Minotaur vs Centaur: کشف تفاوت بین هر دو موجود

John Campbell 23-10-2023
John Campbell

مینوتائور در مقابل قنطورس مقایسه دو جانور اساطیر یونان و روم برای کشف نقاط قوت، ضعف و نقش آنها در ادبیات باستان است. مینوتور موجودی بود که سر و دم گاو نر با بدن انسان داشت. در مقابل، قنطورس دارای قسمت بالایی بدن یک مرد و چهار پای اسب بود.

همچنین ببینید: سرنوشت در مقابل سرنوشت در ادبیات کهن و اساطیر

این دو موجود در اسطوره های مختلف خود شرور و ترسناک بودند و بیشتر آنتاگونیست بودند. نقش ها، اسطوره ها و تفاوت های بین این دو موجود ترسناک ادبیات یونانی و رومی را کشف کنید.

جدول مقایسه مینوتور در مقابل قنطورس

ویژگی ها مینوتائور سنتور
ظاهر فیزیکی نیم گاو و نیمه انسان نیمه انسان و نیمه اسب
شماره یک فرد یک نژاد کامل
غذا از انسان تغذیه می کند گوشت و گیاهان می خورد
همسرها خیر بله
هوش هوش کم هوش بسیار بالا

تفاوت بین مینوتور و سنتور چیست؟

تفاوت قابل توجه بین یک مینوتور و یک سنتور ظاهر فیزیکی آنها است - یک مینوتور بخشی از گاو نر، بخشی از انسان است، در حالی که سنتور نیمی انسان و نیمی اسب است. مینوتور به عنوان مجازات نیرنگ پدرش به وجود آمد،در حالی که سنتورها به عنوان مجازاتی برای شهوت ایکسیون آمدند.

مینوتائور بیشتر برای چه شناخته شده است؟

مینوتائور بیشتر به دلیل منشأ عجیب و غریبش شناخته می شود که منجر به ظاهر تغییر شکل او شد. . این موجود نتیجه مجازاتی بود که توسط پوزیدون، خدای دریا، در مورد پادشاه مینوس کرت انجام شد. از سوی دیگر، بیشتر به خاطر مرگش در هزارتو شناخته شده است.

منشأ مینوتور

طبق اساطیر یونانی، پادشاه مینوس کرت به او دعا کرد. خدای پوزئیدون برای کمک در حالی که با برادرانش برای تاج و تخت رقابت می کرد. پادشاه مینوس دعا کرد که پوزیدون یک گاو نر سفید برفی بفرستد تا نماد وعده او برای کمک به او باشد. وقتی پوزئیدون گاو را فرستاد، به مینوس دستور داد حیوان را برای او قربانی کند اما مینوس عاشق این موجود شد و تصمیم گرفت آن را نگه دارد. بنابراین، او به جای گاو سفید برفی، گاو نر دیگری را پیشنهاد کرد که پوزیدون را عصبانی کرد.

همچنین ببینید: یوریلوخوس در ادیسه: دوم در فرمان، اول در بزدلی

به عنوان مجازات او، پوزیدون باعث شد همسر مینوس، پاسیفا، دیوانه وار عاشق آن شود گاو نر سفید برفی پاسیفا از صنعتگری به نام ددالوس درخواست کرد که گاوی توخالی از چوب بسازد. هنگامی که گاو توخالی کامل شد، پاسیفا به داخل آن رفت، گاو سفید برفی را اغوا کرد و با آن خوابید. نتیجه آن اتحاد، موجود مخوف، مینوتور بود که با سر و دم گاو نر با بدنی از یک انسان به دنیا آمد.

مینوتور و هزارتو

به دلیل وجود او طبیعت،مینوتور نمی‌توانست از علف یا غذای انسان تغذیه کند، زیرا نه انسان بود و نه گاو، بنابراین از انسان تغذیه می‌کرد. برای کاهش تمایل مینوتور به کشتن، مینوس از پیامبر دلفی که به او توصیه کرد هزارتو بسازد، مشورت گرفت. مینوس به استادکار استاد ددالوس دستور داد هزارتویی بسازد که مینوتور را در خود جای دهد. مینوتور در ته هزارتو رها شد و هر نه سال با هفت پسر و هفت دختر تغذیه می‌شد تا اینکه توسط تسئوس کشته شد.

پسر شاه مینوس درگذشت و او آتنی‌ها را به خاطر این موضوع سرزنش کرد. بنابراین، او با آتنیان جنگید و آنها را شکست داد. سپس به آتنیان دستور داد که به طور مرتب پسران و دختران خود را به عنوان قربانی در اختیار مینوتور قرار دهند. برخی می گویند هفت سال، برخی دیگر ادعا می کنند که نه سال است، دیگران هنوز هم می گویند سالانه است.

مرگ مینوتور

با قربانی سوم، تسئوس، شاهزاده آتن تصمیم گرفت هیولا را بکشد. و به فداکاری منظم قوم خود پایان داد. او به پدرش، پادشاه اگئوس، خبر داد و برای رویارویی با جانور مخوف، عازم جزیره کرت شد. قبل از رفتن، او به پدرش گفت که در بازگشت موفقیت آمیز خود از کرت، بادبان سیاه کشتی را از سیاه به سفید تغییر خواهد داد تا نماد پیروزی باشد.

سپس تزئوس به کرت رفت و با آن ها ملاقات کرد.شاهزاده خانم، آریادنه، که عاشق او شد. آریادنه سپس یک گلوله نخ را به تسئوس داد تا به او کمک کند پس از کشتن مینوتور راه خود را از لابیرنت پیدا کند.

تزئوس با مینوتور در پایین هزارتو ملاقات کرد و آن را با او کشت. دست های خالی او، نسخه های دیگر می گویند که او هیولا را با چماق یا شمشیر کشت. سپس نخی را که در حین رفتن به ته هزارتو گذاشته بود دنبال کرد و با موفقیت او را به بیرون هدایت کرد.

در راه بازگشت به آتن، فکرش را از تغییر بادبان سیاه خارج کرد. به سفید، بنابراین وقتی پدرش آن را از دور دید، به این نتیجه رسید که پسرش مرده است. در نتیجه، پادشاه اگیوس مرتکب خودکشی با غرق شدن در اقیانوس شد، بنابراین اقیانوس به نام پادشاه آتن، اژه نامیده شد.

قنطورس بیشتر برای چه شناخته شده است؟

درست مانند مینوتور، منشا سنتورها غیرطبیعی است که نتیجه مجازات ایکسیون، پادشاه لاپیت ها بود. روایت دیگری از این افسانه نشان می دهد که قنطورس ها مجازات مردی به نام قنطورس بودند.

منشا قنطورس

زئوس به شاه ایکسیون رحم کرد زمانی که شهروندانش او را به دلیل فرار از شهر بیرون کردند. زئوس ایکسیون را آورد تا بیاید و با او در کوه المپوس زندگی کند، اما ایکسیون به دنبال هرا بود و می خواست راهش را با او ادامه دهد. تله برای ایکسیون شهوترانو نیت واقعی خود را آشکار کند. یک روز، در حالی که ایکسیون در مزرعه خواب بود، زئوس پوره ابر، نفله، را به شکل هرا در آورد و او را در کنار ایکسیون قرار داد.

وقتی ایکسیون از خواب بیدار شد، پیدا کرد جسد دوتایی هرا در کنار او خوابیده بود و با او خوابید. این زوج به عنوان مجازات ناسپاسی و بی احتیاطی ایکسیون، پسری بد شکل به دنیا آوردند. پسر سعی کرد در میان انسان ها زندگی کند، اما مدام مورد تمسخر قرار می گرفت. بنابراین به کوه پلیون نقل مکان کرد، جایی که او با مادیان های مگنزیا جفت گیری کرد، که منجر به نژاد قنطورس شد.

نسخه دیگر قنطورس را فرزند آپولو و پوره رودخانه، استیلبه، کرد. قنطورس جفت گیری کرد. با مادیان های مگنزیا و قنطورس به دنیا آورد در حالی که برادر دوقلوی او، لاپیتوس، پادشاه لاپیت ها شد.

از سوی دیگر، نژاد دیگری از سنتورها، معروف به سنتورهای سیپری، توسط زئوس به دنیا آمد پس از آنکه منی خود را بر زمین ریخت. طبق این افسانه، زئوس به آفرودیت هوس کرد و سعی کرد چندین بار او را جلب کند، اما الهه پیشرفت او را رد کرد. پس از چندین بار تلاش برای بستری کردن، الهه زئوس نطفه خود را ریخت و از آن، سنتورهای قبرس بیرون آمدند.

مبارزه با لاپیت ها

سنتورها با پسرعموهای خود، لاپیت ها، در نبردی حماسی جنگیدند. در اساطیر یونانی به عنوان centauromachy شناخته می شود. نبرد توسط قنطورس ها آغاز شد زمانی که آنها هیپودامیا را در طول عروسی او ربودند.به پیریتوس، پادشاه لاپیت ها. نبرد در حالی ادامه یافت که سنتورها سایر زنان لاپیته را در مراسم عروسی بردند. خوشبختانه برای لاپیت ها، تسئوس، که مهمان عروسی بود، به مبارزه ملحق شد و به پیریتوس کمک کرد تا سنتورها را دفع کند.

با کمک تسئوس، لاپیت ها پیروز شدند و زنان خود را نجات دادند از جمله عروس پیریتوس، هیپودامیا. پیریتوس و همسرش پولیپوتوس را به دنیا آوردند.

قنطورس ها همتای زن داشتند

بر خلاف مینوتورها، سنتورها نژادی بودند که متشکل از سنتورهای ماده به نام سنتورس یا سنتورس بودند. 4> با این حال، این موجودات، سنتوریدها تا زمانهای اخیر، احتمالاً در اواخر دوران باستان، ظاهر نشدند. آنها نیم تنه زن و پایین تنه اسب ماده داشتند. شاعر رومی، اووید، در مورد یک سنتورس به نام هیلونم صحبت کرد که پس از اینکه شوهرش سیلاروس در زمان سنتاوروماکی به دست لاپیت ها افتاد، خودکشی کرد.

سؤالات متداول

تفاوت بین چیست؟ یک سنتور و یک ساتیر؟

تفاوت اصلی بین یک سنتور و یک ساتیر در ظاهر آنها ثبت شده است. سنتور موجودی چهارپا با بالاتنه یک مرد بود در حالی که ساتیر موجودی دوپا نیمی از انسان و نیم اسب. همچنین، ساتیر همیشه نعوظ دائمی را نشان می داد که نمادی از طبیعت شهوانی آنها و همچنین نقش آنها به عنوان باروری بود.خدایان.

نسخه اسبی مینوتور چیست؟

«نسخه اسبی» مینوتور ساتیر خواهد بود زیرا هر دو موجود دوپا هستند و ساتیور دارای دم و گوش اسب مینوتور سر، گوش و دم گاو نر داشت. با این حال، دیگران بر این باورند که نسخه اسبی مینوتور، سنتور است.

آیا مینوتور خوب است یا شر؟

مینوتائور در اساطیر یونان بیشتر متضاد است و شناخته شده است که از انسان تغذیه می کند. او به قدری تشنه خون بود که پدرش مجبور شد او را بفرستد تا در ته یک هزارتوی پیچیده زندگی کند، جایی که او مرتباً از هفت پسر و هفت دختر اهل آتن تغذیه می کرد.

نتیجه گیری

این مقاله به مقایسه مینوتور و قنطورس نگاه کرده است و تفاوت‌های بین هر دو موجود اسطوره‌ای را مشخص کرده است. ما متوجه شده‌ایم که اگرچه هر دو موجود نتیجه مجازات اعمال پدرانشان بودند، اما دارای چندین ویژگی متضاد بودند.

مینوتائور دارای نیم تنه گاو نر و پایین تنه یک مرد بود، در حالی که تنه سنتور دارای تنه بود. مردی در حالی که نیمه پایینی یک اسب بود. مینوتور وحشی و آدمخوار بود، در حالی که سنتور هم گوشتخوار و هم گیاهخوار بود.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها