هلیوس در ادیسه: خدای خورشید

John Campbell 12-08-2023
John Campbell

که اغلب به عنوان یک تیتان شناخته می شود، هلیوس در ادیسه خدای مهربانی است که نور را به زمین می رساند. او بر ارابه خود در سراسر آسمان سوار می شود و در سفر خود خورشید را به ارمغان می آورد.

او به عنوان خدایی همه چیز شناخته شده است زیرا موقعیت او در آسمان به او منظره ای از قلمرو فانی می دهد. پس چگونه می توان خشم این خدای مهربان را جلب کرد؟ قهرمان ما، اودیسه، چگونه خشم خود را برانگیخت؟

همچنین ببینید: کاتولوس – روم باستان – ادبیات کلاسیک

برای بررسی این موضوع، باید سفر اودیسه را در راه بازگشت به خانه به ایتاکا در نظر بگیریم.

هلیوس در ادیسه کیست

سفر اودیسه

به دنبال سفر ادیسه، شخص از ماجراهای او در جزیره غول ها ، سیسیل آگاه می شود، جایی که او پلیفموس را کور می کند و نفرت خدا را به خود جلب می کند. از دریا، پوزئیدون.

خدای دریا سفر خود را غیرقابل تحمل و فوق‌العاده پر فراز و نشیب می‌کند، تا آنجا که از آب می‌خواهد تا سفر او به خانه را از مسیر خارج کند. اودیسه و مردانش سپس با آیولوس، استاد بادها روبرو می شوند، جایی که قهرمان ما کیسه ای باد دریافت می کند و بار دیگر به بادبان می رود.

قهرمان جنگی ما، با عبور از دریا، تقریباً به ایتاکا می رسد و فقط به ایتاکا می رسد. با طمع یکی از مردانش از ریل خارج شد. این مرد با این باور که اودیسه طلا دریافت کرده است، به زور به دنبال کیسه می آید و محتویات آن را می ریزد و بادهای با استعداد را رها می کند.

بادها آنها را نزد آیولوس، خدای بادها باز می گرداند، که یک بار دیگر به آنها کمک نمی کند. . در عوض، آنها به سمت نزدیکی کشتی می روندجزیره، خانه Laistrygones.

Land of the Laistrygones

اودیسه و افرادش با رسیدن به جزیره به زودی متوجه خطری می شوند که ناآگاهانه به دنبال آن بودند. آنها سفر می کنند و در Aeaea، خانه الهه Circe پهلو می گیرند.

در اینجا، غول ها با آنها به عنوان طعمه ضعیف رفتار می کردند. افراد او شکار شدند و به عنوان وسیله ای برای رقابت لایستریگونی ها مورد استفاده قرار گرفتند و آنها را برای شام شکار کردند . Laistrygonians چندین نفر از مردان اودیسه را می کشند و 11 کشتی را نابود می کنند و آنها را مجبور به عقب نشینی به دریا می کنند، تعداد آنها کاهش یافته و از خستگی ضعیف شده اند.

الهه جادوگر Circe

احتیاط جزیره ، اودیسه دست راست خود را با 12 سرباز برای کاوش در جزیره می فرستد. آن‌ها در آنجا شاهد زیبایی سیرس، رقصیدن و آواز خواندن شاد هستند .

مردها مشتاقانه به دنبال او می‌گردند و دفاع خود را پایین می‌آورند، همه جز یوریلوخوس، دومین فرمانده اودیسه. او شاهد است که مردانش تبدیل به خوک می شوند و با ترس به سمت اودیسه می روند. ادیسه مردان خود را نجات می دهد و معشوق سیرس می شود.

سیرس به ادیسه توصیه می کند که وارد عالم اموات شود و به دنبال تیرسیاس، پیامبر کور باشد . در آنجا، او باید برای گذری امن به خانه درخواست می‌کرد، زیرا پس از مصیبت با پولیفموس و چالش‌های متعدد او در دریا، او به دنبال راهی امن‌تر برای بازگشت به ایتاکا بود.

پس از یک سال زندگی در جزیره سیرس، اودیسه با داشتن تجملات ناشی از معشوق بودن، سرانجام به دنیای زیرین سفر می کند.از پیغمبر کور بخواهد تا حکمتش را بخواهد. به او گفته شد که از جزیره Thrinicia که وسوسه های بزرگی را برای مردانش در سر می پروراند، دوری کند. آنها گله مقدس او بودند و هرگز نباید توسط انسان های فانی لمس شوند. هیچ زخم و موهایی از دام های الهی گرفته نمی شد، و اگر آنها در Thrinicia فرود آمدند، آنها باید دام مقدس را رها می کردند تا مبادا از خشم تیتان جوان رنج ببرند.

تراژدی در Thrinacia

یک بار دیگر، اودیسه و مردانش دریاها را می‌پیمایند و به سمت سرزمین خود می‌روند، اما طوفانی در سفرشان به راه می‌افتد. پوزئیدون، پدر پولیفموس، به امواج و آب ها فرمان می دهد و طوفانی می فرستد تا اودیسه و مردانش را تهدید کند.

اوریلوکوس از اودیسه می خواهد که در جزیره ای نزدیک پهلو بگیرد تا استراحت کند و شام خود را آماده کند با رسیدن به جزیره، ادیسه به مردانش هشدار می دهد که گاوهای خدای خورشید را رها کنند و هرگز آنها را در هیچ شرایطی لمس نکنند.

یک ماه از پهلوگیری آنها در Thrinicia می گذرد، و به نظر می رسد طوفان راه آنها را فرستاد. برای همیشه ادامه بده غذا و آب آنها به سرعت تمام می شود و روزها گرسنه می مانند و چیزی جز بینش احشام و دام ندارند.

اودیسه تصمیم می گیرد در معابد نزدیک دعا کند و از خدایان درخواست رحمت و کمک الهی کند ; او دوباره به افراد خود هشدار می دهد که گاوها را رها کنند و به سمت معابد حرکت می کند.او از زئوس، خدای همه خدایان، دعا می کند تا به آنها اجازه عبور امن از جزیره را بدهد و در مقابل، خدایان با خواباندن او پاسخ می دهند. بیشتر گرسنگی را تحمل کنید، مردان اودیسه را متقاعد می کند که گاوهای خدای خورشید را ذبح کنند و بهترین آنها را به خدایان تقدیم کنند.

او می گوید: "اگر برای گاوهایش با شاخ های راست تا حدودی خشمگین باشد و از این کار ناتوان باشد. کشتی ما را ویران کن و خدایان دیگر به دنبال خواسته‌های او می‌روند، به جای اینکه با یک جرعه در موج، زندگی‌ام را دور بریزم تا اینکه آهسته آهسته در جزیره‌ای بیابانی به سمت مرگ راست شوم.»

بی‌اطلاع، دختر هلیوس، در جزیره اقامت داشت و از گاوهای الهی مراقبت می کرد و شاهد بی تقوای آنها بود.

اودیسه به هوش می آید و به کشتی خود بازمی گردد، اما متوجه می شود که مردانش معشوق تایتان یونانی را سلاخی کرده اند. گاو . او خدایی را که او را بخوابانده اند نفرین می کند در حالی که افرادش احمقانه بر خلاف دستورات او عمل می کنند.

شانه هایش از ناامیدی و ترس از آنچه در آینده است آویزان می شود. پس از روزها ضیافت با گاوهای هلیوس، آنها بار دیگر از جزیره خارج شدند، بی‌آنکه از خطری که هلیوس و خشم او برایشان در نظر گرفته بود، حرکت کردند.

همچنین ببینید: سربروس و هادس: داستان یک خدمتکار وفادار و اربابش

Lampeter

به همراه خواهرش Phaethusa , لمپتر در Thrinicia اقامت داشت و از گاوها و دام های مورد علاقه پدرشان مراقبت می کرد . آنها در مجموع از حدود 700 حیوان بی پیر مراقبت کردند. هر دو خواهر توسط خود گرفته شدندمادر، Neaera، برای مراقبت از حیوانات الهی و از آن زمان در آنجا باقی مانده است.

با ورود اودیسه و مردانش، دختران هلیوس به سرعت پنهان شدند و از دید مهاجمان دور ماندند. آنها روزهای خود را با دوری از مردان و گله داری حیوانات می گذرانند. هنگامی که مردان اودیسه متهم خود را سلاخی می کنند، لامپتی بلافاصله نزد پدرش، هلیوس می دود تا خبر را به او بگوید. او به او اطلاع می دهد که چگونه مردان اودیسه گاوهای محبوبش را قصابی می کنند و حتی جسارت این را دارند که بهترین ها را به خدایان تقدیم کنند.

خشم خدای خورشید

با شنیدن این خبر هلیوس از دخترش نتوانست خشم خود را مهار کند . او به سمت زئوس و خدایان حرکت می کند و برای تخلفات مردان اودیسه مجازات می خواهد. او تهدید می‌کند که اگر انتقام گاوهایش را نگرفتند، خورشید را به دنیای زیرین می‌کشاند و بر روح مردگان نوری می‌تاباند.

او از همه خدایان می‌خواهد که مردان اودیسه را به خاطر فرونشاندن خشم او، به خاطر معشوقش مجازات کنند. گاوها با وجود هشدارهای قبلی تیرسیاس و سیرس بی رحمانه کشته شدند.

زئوس به هشدار او توجه می کند و متعهد می شود کسانی را که باعث اندوه او شده اند مجازات کند . در سفر ادیسه از Thrinicia، او صاعقه ای را به سمت آنها می فرستد و کشتی او را نابود می کند. مردان ادیسه همگی در دریا غرق می شوند در حالی که ادیسه با شنا کردن به سواحل اوگیجیا زنده می ماند.

علیرغم اینکه اودیسه هیچ ارتباطی با مرگ گاو هلیوس نداشت، نتوانست جلوی خود را بگیرد.مردان از ارتکاب چنین گناهی. بنابراین، زئوس او را در اوگیجیا، جایی که پوره کالیپسو سلطنت می کرد، زندانی می کند.

هلیوس کتل

گفته می شود که گاوهای خدای خورشید، که به گاوهای خورشید نیز معروف هستند، هستند. توسط Lampetie و خواهرش Phaethusa گله شده است. آنها هفت گله گاو و هفت گله گوسفند، هر کدام 50 رأس را گله می کنند و حیوانات خدای خورشید را در مجموع به 700 می رساند. هومر در کتاب ادیسه این گاوهای فناناپذیر را خوش تیپ، ابروهای پهن، چاق و با شاخ راست توصیف می کند و بر کمال این موجودات الهی تاکید می کند.

گاو نشان دهنده عشق و فداکاری است . خدای خورشید حیوانات خود را بسیار دوست داشت، به اندازه ای که دخترانش را برای مراقبت از آنها بفرستد و به اندازه ای بود که خشم خود را با لمس آنها جلب کند. مردان ادیسه که هم از وسوسه و هم از سخنان شیرین اوریلوکوس سرمست شده اند، گاوهای خدای خورشید را می دزدند، آنها را قصاب می کنند و بهترین را برای اصلاح گناهانشان ارائه می دهند.

صاعقه زئوس

زئوس صاعقه خود را به کشتی ادیسه در The Odyssey می فرستد . این عمل نمادی است که چگونه تجاوزات مردان ادیسه باعث خشم خدایان شده است. او نتوانست مردانش را کنترل کند و در نتیجه، خشم خدایان متعدد را در راه خود برانگیخت.

اولین این اتفاق در جزیره سیکونس رخ داد، جایی که مردانش به هشدار او توجه نکردند و نتیجه آن شد. در مرگ برادرانشان قبل از فرار به دریاها.

سرکشی دوممردان او در جزیره هلیوس بودند، جایی که با گستاخی هشدارهای اودیسه را زیر پا گذاشتند. این امر منجر به نابودی اجتناب ناپذیر آنها در دست خدایان شد.

صاعقه زئوس، Vajra، نماد قدرت قادر مطلق خدایان است . خدای رعد و برق به ندرت از Vajra استفاده می کند، زیرا نیرویی که دارد به اندازه کافی عالی است که می تواند کل جزیره را غرق کند، اما اهمیت آن برای خدایان به طرز باورنکردنی نمادین است.

زئوس با استفاده از رعد و برق قادر متعال خود اهمیت هلیوس را نشان می دهد. خشم و اهمیت انتقام برای خویشاوندانش. با این کار، او لطف بزرگی به هلیوس نشان داد و بدین ترتیب خشم تیتان جوان را فرو نشاند.

نقش هلیوس در ادیسه

هلیوس از ادیسه ظرافت و ظرافت را تراوش می کند و آسمان را با زینت می بخشد. درخشندگی و زیبایی خورشید او. او ترجیح می دهد دست هایش را کثیف نکند و در عوض زئوس و خدایان دیگر به جای او به دنبال انتقام باشند.

نقش او در ادیسه نقش یک آنتاگونیست خاموش است، کسی که به طور غیرمستقیم باعث ما می شود. قهرمان بیشترین آسیب را در نمایشنامه دارد. او زئوس، خدای همه خدایان را دارد، همه مردان اودیسه را می کشد و او را در Ogygia زندانی می کند، و بازگشت قهرمان ما به خانه را به مدت هفت سال از مسیر خارج می کند.

در حالی که خدای یونانی مهربان و بی طرف بود، یک خدای یونانی نیز بود. عاشق عابد دارایی گرانبهای خود، گاوهای خورشید. محبت عمیق او به حیوانات الهی پس از کشته شدن آنها در دست انسان های فانی، او را به اندوه تلخ می کشاند.تا آنجا که او خدایان را تهدید کرد که پسرش را به عالم اموات بیاورند و گرما و نور را به روح مردگان بتاباند.

نتیجه

حالا که ما' در مورد هلیوس، گاو و خشم او صحبت کردیم، اجازه دهید به برخی از نکات مهم این مقاله بپردازیم:

  • هلیوس خدای خورشید است که دارای 700 راس گاو و دام است. ، که از طلوع تا غروب خورشید به هر کدام خیره می شود.
  • مردان ادیسه خشم خدای خورشید را با ذبح حیوانات مورد علاقه اش جلب می کنند. آنها بهترین ها را به عنوان جبران گناهان خود به خدایان تقدیم کرده اند.
  • اودیسه با ناتوانی در فرمان دادن به مردانش هلیوس را عصبانی می کند و در نتیجه گاوهای خدای خورشید کشته می شوند.
  • هلیوس، خشمگین از گستاخی آنها، از زئوس و خدایان می خواهد که ادیسه و مردانش را مجازات کنند تا مبادا گرمای زمین را به دنیای زیرین بکشاند و فانی ها را از سرما منجمد کند.
  • زئوس قول می دهد انتقام خود را اجرا کند. با ضربه زدن به کشتی خود در وسط اقیانوس.
  • صاعقه به کشتی اصابت می کند و همه مردان ادیسه غرق می شوند و تنها بازمانده اودیسه باقی می ماند.
  • اودیسه تا نزدیکترین فاصله شنا می کند. جزیره، اوگیجیا، جایی که او به مدت هفت سال توسط پوره کالیپسو به دلیل ناتوانی در رهبری مردانش به درستی زندانی می شود.
  • گاوهای هلیوس نمادی از پرستش عمیق و طبیعت مالکانه خدایان هستند، عشق بسیار زیادی که آنها دارند. تا با تمام وجود از آنها محافظت کندممکن است، همانطور که در خشم هلیوس دیده می‌شود.
  • هلیوس در ادیسه یک آنتاگونیست خاموش را به تصویر می‌کشد که مستقیماً به قهرمان ما آسیب نمی‌رساند، اما باعث می‌شود که قهرمان ما مهم‌ترین و گسترده‌ترین تراژدی را که در سفرش با آن روبرو شده، رقم بزند. 15>

در پایان، هلیوس، خدای خورشید و یکی از دو تایتان باقیمانده در کوه المپ، گاو خود را نزدیک قلب خود نگه داشت. تا آنجا که گناه کشتار آنها عواقب بسیار سنگینی داشت.

مردان ادیسه، به رهبری گرسنگی و وسوسه، خارق‌العاده‌ترین وقاحتی را که هر انسانی می‌توانست علیه خدای یونان انجام دهد، انجام می‌دهند. و به این ترتیب آنها غرق شدند در حالی که رهبر آنها، اودیسه، چندین سال در اوگیجیا زندانی بود و سفر او به خانه را از مسیر خارج کرد.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها