فلوس: مزاحم سنتور بزرگ Chiron

John Campbell 01-08-2023
John Campbell

فولوس یک سنتور باهوش و دوست عزیز هراکلس بود . او دور از جمعیت در غار زندگی می کرد و به ندرت بیرون می آمد. شخصیت و منشأ او با سنتورهای رایج بسیار متفاوت است.

در اینجا ما تمام اطلاعات مربوط به این شخصیت غیرمعمول اما پیچیده از اساطیر یونان را برای شما آورده ایم.

فولوس

فولوس یک سنتور بود و سنتورها دقیقاً مهربان نیستند و موجودات دوست داشتنی . در اساطیر یونان، سنتورها موجوداتی هستند که از ایکسیون و نفله متولد شده اند. ایکسیون نفله را با هرا اشتباه گرفت و او را باردار کرد. از آنجا نژاد خانواده سنتورها آغاز شد. اینها کاملاً انسان نیستند و کاملاً شبیه حیوانات نیستند، اما جایی در این بین هستند.

پدر بنیانگذار آنها، ایکسیون، پادشاه محبوبی بود که از فضل افتاد و زندانی ابدی در تارتاروس شد. او عهد خود را با پدرشوهرش شکست و او را با خونسردی کشت. او همچنین به نفله تجاوز کرد. این امر منجر به تبعید او شد.

سنتورها را حامل آن ذات شیطانی و پست پدرشان می دانند و به همین دلیل آنها را وحشی می دانند. آنها هرگز با میل و رغبت وارد جامعه نشدند، زیرا آنها هرگز مناسب نیستند. در اساطیر یونانی، سنتورها در خانه های بسیاری از مردم به عنوان انتقام اعمال خود از خدایان، به عنوان مجازات یا فقط به عنوان آزمایش صبر و شکیبایی متولد می شوند. پدر و مادر بودن با این حال، فولوس مانند سایر قنطورس ها نبود و این به خاطر پدر و مادرش بود.

منشاءفولوس

فولوس از کرونوس، خدای تیتان، و الهه کوچک فیلیرا به دنیا آمد. هر دو والدین در اساطیر یونان شخصیت های بسیار محترمی بودند. بنابراین پسر آنها شبیه هیچ کس دیگری نبود. البته او یک سنتور بود اما هیچ شباهتی به دیگر سنتورهای آن زمان نداشت. قنطورس های دیگر در حالی که از نوادگان ایکسیون بودند نیز از نوادگان قنطوروس بودند.

قنطوروس پسر ایکسیون و نفله بود. پس تمام قنطورس ها از او فرود آمدند به جز فولوس که از یک خدا و الهه محترم متولد شد. با این وجود، فولوس یک سنتور بود و سنتورهای دیگر از او می خواستند برای خیر خود به آنها بپیوندد . آنها از آنها می خواستند که کنار هم بمانند و با چالش ها روبرو شوند.

فولوس به دنبال این نبود که با آنها درآمیخت زیرا نمی خواست والدینش را ناامید کند. او راه دیگری را برای خود انتخاب کرد. او شروع به زندگی در خلوت و دور از همه نوع بشر کرد تا کسی او را نشناسد و بتواند با آرامش و بدون مزاحمت و مزاحمت زندگی کند اما اینطور نبود.

ظاهر فیزیکی فلوس

فولوس به طور طبیعی یک سنتور بود، نیمه انسان و نیمه اسب. او نیم تنه مردی داشت که در جایی که گردن اسب باید باشد و برعکس. قنطورس با گوش های بلند و موهای سرتاسری روبرو شده بود. آنها سم هایی مانند اسب داشتند و می توانستند به همان سرعتی که اسب ها می توانستند بدود.

به طور کلی، اسب ها همیشه به راحتی تحریک می شدند.عصبانی، شهوتران، وحشی و وحشی. فولوس هیچ کدام از موارد بالا نبود. او مهربان، دوست داشتنی، دلسوز و مهمتر از همه بسیار به خود و اطرافیانش احترام می گذاشت. اما واقعاً نمی توانست این سمت را به کسی نشان دهد زیرا مردم هنوز او را به عنوان یک سنتور می گرفتند و از او می ترسیدند. .

فولوس و کایرون

کیرون قنطور دیگری قبل از فولوس بود. او همچنین بر خلاف سایر قنطورس ها بود. او باهوش و باهوش بود با توجه زیادی به احساسات و شیوه های زندگی. او عاقل‌ترین و عادل‌ترین قنطورسی بود که تا کنون زندگی کرده است. او نیز پسر کرونوس و فیلیرا بود. این بدان معنی است که Chiron و Pholus خواهر و برادر بودند اما آن دو هرگز همدیگر را ملاقات نکرده بودند.

همچنین ببینید: آیا آشیل یک شخص واقعی بود - افسانه یا تاریخ

فولوس در تمام زندگی خود شناخته شده بود که در کفش Chiron راه می‌رفت. آنها پیوندی ناگفتنی با یکدیگر داشتند که فقط برای آنها شناخته شده بود. Chiron با بسیاری از شخصیت های مهم اساطیر یونان دوست بود. او مانند فلوس در خلوت زندگی نمی کرد، اما در میان مردم بسیار خوش اخلاق و مشهور بود.

فولوس و هراکلس

فولوس یک سنتوری بود که در آن زمان در خلوت زندگی می کرد چطور با هراکلس دوست بود ؟ داستان دوستی آنها بسیار جالب است. هراکلس سربازی بود که در حال شکار بود. او به دنبال شراب خاصی بود که دیونوسوس آن را در غاری نگهداری می کرد. هراکلس به طور تصادفی به غاری برخورد کرد و به داخل رفت، اما در کمال تعجب، غار خانه فلوس بود.

هراکلس همه چیز را به فولس گفت.داستان در مورد شراب فولوس که قنطورس خوش قلب بود شرابی را که هراکلس برای اولین بار در غار پیدا کرده بود به او تقدیم کرد. به او پیشنهاد داد تا برایش غذا درست کند و اجازه دهد او هم شب بماند. هراکلس موافقت کرد اما همچنین به او گفت که احساس بدی دارد زیرا با خود تیرهای سمی دارد که فوراً هم نوع او را می کشد ، قنطورس ها.

فولوس به او اطمینان داد که مشکلی ندارد و میزبانی کرد. اولین مهمان او در غارش ساعت ها و ساعت ها صحبت می کردند. آن‌ها نمی‌توانستند بفهمند چه زمانی شب تمام شد و هر دو به خواب رفتند. صبح هراکلس از فولوس به خاطر سخاوتش تشکر کرد و غار را ترک کرد.

همچنین ببینید: تم های بیوولف: پیام های قدرتمند یک فرهنگ جنگجو و قهرمان

حمله قنطورس به هراکلس

جایی در شب، یکی از سنتورها هراکلس را دیده بود که به داخل غار می رود و می خواست او را بکشید همانطور که هراکلس قبلاً بسیاری از هم نوعان خود را کشته بود. سنتورها تصمیم گرفتند انتقام خود را بگیرند. بیرون منتظر ماندند تا صبح هنگامی که هراکلس می رفت، به او حمله کردند .

او با تیرهایش از خود دفاع کرد و قنطورس ها را با موفقیت کشت . بیرون غار حمام خون بود. او کمی مجروح شده بود و کمک می خواست اما نتوانست دوباره به فلوس برود زیرا دیگر لطفی از او نمی خواست. بنابراین او رفت.

مرگ فلوس

فولوس در قدم زدن روزانه خود برای جستجوی میوه های درختان هنگامی که با قتل عام روبرو شد بیرون رفت. او می توانست تصور کند چه اتفاقی می افتد. اونمی توانست همقطارانش را اینطور روی زمین بگذارد، بنابراین تصمیم گرفت هر یک از آنها را به طور مناسب دفن کند. او می دانست که تیرهای داخل آنها سمی هستند و در صورت تماس او را می کشند اما او اهمیتی نمی داد.

هنگامی که او سنتورها را به داخل غار خود می برد تا خون آنها را به درستی پاک کند، یک تیر پای او را کمی برید. فولوس می‌دانست که این پایان کار او بود، زیرا خون او اکنون سمی شده بود. او در آنجا دراز کشید و آخرین نفس‌های خود را می‌کشید و سرانجام آخرین نفس خود را .

هراکلس مقداری را برگرداند. چند روز بعد و دیدم چه اتفاقی افتاده است. برای دوستش خیلی درد داشت. او تصمیم گرفت که مراسم تشییع جنازه عمومی مناسبی برای او برگزار کند و همین کار را کرد. این یک حرکت بسیار صمیمانه از طرف هراکلس بود.

سؤالات متداول

یک سنتور نماد چیست؟

سنتورها نماد غیرطبیعی بودن و بربریت هستند . هر دو کلمات بسیار خشن برای توصیف یک موجود هستند، اما این چیزی است که آنها توصیف می کنند. در بعضی جاها نیز گفته می شود که سنتورها چهره واقعی انسان را نشان می دهند که رذیله و نفرت انگیز است.

قنطورس و مینوتور چه تفاوتی دارند؟

تنها تفاوت بین سنتورها و مینوتورها این است که در حالی که هر دو نیمه انسان هستند، سنتورها نیمه اسب و مینوتورها نیمه گاو هستند . این تنها تفاوت آنهاست. غیر از این که آنها از نظر خصوصیات و عملکرد تقریباً مشابه یکدیگر هستند.

سیاره فولس چیست؟

این یک یک سیاره استسیارکی که به دور گروه سیارک قنطورس می چرخد .

نتیجه گیری

فولوس یک قنطورس بود اما نه مانند نوع وحشی، وحشی و شهوتران بلکه مهربان، باهوش و دلسوز بود. چنین قنطورسی به ندرت یافت می شود، اما او در تمام شکوه خود آنجا بود. او برادر همان سنتوری به نام Chiron بود. در اینجا نکات اصلی مقاله آمده است:

  • فولوس از کرونوس، خدای تیتان، و یک الهه کوچک به نام فیلیرا متولد شد که هر دو شخصیت بسیار محترمی در اساطیر یونان بودند. بنابراین پسر آنها در اساطیر شبیه هیچ سنتوری دیگر نبود.
  • فولوس به طور طبیعی یک سنتور بود که نیمه انسان و نیمه اسب بود. او نیم تنه مردی داشت که تا جایی که گردن اسب باید باشد و بالعکس.
  • خیرون و فولوس خواهر و برادر بودند و پیوندی ناگفتنی بین آنها وجود داشت
  • هراکلس به دنبال دیونوسوس بود. شرابی که در غار فلوس بود. هراکلس به فولس توضیح داد که به دنبال چه چیزی بود و فولوس با خوشحالی شراب را به او داد و حتی به او پیشنهاد داد تا برای او غذا بپزد. به این ترتیب هر دو با هم دوست شدند.
  • فولوس هنگامی که به اشتباه خود را بر روی یک تیر مسموم برید، درگذشت. چند روز بعد هراکلس به غار آمد و دید که چه بر سر دوستش آمده است. او سپس تشییع جنازه و دفن مناسبی را برای فولوس انجام داد.

در اینجا به پایان مقاله رسیدیم و اکنون شما همه چیز را در مورد فلوس معروف پسر تیتان می دانید. خدا در یونانیاساطیر.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها