آژیرها در ادیسه: موجودات زیبا و در عین حال فریبنده

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

آژیرها در The Odyssey موجودات جذابی بودند که آهنگ های زیبایی می خواندند که می توانست یک مرد را فقط با شنیدن آنها دیوانه کند. آژیرها یکی از اولین مصیبت هایی بودند که ادیسه و خدمه اش باید از آن می گذشتند تا بتوانند به سفر خود به سمت خانه به ایتاکا ادامه دهند.

الهه جاودانه سیرس به ادیسه در مورد خطراتی که داشتند هشدار داد و او نیز به او دستور داد. در مورد اینکه چگونه با خیال راحت راه خود را بدون تسلیم شدن در برابر وسوسه دور بزنند. به خواندن مقاله ما ادامه دهید تا دریابید که چگونه اودیسه و مردانش توانستند از آهنگ های آژیر جان سالم به در ببرند.

آژیرها در ادیسه چه کسانی هستند؟

آژیرها در اودیسه موجوداتی بودند که به صورت زنان زیبایی که صدای فرشته داشتند . اما با نگاهی دقیق تر، آنها هیولایی بودند که بسیار شبیه پرنده ای شاهین مانند با سر بزرگ زن و دندان های تیز بودند. آنها از قدرت خود برای ترغیب ملوانان به سمت مرگ استفاده کردند، با غرق کردن آنها در حالی که با ملودی های خود آنها را بی حرکت یا هیپنوتیزم کردند تا برای همیشه در جزیره خود بمانند.

تصور می شد که آهنگ های آنها آنقدر شگفت انگیز است که گفته می شد آنها حتی می توانستند بادها و امواج دریا را آرام کنند ، و همچنین دردهای اشتیاق و اندوه را به قلب انسان ها بفرستند. یا مرد باشد یا زن . با این حال، زنان در بسیاری از آثار و هنرهای یونانی در همه جا حضور داشتند. لازم به ذکر است که هومر در مورد آن چیزی ننوشته استظهور آژیرهای ادیسه؛ او فقط اظهار داشت که صدای آواز دوست داشتنی آنها دارای قدرت های عرفانی و خطرناکی است که می تواند حتی استوارترین انسان را به جنون برساند.

همچنین ببینید: The Aeneid – Vergil Epic

آژیرها در ادیسه چه می کنند؟

آژیرها در ادیسه شناخته شده بودند که ملوانان ناآگاه را به چمنزارهای خود می کشاند و آنها را در آنجا با آرامش آوازهایشان به دام می اندازد . هومر آوازهای آنها را به عنوان عذاب قریب الوقوع انسان توصیف کرد: به محض اینکه ملوان خیلی به آن موجود نزدیک شد، نمی توانست به خانه برود.

سوال نهایی این است که اودیسه و خدمه اش چگونه بودند. از کشته شدن توسط آنها اجتناب کنید؟

آژیرها در ادیسه: دستورالعمل های سیرس برای مقاومت در برابر آهنگ آژیر

سیرس به ادیسه اجازه داد که بداند آژیرها در حال زندگی هستند " در چمنزار آنها، انبوهی از اجساد، پوسیده، دور آن‌ها، که پارچه‌های پوست روی استخوان‌هایشان چروک می‌شود... " خوشبختانه، او به او آموزش داد که چگونه بهتر است در برابر تماس آنها مقاومت کند .

او به او گفت که گوش های خدمه اش را با موم نرم شده پر کند تا هیچ کس در خدمه او نتواند صدای آنها را بشنود. او همچنین راهنمایی هایی را برای قهرمان ارائه کرد: اگر او می خواست بشنود که آژیرها به او چه می گویند، باید از مردانش می خواست که او را به دکل کشتی خود ببندند تا در خطر نیفتد. اگر می خواست آزاد شود، افرادش باید او را ایمن می کردند و طناب ها را بیشتر سفت می کردند، در حالی که بقیه کشتی را سریعتر دور می کردند.جزیره آژیرها.

اودیسه به هشدار سیرس گوش داد و به خدمه خود دستور داد دقیقاً آنچه را که به او گفته شده بود انجام دهند .

آماده شدن برای عبور از نزدیکی جزیره آژیرها

در نزدیکی جزیره در دریا، باد تند که بادبان‌های قایق آن‌ها را نگه می‌داشت، به‌طور مرموزی ناپدید شد و کشتی آن‌ها را به یک توقف آرام هدایت کرد . مردان بلافاصله دست به کار شدند و پاروهای خود را برای پارو زدن بیرون آوردند، در حالی که اودیسه دومین خط دفاعی خود را آماده کرد.

او به راحتی چرخی از موم زنبور عسل را تکه تکه کرد و آنها را آنقدر ورز داد تا نرم شوند. خمیر مومی . خدمه دستور او را برای پر کردن گوش هایشان با موم انجام دادند، در حالی که او را به دکل بستند، در حالی که بقیه به پارو زدن کشتی ادامه دادند. آژیرها متوجه کشتی آنها می شوند و اینکه دقیقاً چه کسی در کشتی بود. آنها صدای خود را بلند کردند و به آهنگ بالا و مهیج خود سرازیر شدند:

' بیا نزدیک تر، اودیسه معروف—افتخار و شکوه آخایی—

کشتی خود را در ساحل ما ببندید تا بتوانید آهنگ ما را بشنوید!

همچنین ببینید: ترجمه کاتولوس 85

هیچ ملوانی هرگز با کشتی سیاه خود از ساحل ما عبور نکرده است

تا زمانی که صداهای عسلی را که از لبان ما می ریزد را شنید،

و هنگامی که از دلش می شنود، مرد عاقل تری به راه می افتد.

>ما از تمام دردهایی که آخایی ها و تروجان ها زمانی متحمل شدند

در دشت رو به گسترش تروا زمانی که خدایان خواستند می دانیم.بنابراین—

همه آنچه روی زمین حاصلخیز اتفاق می افتد، ما همه چیز را می دانیم! '

— کتاب دوازدهم، اودیسه

از آنجایی که اودیسه گوش هایش را نپوشانده بود، او بلافاصله مجذوب صدای آژیرها شد . او تازیانه زد و با محدودیت های خود مبارزه کرد و حتی به افرادش دستور داد که او را آزاد کنند. دو خدمه مسئول او، پریمدس و یوریلوخوس، با پایبندی به دستورات قبلی خود، فقط طناب ها را سفت کردند، در حالی که بقیه کشتی را دور از دسترس آژیرها پارو زدند.

به محض اینکه دیگر آوازهای آژیر را نشنیدند. خدمه موم زنبور عسل را از گوش خود جدا کردند و سپس ادیسه را از قید و بندهایش آزاد کردند . اولین مشکل آنها پس از ترک جزیره سیرس مدتها بود که از بین رفته بود و آنها آماده بودند تا سفر خود را به ایتاکا ادامه دهند.

Sirens in The Odyssey: The Vice of Overindulgence

یک موضوع تکراری در این هومری حماسه این است که چگونه راحتی ها و لذت های بیش از حد می تواند به یک شخص یا در این مورد قهرمان ما اودیسه نتیجه معکوس بدهد. در وهله اول، ادیسه از روی یک پیشگویی می دانست که اگر موافقت کند و به جنگ تروا ادامه دهد، زمان بیهوده ای برای بازگشت به خانه برای همسرش پنه لوپه و همسرش طول می کشد. پسر تازه متولد شده در آن زمان، Telemachus.

این پیشگویی به حقیقت پیوست زیرا اودیسه حداقل 20 سال طول کشید تا به ایتاکا بازگردد . ده سال در سفر تروجان، و ده سال دیگر در سفر به خانه اش. سفر اومملو از چالش ها و هیولاها بود و بسیاری از آن چالش ها شهوت و طمع انسان برای امیال مادی را در پی داشت.

