مضامین ادیپ رکس: مفاهیم جاودانه برای مخاطبان در آن زمان و اکنون

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

برای محققانی که درباره Oedipus Rex بحث می کنند، مضامین یک موضوع محبوب است. سوفوکل از چندین موضوع استفاده کرد که به راحتی توسط شهروندان یونان باستان تشخیص داده می شد. او داستانی متقاعد کننده ساخت که هزاران سال است که مخاطبان را با این مضامین مجذوب خود کرده است.

سوفوکل به مخاطبانش چه می گوید؟

برای اطلاعات بیشتر به ادامه مطلب بروید!

تنظیم صحنه: حقایق سریع درباره ادیپ رکس

داستان ادیپ خوب بود- برای مخاطبان یونانی شناخته شده است: پادشاهی که ناخواسته یک پیشگویی را در حالی که سعی داشت از آن فرار کند برآورده کرد . اولین گزارش ثبت شده از داستان او در اودیسه هومر در قرن هشتم قبل از میلاد آمده است. در کتاب 11 متن، ادیسه به دنیای زیرین سفر می کند و با چندین مرده از جمله ملکه جوکاستا ملاقات می کند. هومر چند سطر را برای بازگو کردن این داستان کوتاه می کند:

«نفر بعدی که دیدم مادر ادیپ بود،

یوکاستای منصف، که برخلاف دانشش،

اقدامی وحشتناک انجام داد - او با پسر خودش ازدواج کرد. وقتی پدرش را کشت،

او را همسر خود کرد. و سپس خدایان

حقیقت را به همه نشان دادند…”

هومر، ادیسه، کتاب 11

همانطور که اغلب در داستان ها اتفاق می افتد. از سنت شفاهی، نسخه هومر اندکی با داستانی که امروزه می شناسیم متفاوت است . با این حال، این فرض از طریق بازخوانی‌هایش ثابت ماند تا اینکه سوفوکل داستان را برایتئاتر.

سوفوکل چندین نمایشنامه درباره تبس نوشت و سه نمایشنامه که باقی ماندند بر حماسه ادیپ متمرکز هستند . اودیپ رکس اولین بار در حدود سال 429 قبل از میلاد اجرا شد که با استقبال زیادی روبرو شد. ارسطو در اثر خود، شعر، به نمایشنامه اشاره می کند تا اجزای نمایشنامه های تراژیک و ویژگی های قهرمان تراژیک را توضیح دهد.

مضمون ادیپ رکس چیست؟ آیا اراده آزاد می تواند سرنوشت را تسخیر کند؟

اگرچه موضوعات زیادی مورد بحث قرار گرفته است، مسلماً موضوع اصلی ادیپ رکس به قدرت تسخیر ناپذیر سرنوشت می پردازد . سرنوشت نقش مهمی در اساطیر یونان ایفا کرد، به طوری که سه الهه به صورت پشت سر هم برای اداره این فرآیند کار کردند. و آتروپوس زمانی که سرنوشت آن شخص به پایان می رسید آن را قطع می کرد. این الهه ها که سه سرنوشت نامیده می شوند نیز ایده های گذشته، حال و آینده را به تصویر می کشند.

خود ادیپ از بدو تولد زخم های سرنوشت را بر دوش داشت . پادشاه لایوس پیشگویی دریافت کرد که می‌گفت پسرش، ادیپ، او را می‌کشد، بنابراین وقتی یوکاست پسری به دنیا آورد، لایوس سنجاقی را در مچ پای کودک فرو کرد و یوکاستا را فرستاد تا نوزاد را در جنگل رها کند. یوکاستا در عوض کودک را به چوپان سپرد و فرآیندی را آغاز کرد که طی آن ادیپ به طور دائمی از سنجاق زخمی شده و کاملاً از منشأ واقعی خود بی‌خبر می‌شود و به مردانگی می‌رسد.

یونانیان قویاً به قدرت سرنوشت و اجتناب ناپذیر بودن آن اعتقاد داشتند. از آنجایی که سرنوشت اراده خدایان بود ، مردم می دانستند که تلاش برای تغییر سرنوشت در بهترین حالت خطرناک است . لایوس سعی کرد با رها کردن پسرش از سرنوشت خود بگریزد و ادیپ از کورنت فرار کرد تا از کسانی که فکر می کرد والدینش هستند محافظت کند. هر دوی این کارها باعث شد که این شخصیت ها با سر به آغوش سرنوشت بدوند.

شخصیت های اصلی ادیپ رکس معتقدند آنها با اراده آزاد عمل می کنند . در واقع، مخاطب به راحتی می‌تواند اقدامات متعددی را ببیند که شخصیت‌ها می‌توانستند انجام دهند تا اطمینان حاصل شود که پیش‌گویی محقق نمی‌شود. با این حال، شخصیت ها آگاهانه انتخاب هایی کردند که پیشگویی را به ثمر رساند. سوفوکل به این نکته اشاره می کند که، صرف نظر از اینکه تصمیمات فرد چقدر «آزاد» به نظر می رسد، اراده خدایان اجتناب ناپذیر است. اجتناب ناپذیر بودن سرنوشت در یکی دیگر از مضامین اودیپ پادشاه : چهارراه سه راه نمادین است. در ادبیات و سنت‌های شفاهی در سراسر جهان، یک تقاطع نشان‌دهنده لحظه‌ی محوری در طرح است، جایی که تصمیم شخصیت بر چگونگی پایان داستان تأثیر می‌گذارد.

شاه لایوس و ادیپ می‌توانستند در هر مکانی ملاقات کرده و با هم بجنگند، اما سوفوکل از چهارراه سه راهی برای تأکید بر اهمیت ملاقات آنها استفاده کرد . سه راه نماد سه سرنوشت و همچنین گذشته است،کنش های حال و آینده که در آن نقطه تلاقی می کنند. مخاطب می‌تواند «جاده‌هایی» را تصور کند که این مردان برای رسیدن به این نقطه طی کرده‌اند، همه وقایع زندگی‌شان که منجر به آن لحظه مهم شده است. هنگامی که ادیپ لایوس را می کشد، راهی را آغاز می کند که از آن بازگشتی وجود ندارد. و ادیپ بر اساس تصمیمات خود عمل می کنند ، حتی گاهی اوقات انتخاب اعمالی که احساس می کنند آنها را از پیشگویی دور می کند. با این حال، هر انتخاب تنها آنها را در مسیرهای سرنوشت‌سازشان به سوی نابودی و ناامیدی سوق داد. اگرچه آنها فکر می کردند که کنترل سرنوشت خود را در دست دارند، اما نتوانستند از سرنوشت خود فرار کنند. 8>

در سرتاسر متن ادیپ رکس ، سوفوکل با ایده های بینایی در مقابل بینش بازی می کرد. ادیپ به دلیل بینش دقیق خود مشهور است، اما او نمی تواند واقعیت اعمال خود را "ببیند". او حتی به پیامبر تیرسیاس توهین می کند که عمداً جاهل بماند. اگرچه تیرسیاس خود نابینا است، اما می تواند حقیقتی را که ادیپ از شناختن آن امتناع می ورزد، «ببیند» و به پادشاه توصیه می کند:

«من کورم و تو

همچنین ببینید: الهه اوئنو: خدای باستانی شراب

نابینایی من را مسخره کرده است. آری، اکنون صحبت خواهم کرد.

تو چشم داری، اما اعمالت را نمی توانی ببینی

نه کجا هستی، نه چه چیزهایی با تو زندگی کن.

از آنجا هنرتو متولد شدی؟ تو نمیدونی که نه و ناشناخته،

به زودی و مرده، بر هر آنچه از آن تو بود،

تنفر کردی."

سوفوکل، ادیپ رکس، خطوط 414-420

ادیپ همچنان چشمان خود را به روی حقیقت می بندد تا زمانی که بتواند، اما در نهایت، حتی او نیز باید متوجه شود. که ناخواسته نبوت را برآورده کرد . با درک اینکه دیگر نمی تواند به چشمان فرزندانش نگاه کند، چشمانش را بیرون می آورد. سپس او، مانند تیرسیاس، از نظر جسمی نابینا بود، اما می‌توانست حقیقت را خیلی واضح ببیند.

همچنین ببینید: مهمان نوازی در ادیسه: زنیا در فرهنگ یونانی

ملکه جوکاستا نیز، نمی‌تواند حقیقت را در بیشتر نمایشنامه ببیند . می توان استدلال کرد که او توسط عشق "کور" شده است، در غیر این صورت ممکن است متوجه شده باشد که ادیپ هم سن پسر فراموش شده اش است. در واقع، ادیپ (که نامش به معنای «پای متورم» است) در ناحیه‌ای که لایوس فرزندش را زخمی کرده، دچار جراحت شده است. هنگامی که متوجه می شود، او سعی می کند ادیپ را منحرف کند تا او را نسبت به ریشه های خود و نقش او در تحقق پیشگویی شنیع نابینا نگه دارد>

غرور یا غرور بیش از حد در یونان باستان جرم شدیدی بود و به همین دلیل به موضوع مهمی در ادبیات یونان تبدیل شد. یکی از نمونه های شناخته شده اودیسه هومر است که در آن غرور ادیسه باعث می شود تا مبارزه ده ساله او به خانه برسد. اگرچه بسیاری از شخصیت های معروف به طور مستقیم به پایان خود رسیدندبه نظر می رسد که ادیپ یکی از آنها نیست. در ابتدای نمایش به خود می بالید که تبس را با حل معمای ابوالهول نجات داده است. او مطمئن است که می تواند قاتل پادشاه سابق لایوس را پیدا کند و تبس را دوباره نجات دهد، این بار از طاعون. در طول مبادله با کریوس و تیرسیاس، او به اندازه یک پادشاه معمولی غرور و مباهات نشان می دهد.

اما، این تظاهرات غرور از نظر فنی واجد شرایط غرور نیست. طبق تعریف، "غرور" شامل تحقیر شخص دیگری ، معمولاً یک دشمن شکست خورده، برای برتر جلوه دادن خود است. این غرور بیش از حد و تشنه قدرت باعث می شود که شخص مرتکب اعمال عجولانه شود و در نهایت منجر به نابودی فرد شود.

غرور ادیپ اغلب بیش از حد نیست، با توجه به اینکه او تبس را نجات داد . او به دنبال تحقیر کسی نیست و فقط از سر ناامیدی چند توهین می کند. می توان استدلال کرد که کشتن پادشاه لایوس یک اقدام غرورآفرین بود، اما از آنجایی که خادمان لایوس ابتدا ضربه زدند، به همان اندازه احتمال دارد که او برای دفاع از خود عمل کرده باشد. در واقع، تنها عمل مضر غرور او این بود که فکر می کرد می تواند با موفقیت از سرنوشت خود فرار کند.

نتیجه

سوفوکل چیزهای زیادی برای گفتن به مخاطبان یونان باستان داشت. توسعه مضامین او در ادیپ شاه به عنوان معیاری برای تمام نمایشنامه های تراژیک آینده بود.

در اینجا یکچند نکته کلیدی که باید به خاطر بسپارید:

  • سوفوکل اودیپ رکس را با استفاده از مضامینی که به راحتی توسط مخاطبان یونان باستان قابل درک بود، ساخت.
  • مضمون اصلی او نمونه ایده رایج یونانی که سرنوشت گریزناپذیر است، اگرچه اعمال فرد مانند اراده آزاد به نظر می رسد.
  • چهارراه سه راهی استعاره مستقیمی از سرنوشت است.
  • در نمایشنامه، سوفوکل اغلب ایده ها را در کنار هم قرار می دهد. بینایی و نابینایی همراه با دانش و نادانی.
  • تیرسیاس پیامبر نابینا حقیقت را می بیند، جایی که ادیپ با چشم تیزبین نمی تواند آنچه را که انجام داده است ببیند. موضوعی در ادبیات یونانی است.
  • ادیپ واقعاً غرور را نشان می‌دهد، اما اعمال غرورآمیز او به ندرت، حتی هرگز تا سطح غرور بالا می‌رود. این است که او فکر می کند به اندازه کافی قدرتمند است که بتواند از سرنوشت خود پیشی بگیرد.

اگرچه یونانیان در زمان سوفوکل داستان ادیپ را از قبل می دانستند، بدون شک، مضامین اودیپ رکس به همان اندازه که برای مخاطبان امروزی هستند برای آنها سرگرم کننده و قابل تامل بود .

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها