیر اشک ها و نگرانی همسرش قرار داشت، مصمم بود به دلفی برود و هیچ چیز متوقف نمی شد. او سعی کرد با کلمات زیادی آلسیونه را دلداری دهد و همسرش را از بازگشت امن او مطمئن کند، اما همه اینها بی فایده بود. سرانجام، او به نور پدرش سوگند یاد کرد که قبل از اینکه ماه دوبار چرخه او را کامل کند، به او بازگردد. او به شوهرش اجازه داد تا سفری خطرناک را به سمت اوراکل دلفی آغاز کند.
سپس سیکس دستور داد کشتی را بیاورند تا او بتواند سوار شود، اما وقتی آلکیون کشتی را در تجهیزات کامل خود دید، دوباره گریست. سیکس مجبور شد او را دلداری دهد که باعث آزار خدمه شداعضایی که از او خواستند عجله کند. سپس سیکس سوار کشتی شد و برای همسرش دست تکان داد که کشتی از دریا دور می شد . آلکیون، همچنان با اشک، در حالی که ناپدید شدن قایق را در افق تماشا می کرد، این حرکت را پاسخ داد.
Ceyx and the Tempest
در شروع سفر، دریاها دوستانه بودند، با
1>بادها و امواجکشتی را به جلو می راند. با این حال، در نزدیکی شب، امواج اقیانوس شروع به متورم شدن کردند و نسیمهایی که زمانی ملایم بودند، تبدیل به طوفانهای شدیدی شدند که شروع به کوبیدن کشتی کردند. آب شروع به ورود به قایق کرد، و ملوانان برای یافتن هر ظرفی که بتوانند از آن برای بیرون آوردن مقداری آب از قایق استفاده کنند، به تکاپو افتادند. ناخدای کشتی با صدای بلند فریاد زد، اما طوفان صدای او را خاموش کرد.به زودی کشتی شروع به غرق شدن کرد و تمام تلاش ها برای نجات آن بیهوده بود زیرا آب ها به داخل قایق نفوذ کردند. یک موج غول پیکر، مهمتر از هر موج دیگری، به کشتی برخورد کرد و بیشتر ملوانان را به پایین اقیانوس فرستاد. سیکس میترسید که غرق شود، اما از اینکه همسرش در کنار او نبود احساس خوشحالی کرد، زیرا نمیدانست چه خواهد کرد. ذهن او فوراً به خانه سرگردان شد و مشتاق دیدن سواحل خانه اش، تراکیس بود.
از آنجایی که شانس زنده ماندن لحظه به لحظه کم می شد، سیکس نمی توانست به هیچ کس جز همسرش فکر کند. او می دانست که پایان کار او فرا رسیده است و فکر می کرد که اگر همسر زیبایش چه کار می کند خبر مرگ او شنیده شد. هنگامی که طوفان به اوج خود رسید، سیکس به خدایان دعا کرد و از آنها درخواست کرد که اجازه دهند جسد او را به ساحل بکشند تا همسرش بتواند برای آخرین بار او را در آغوش بگیرد. در نهایت، سیکس غرق میشود، زیرا «قوس آب سیاه» بالای سرش میشکند و پدرش، لوسیفر، نمیتوانست کاری برای نجات او انجام دهد. آلکیون صبورانه با شمردن روزها و شبها صبر کرد تا شوهرش قول داده بود قبل از اینکه ماه دوبار دایره او را کامل کند برگردد. او برای شوهرش لباس دوخت و برای بازگشت او به خانه آماده شد، غافل از فاجعه ای که بر سر او آمده بود. او برای سلامتی شوهرش به همه خدایان دعا کرد، در معبد هرا، الهه ای که او را آزرده خاطر کرد، قربانی کرد. هرا دیگر نتوانست اشک های آلکیون را تحمل کند و با آگاهی از سرنوشتی که بر سر سیکس آمده بود، پیام رسان خود آیریس را به دنبال خدای خواب، هیپنوس، فرستاد.
ماموریت این بود که هیپنوس شکلی شبیه به آن بفرستد. سیکس در خواب به آلسیونه می گوید و او را از مرگ شوهرش خبر می دهد. آیریس به سمت سالن خواب رفت، جایی که هیپنوس را دید که تحت تاثیر او خوابیده بود. او را از خواب بیدار کرد و از ماموریت خود به او گفت، پس از آن هیپنوس به دنبال پسرش، مورفیوس، فرستاد. مورفیوس به عنوان یک صنعتگر بزرگ و شبیه ساز شکل های انسانی شناخته می شد و وظیفه شبیه سازی شکل انسانی سیکس به او محول شد.
Morpheusپرواز کرد و به سرعت در تراکیس فرود آمد و با صدا، لهجه و رفتارش به شکل زندگی مانند سیکس در آمد. او بالای تخت آلکیون ایستاد و در رویای او با موهای خیس ظاهر شد و ریش، او را از مرگش خبر داد. او از آلسیون التماس می کند که هنگام سفر به خلاء تارتاروس برای او سوگواری کند. آلسیون از خواب بیدار شد و در حالی که گریه می کرد به سمت ساحل هجوم برد ، اما متوجه شد که جسد بی جان شوهرش در ساحل غوطه ور شده است.
مرگ آلسیون
آلسیون سپس روزها برای او سوگواری کرد. و از طریق مراسم تشییع جنازه مناسب را انجام داد تا روح شوهرش را قادر سازد تا به عالم اموات منتقل شود. آلسیون که احساس ناامیدی میکرد و میدانست نمیتواند بقیه عمرش را بدون سیکس زندگی کند، با غرق شدن در دریا خود را کشت تا دوباره به شوهرش بپیوندد. خدایان از نمایش بزرگ عشق بین این زوج متاثر شدند - عشقی که حتی مرگ نیز نتوانست آن را از هم بپاشد. زئوس به خاطر اقدامی عجولانه علیه زوجی که واقعاً یکدیگر را دوست داشتند، احساس گناه میکرد، بنابراین برای جبران، عاشقان را به پرندگان هالسیونی معروف به شاه ماهیها تبدیل کرد.
همچنین ببینید: مبارزه با کرئون: سفر قهرمانی تراژیک آنتیگونآئولوس به پرندگان هالسیون کمک میکند
این افسانه ادامه میدهد که آئولوس، خدای بادها و پدر آلکیون، دریاها را برای شکار پرندگان آرام میکند. باد در دریاها تا دخترش بتواندلانه بسازد و تخم بگذارد این دو هفته به روزهای هالسیون معروف شد و در نهایت تبدیل به یک بیان شد.
افسانه هالسیون تا امروز زنده است
اسطوره سیکس و آلکیون عبارت روزهای هالسیون را به وجود آورد. که به معنای دوره صلح و آرامش است. طبق این افسانه، پدر آلسیون امواج را آرام می کند تا شاه ماهی بتواند ماهیگیری کند و این چنین بود که این عبارت بوجود آمد. داستان Alcyone و Ceyx با داستان آپولو و دافنه قابل مقایسه است زیرا هر دو اسطوره در مورد عشق هستند.
موضوعات داستان
این اسطوره چند مضمون را نشان می دهد به غیر از ظاهر ظاهری. موضوع عشق ابدی. موضوع فداکاری، مجازات، و فروتنی وجود دارد که این اسطوره غم انگیز در صفحات خود به تصویر می کشد.
عشق ابدی
در بازتاب سیکس و آلکیون، موضوع اصلی که این داستان در مورد آن توضیح می دهد موضوع عشق ابدی است که بین دو قهرمان اسطوره به نمایش گذاشته شده است. آنها عاشقانه یکدیگر را دوست داشتند و برای زنده نگه داشتن یکدیگر تلاش کردند، درست مانند داستان داستان اورفئوس و اوریدیک. سیکس می توانست به دلیل تمایلات خودخواهانه به همسرش اجازه دهد تا او را در این سفر خائنانه همراهی کند، اما او نپذیرفت. تصمیم او برای نداشتن همسرش به نجات زندگی او برای مدت کوتاهی کمک کرد.
همچنین، این زوج اجازه ندادند مرگ آنها را از هم جدا کند که باعث شگفتی خدایان یونان شد. چه زمانیآلسیون از مرگ شوهرش باخبر شد، روزها برای او سوگواری کرد و سپس خود را غرق کرد به امید پیوستن به او.
بنابراین، برای آلسیون، مرگ مانعی برای نبود احساسات شدیدی که او نسبت به شوهرش داشت. جای تعجب نیست که این احساس قدرتمند توجه خدایان مداخله کننده را به خود جلب کرد. آنها هر دو عاشق را به هالکیون یا شاه ماهی تبدیل کردند تا عشق آنها در طول اعصار ادامه یابد.
تا به امروز، عشق ابدی آلسیون و سیکس هنوز در عبارت معروف "روزهای هالسیون" وجود دارد. عشق آنها منعکس کننده این ضرب المثل قدیمی است که عشق قوی تر از مرگ است.
تواضع
موضوع دیگر فروتنی و فروتنی در جشن عشق است. آلسیون و سیکس احساسات قوی مشترکی داشتند. ; مقایسه عشق آنها با زئوس و هرا غیر قابل بخشش بود. این به عنوان کفر تلقی می شد و باید با جان خود هزینه می کردند. اگر آنها در جشن عشق فروتنی نشان می دادند، شاید بیشتر عمر می کردند.
درسی که در اینجا همیشه این است که بدون توجه به دستاوردها یا نقاط عطفی که داشته اید، فروتن بمانید. غرور همیشه قبل از سقوط پیش می رود؛ این دقیقاً همان چیزی بود که این زوج در این اسطوره جاودانه یونانی تجربه کردند. درست مانند اسطوره ایکاروس، پسر ددالوس، که بیش از حد به خورشید پرواز کرد، غرور شما را به زمین له کرد و تکه تکه کرد. کمی حیا به مگس آسیب نمی رساند، بالاخره یک مرد عاقل زمانی گفت که حیا کلید است.به موفقیت.
انتقام
زئوس به دلیل توهین به نام خود به دنبال انتقام از زوج بود - اقدامی که به نظر می رسید از آن پشیمان شده است. بر اساس برخی نسخههای اسطوره، آلسیونه و سیکس قصد کفر گفتن به خدایان را نداشتند، بلکه فقط با بازیگوشی خود را با خدایان مقایسه میکردند. با کمی صبر، زئوس متوجه میشد که این زوج ممکن است در مقایسه خود با او و همسرش هیچ ضرری نداشته باشند . اگرچه انتقام بهتر است به صورت سرد انجام شود، اما منتظر ماندن و در نظر گرفتن اعمال خود و قربانیتان میتواند جانها و پشیمانیها را نجات دهد.
فداکاری
آلسیون زمان و تلاش خود را فدای عشق زندگی خود کرد. برای همه خدایان، به ویژه هرا، هر روزه تقدیم می کرد. او حتی جلو رفت تا برای شوهرش لباس بسازد و در بازگشت او جشنی آماده کرد. با این حال، هیچ فداکاری بزرگتر از جان دادن او برای دیدار مجدد شوهرش نبود. او این اختیار را داشت که زنده بماند و با مرد دیگری ازدواج کند و از او بچه دار شود اما شوهرش را انتخاب کرد.
آلکیون به عشق اعتقاد داشت و تمام تلاشش را کرد، از جمله فدا کردن جانش برای تقویت باورهایش. اکثر قهرمانان بزرگ گذشته و حال با تقدیم زندگی خود برای تثبیت باورهای خود از آلسیون الگوبرداری کرده اند.
تلفظ Ceyx و Alcyone
Ceyx به صورت تلفظ می شود.