علیرغم اینکه اودیسه مردی باهوش و زیرک بود، نمی توانست بدون گذراندن بسیاری از موارد به ایتاکا بازگردد. چالش هایی که او و قلبش را وسوسه کرد. پذیرفتن میهمان نوازی سیرس و استثمار کالیپسو تقریباً او را از مسیر اصلی خود که بازگشت به همسر و پسرش بود و پادشاه ایتاکا بودن و بازگرداندن وظایف خود نسبت به مردمش بود دور کرد.

کنجکاوی او در مورد آهنگ های آژیرها تقریباً او را به قتل رساند، با این حال گوش دادن به توصیه های سیرس او را در نهایت نجات داد. با این حال، واضح است که او درس خود را در مورد رذایل زیاده‌روی نیاموخته است . برای درک اشتباه نهایی که از ابتدا مرتکب شده بود، بسیار بیشتر از یک آهنگ آژیر نیاز است: رفتن به جنگ تروا و لذت بردن از لذت قهرمانی، علیرغم اینکه می دانست که سال ها طول می کشد تا بالاخره همسرش را ببیند. فرزند او و سرزمینش

نتیجه گیری:

اکنون که منشا و توصیف آژیر را از ادیسه، رابطه اودیسه و آژیرها بحث کردیم ، و نقش آنها به عنوان خللی برای قهرمان ما، اجازه دهید نکات مهم این مقاله را مرور کنیم :

  • آژیرها موجوداتی بودند که ملوانان عبوری و مسافرانی که با خود به سمت مرگ می روندصداها و آهنگ های مسحورکننده
  • در اساطیر یونانی، آژیرها به صورت پیکره های زن با اعضای بدن پرنده مانند به تصویر کشیده می شدند. با این حال، در ادیسه هومر، چنین توصیفی به جز روایت آوازهای آنها نسبت به ادیسه وجود نداشت
  • آژیرها در سفر خدمه ایتاکان به خانه بودند، و به همین دلیل است که سیرس به اودیسه دستور داد که چگونه آنها را دور بزند. تله با پر کردن گوش‌های خدمه با موم، آنها می‌توانستند با خیال راحت در آب‌های خود حرکت کنند
  • اما، کنجکاوی اودیسه بر او بیشتر شد و او اصرار داشت که به آنچه آژیرها درباره او می‌گویند گوش کند. بنابراین سیرس به او گفت که از خدمه بخواهد قهرمان را به دکل ببندد و اگر از آنها بخواهد که او را رها کنند، محدودیت‌های او را بیشتر می‌کنند
  • این دستورالعمل‌ها اودیسه و خدمه را در حالی که از کنار کشتی عبور می‌کردند نجات داد. جزیره آژیرها بدون آسیب
  • بسیاری از چالش های سفر ادیسه به عنوان ضعف انسان در برابر حرص و طمع و شهوت به تصویر کشیده می شود و آژیرها تنها یکی از آزمایش های متعددی است که او در طول این سفر با آن روبرو خواهد شد.
  • نزدیک به پایان خانه اش، ادیسه از اشتباهات خود درس می گیرد و با تمرکز و مصمم وارد ایتاکا می شود تا به پادشاهی خود برسد.

در پایان، آژیرها در ادیسه موجوداتی بودند که مانع ادیسه شدند. مسیر بازگشت به ایتاکا بود، اما اهمیت آنها نشان دادن این بود که تمایلات خاص می تواند منجر به نابودی نهایی شود . اودیسههنگامی که به مردانش دستور داد موم را روی گوش‌هایشان بگذارند تا آهنگ‌هایی را که هنگام عبور از جزیره خود می‌خواندند نشنوند، بر آنها غلبه کرد. او یک قدم به بازگشت به خانه نزدیکتر بود.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها