پاتروکلوس و آشیل: حقیقتی که در پس رابطه آنها وجود دارد

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

پاتروکلوس و آشیل رابطه‌ای بی‌نظیر داشتند، و این یکی از موضوعات اصلی در رمان حماسی هومر، ایلیاد بود. صمیمیت آنها بحثی را در مورد نوع رابطه آنها و تأثیر آن بر وقایع اساطیر یونان ایجاد کرد.

برای اطلاعات بیشتر در مورد آن به خواندن ادامه دهید.

رابطه پاتروکلوس و آشیل چیست؟

رابطه پاتروکلوس و آشیل یک پیوند عمیق است زیرا آنها با هم بزرگ شدند، و این توسط دیگران در نظر گرفته و تفسیر شده است به عنوان یک رابطه عاشقانه و نه صرفا افلاطونی. اگرچه، هیچ اطمینانی در مورد برچسب مناسبی که باید بر رابطه پاتروکلوس و آشیل بزنیم وجود ندارد.

همچنین ببینید: درخواست کنندگان - اوریپید - یونان باستان - ادبیات کلاسیک

آغاز داستان پاتروکلوس و آشیل

در اساطیر یونانی، داستان پاتروکلوس و آشیل زمانی که هر دو پسر جوان بودند شروع کردند. گفته می شود که پاتروکلوس کودکی را کشت، و برای جلوگیری از عواقب اعمال خود، پدرش، منوتیوس، او را نزد پدر آشیل، پلئوس فرستاد.

به این امید که پاتروکلوس قادر خواهد بود زندگی جدیدی را آغاز کند. پاتروکلوس به عنوان مالک آشیل ساخته شد. با توجه به اینکه پاتروکلوس با تجربه تر و بالغ تر بود او به عنوان نگهبان و راهنما خدمت می کرد. از این رو، پاتروکلوس و آشیل با هم بزرگ شدند و پاتروکلوس همیشه مراقب آشیل بود.رفقا، مانند اورستس و پیلادس، که به خاطر دستاوردهای مشترکشان به جای هر رابطه شهوانی شهرت داشتند.

تفسیر آیسکین

آشین یکی از دولتمردان یونانی بود که همچنین سخنور آتیکی بود. او اهمیت پدراستی را مطرح کرد و به توصیف هومر از رابطه پاتروکلوس و آشیل اشاره کرد. او معتقد بود که اگرچه هومر به صراحت آن را بیان نکرده است، اما افراد تحصیل کرده باید بتوانند بین خطوط را بخوانند و درک کنند که اثبات رابطه عاشقانه بین این دو به راحتی در محبت آنها به یکدیگر قابل مشاهده است. . قابل توجه ترین شواهد این بود که آشیل چگونه برای مرگ پاتروکلوس سوگوار و اندوهگین شد و آخرین درخواست پاتروکلوس مبنی بر اینکه استخوان های آنها در کنار هم دفن شود تا بتوانند برای همیشه در کنار هم آرام بگیرند.

آواز آشیل

مادلین میلر، رمان نویس آمریکایی، رمانی درباره پاتروکلوس و آشیل آهنگ آشیل نوشت. آهنگ آشیل برای کار باشکوه خود جایزه دریافت کرده است . این بازگویی ایلیاد هومر از دیدگاه پاتروکلوس است و در عصر قهرمانی یونان اتفاق می افتد. این کتاب با تمرکز بر رابطه عاشقانه آنها، رابطه پاتروکلوس و آشیل را از اولین برخورد آنها تا ماجراهای آنها در طول جنگ تروا را پوشش می دهد.

نتیجه

روابط پاتروکلوس و آشیل یکی از روابط بود نزدیکی عمیق و صمیمی آنجادو تفسیر از آن بود: یکی این که آنها عشق دوستی خالص و افلاطونی دارند و دیگری این که عاشقان عاشقانه هستند. اجازه دهید آنچه را که در مورد آنها آموخته ایم خلاصه کنیم :

  • آخیل و پاتروکلوس با هم بزرگ شدند. آنها از قبل با هم بودند، زمانی که هنوز پسران جوانی بودند، زیرا پاتروکلوس به عنوان مالک آشیل شناخته شد. این امر عمق پیوند بین این دو را توضیح می دهد.
  • در ایلیاد هومر، رابطه آشیل و پاتروکلوس یکی از موضوعات اصلی افسانه های مربوط به نبرد حماسی در تروا است.
  • به کمک خدایان، هکتور توانست پاتروکلوس را در میدان نبرد بکشد. مرگ او تأثیر بسزایی در نتایج جنگ داشت. برخی مرگ پاتروکلوس را به عنوان "سرنوشت" تعبیر کردند، اما به وضوح در شعر به تصویر کشیده شده است، و این مرگ ناشی از بی احتیاطی و تکبر او بود که خشم خدایان را برانگیخت. بنابراین، وقایع دستکاری شدند تا او را به سمت مرگ سوق دهند.
  • آخیل به شدت برای درگذشت پاتروکلوس سوگواری کرد و عهد کرد که به دنبال انتقام باشد. او مصمم بود هکتور را بکشد. او فقط به کشتن او بسنده نکرد، بلکه با هتک حرمت جسد هکتور بیشتر به آن بی احترامی کرد.
  • آشیل تنها زمانی متقاعد شد که پسر هکتور، پریام، التماس کرد و با او استدلال کرد. او به پدرش فکر کرد و با پریام همدردی کرد. سرانجام، او موافقت کرد که جسد هکتور را آزاد کند.

یکی از شواهد بسیاری برای کسانی که معتقد بودند آشیل و پاتروکلوس داشتند. رابطه عاشقانه واکنش آشیل زمانی بود که از مرگ پاتروکلوس مطلع شد. یکی دیگر از درخواست های پاتروکلوس برای قرار دادن استخوان های آنها در هنگام مرگ آشیل بود. این دو مورد باعث می شود که رابطه آنها را زیر سوال ببرید.

که یک مرد مسن (ارست ها) و یک مرد جوان (رومنوس)، معمولاً در سنین نوجوانی، در یک رابطه هستند. یونانیان باستان اجتماعیآن را تصدیق کردند، در حالی که مشارکت همجنسگرایان با عاشقانی که از نظر سنی بیش از حد مشابه بودند محکوم می شد. از این رو، رابطه بین آشیل و پاتروکلوس توسط دیگران برای ارضای کامل این تعریف مشاهده شد.

پاتروکلوس و آشیل در ایلیاد

با توجه به اینکه شعر حماسی هومر، ایلیاد، اولین بازمانده و دقیق ترین روایت از زندگی آنها، به عنوان پایه و اساس بسیاری از تفسیرها و تصویرهای مختلف از شخصیت های پاتروکلوس و آشیل بود. درگیر رابطه عاشقانه بودند، اما چندین بخش وجود داشت که صمیمیت آنها متفاوت از نحوه رفتار آنها با دیگران نشان داده می شد. به عنوان مثال، گفته می‌شود آشیل نسبت به پاتروکلوس حساس است، اما نسبت به سایر افراد نسبت به پاتروکلوس حساس است. ، خواهد مرد تا او و پاتروکلوس بتوانند تروی را به تنهایی تصاحب کنند. علاوه بر این، وقتی پاتروکلوس توسط هکتور در کتاب 18 کشته می‌شود، آشیل با اندوه و خشم شدید واکنش نشان می‌دهد و ادعا می‌کند که تا زمانی که نتواند انتقام خود را از پاتروکلوس بگیرد، نمی‌تواند به زندگی ادامه دهد.قاتل.

از طرف پاتروکلوس، طبق شعر، او آخرین درخواست را از آشیل با صحبت کردن با او به عنوان یک شبح کرد. این درخواست این بود که خاکستر آنها را هنگام مرگ آشیل کنار هم بگذارند و بگذارند تا ابد در کنار هم آرام بگیرند. پس از این، آشیل مراسم تشییع جنازه ای صمیمانه برای پاتروکلوس برگزار کرد.

بنابراین، واضح است که پاتروکلوس و آشیل رابطه بسیار نزدیک و صمیمی داشتند. با این حال، هیچ چیز آشکارا عاشقانه یا چیزی وجود ندارد. که می توان آن را یک تعامل جنسی دانست که در ایلیاد بیان شده است.

مرگ پاتروکلوس

مرگ پاتروکلوس یکی از غم انگیزترین و ویرانگرترین صحنه های ایلیاد است. هم عواقب بی مسئولیتی را نشان می دهد و هم اینکه چقدر انسان ها در برابر خدایان درمانده هستند. طبق ایلیاد، آشیل از جنگیدن در جنگ امتناع کرد زیرا آگاممنون آنجا بود. آشیل و آگاممنون زمانی که به عنوان جایزه زنان به آنها اهدا شد، قبلاً درگیری داشتند. با این حال، زمانی که آگاممنون مجبور شد زن را تسلیم کند، تصمیم گرفت بریسیس، زنی را که به آشیل اعطا شده بود، به دست آورد.

پاتروکلوس آشیل را متقاعد کرد که به او اجازه دهد تا زمانی که جنگ تروا به میرمیدون ها در نبرد رهبری و فرماندهی کند. در مقابل یونانی ها قرار گرفتند و تروجان ها کشتی های آنها را به خطر انداختند. برای اینکه پاتروکلوس به عنوان آشیل عبور کند، زرهی را که آشیل از پدرش به ارث برده بود، پوشید. سپس به او دستور داده شدتوسط آشیل تا پس از راندن تروجان ها از کشتی هایشان به عقب برگردد، اما پاتروکلوس گوش نکرد. در عوض، او به تعقیب جنگجویان تروا تا دروازه های تروا ادامه داد.

همچنین ببینید: Oresteia - Aeschylus

پاتروکلوس توانست تعداد زیادی از تروجان ها و متحدان تروا از جمله سارپدون، پسر فانی زئوس را بکشد. این زئوس را خشمگین کرد که هکتور، فرمانده ارتش تروا را با ترسو کردن موقتاً متوقف کرد تا فرار کند. پاتروکلوس با دیدن این موضوع تشویق شد تا او را تعقیب کند و توانست راننده ارابه هکتور را بکشد. آپولون، خدای یونانی، پاتروکلوس را مجروح کرد که او را در برابر کشته شدن آسیب پذیر کرد. هکتور به سرعت او را با زدن نیزه به شکمش کشت.

چگونگی احساس آشیل پس از مرگ پاتروکلوس

وقتی خبر مرگ پاتروکلوس به آشیل رسید، خشمگین شد و او را کتک زد. زمین آنقدر سخت بود که مادرش تتیس را از دریا احضار کرد تا پسرش را بررسی کند. تتیس متوجه شد که پسرش غمگین و عصبانی است. تتیس که نگران بود آشیل بی احتیاطی کاری برای انتقام از پاتروکلوس انجام دهد، پسرش را متقاعد کرد که حداقل یک روز صبر کند.

این تأخیر او را قادر ساخت تا زمان کافی داشته باشد تا از آهنگر الهی، هفائستوس، بخواهد تا زرهی را بازسازی کند. آشیل به این نیاز داشت زیرا زره اصلی که آشیل از پدرش به ارث برده بود توسط پاتروکلوس مورد استفاده قرار گرفت و در نهایت توسط هکتور پوشیده شد.پاتروکلوس آشیل به درخواست مادرش تسلیم شد، اما او همچنان در میدان جنگ ظاهر شد و آنقدر در آنجا ماند تا تروجان ها را که هنوز بر سر بدن بی جان پاتروکلوس می جنگیدند بترساند.

به محض دریافت آشیل زره جدید از تتیس، او آماده جنگ شد. قبل از اینکه آشیل به نبرد ملحق شود، آگاممنون به او نزدیک شد و با بازگرداندن بریسیس به آشیل اختلافات آنها را حل کرد.

اما قطعاً مشخص نیست که آیا این دلیل رضایت آشیل برای جبران بوده است یا خیر، اما آنچه که اشاره شد اینکه آشیل نه فقط برای آخائیان بلکه با مرگ پاتروکلوس جنگ خواهد کرد، او دلیل دیگری برای پیوستن به نبرد داشت و آن انتقام گرفتن بود. آشیل پس از دریافت اطمینان از اینکه مادرش از جسد پاتروکلوس مراقبت خواهد کرد، به میدان نبرد رفت.

آشیل و جنگ تروا

قبل از پیوستن آشیل به جنگ، ترواها برنده آن بودند. . با این حال، از آنجایی که آشیل به عنوان بهترین جنگجوی آخایی ها شناخته می شد، زمانی که او به نبرد پیوست، ورق ها شروع به چرخش کردند و یونانی ها در طرف پیروز بودند. علاوه بر تعهد آشیل که مصمم بود از هکتور، بهترین جنگجوی تروا انتقام بگیرد، غرور هکتور نیز به سقوط تروجان ها کمک کرد.

پولیداماس، مشاور خردمند هکتور، به او توصیه کرد عقب نشینی کند. به دیوارهای شهر، اما اوامتناع کرد و تصمیم گرفت برای ایجاد افتخار برای او و تروی مبارزه کند. در نهایت، هکتور به دست آشیل به سوی مرگ رانده شد و حتی پس از آن، جسد هکتور را آنقدر کشیده و با تحقیر رفتار کردند که حتی خدایان مجبور شدند برای متوقف کردن آشیل وارد عمل شوند.

آشیل انتقام

آخیل مصمم بود به هکتور برسد و در طول راه، بسیاری از جنگجویان تروا را کشت. دو بهترین مبارز از هر طرف، هکتور و آشیل، یک به یک جنگیدند، و وقتی معلوم شد که هکتور شکست خواهد خورد، او سعی کرد با آشیل استدلال کند، اما آشیل هیچ توضیحی را قبول نکرد. از خشم و هدفش از کشتن هکتور برای انتقام مرگ پاتروکلوس کور شد. از آنجایی که آشیل از ضعف زره دزدیده شده ای که هکتور به تن داشت می دانست، توانست با نیزه او را به گلویش بزند و بدین وسیله او را بکشد.

قبل از مرگ، هکتور آخرین درخواست را از آشیل کرد: جنازه خود را به خانواده اش بدهد. آشیل نه تنها از بازگرداندن جسد هکتور امتناع کرد، بلکه با هتک حرمت جسدش او را بیشتر رسوا کرد. آشیل جسد بی جان هکتور را به عقب ارابه خود چسباند و او را به اطراف دیوارهای شهر تروا کشاند.

این نشان دادن عمق خشم آشیل نسبت به هکتور توسط بسیاری به عنوان دلیلی بر عشق او تلقی شده است. برای پاتروکلوس، زیرا او تمام تلاش خود را صرف انتقام مرگ پاتروکلوس کرد.همچنین ممکن است به این دلیل باشد که او به دلیل اجازه دادن به پاتروکلوس برای پوشاندن سپر خود احساس گناه می‌کرد و تروجان‌ها را وادار کرد که فکر کنند این او است. در نبرد در وهله اول، پاتروکلوس نمی مرد. اما باز هم سرنوشت پاتروکلوس این بود که توسط هکتور کشته شود و در عوض هکتور توسط آشیل کشته شود.

دفن پاتروکلوس

برای دوازده روز پس از هکتور مرگ، بدن او هنوز به ارابه آشیل چسبیده بود. در طول این دوازده روز، نبردی که تقریباً نه سال ادامه داشت متوقف شد زیرا تروجان ها در سوگ از دست دادن شاهزاده و قهرمان خود سوگوار بودند.

خدایان یونان زئوس و سرانجام آپولو مداخله کرد و به تتیس، مادر آشیل، دستور داد تا آشیل را متقاعد کند که متوقف شود و برای بازگرداندن جسد به خانواده اش باج بگیرد. برای جسد هکتور. او آشیل را متقاعد کرد که به پدر خود، پلئوس فکر کند، و اگر اتفاقی که برای هکتور افتاد برای او افتاد، تصور کنید پدرش چه احساسی خواهد داشت. آشیل تغییری در دل داشت و با پریام همدردی می کرد.

از سوی دیگر، حتی اگر برخلاف میل او بود، به تروجان ها اجازه داد جسد هکتور را پس بگیرند. اندکی بعد، هر دو پاتروکلوس و هکتور تشییع جنازه مناسب خود را به خاک سپردند و بر این اساس دفن شدند.تفاسیر

رابطه بین آشیل و پاتروکلوس را می توان به دو روش متفاوت مشاهده کرد. اگرچه همه آنها بر اساس ایلیاد هومر بودند، فیلسوفان، نویسندگان و مورخان مختلف به تحلیل و قرار دادن نوشته های نوشته شده پرداختند. توصیفات در متن.

هومر هرگز صریحاً این دو را به عنوان عاشق به تصویر نمی‌کشید، اما دیگرانی مانند آیسخولوس، افلاطون، پیندار و آیسکین این کار را انجام دادند. این را می توان در نوشته های آنها از دوران باستان و یونانیان مشاهده کرد. طبق آثار آنها، در طول قرن پنجم و چهارم قبل از میلاد، این رابطه به عنوان عشق عاشقانه بین افراد همجنس به تصویر کشیده می شد.

در آتن، این نوع رابطه از نظر اجتماعی قابل قبول است اگر تفاوت سنی باشد. بین زوجین قابل توجه است. ساختار ایده آل آن شامل یک عاشق مسن تر است که به عنوان محافظ و یک جوان جوان تر به عنوان معشوق خدمت می کند. با این حال، این موضوع برای نویسندگان مشکل ایجاد کرد زیرا آنها باید تشخیص می دادند که چه کسی باید بزرگتر و جوانتر باشد. اثر قرن پنجم قبل از میلاد "Myrmidons" توسط نمایشنامه نویس یونان باستان Aeschylus، که به عنوان پدر تراژدی نیز شناخته می شود، آشیل و پاتروکلوس در یک رابطه همجنس بودند. از آنجایی که آشیل همه چیز را برای گرفتن انتقام از هکتور به خاطر مرگ پاتروکلوس از دست داد، تصور می‌شد که اونگهبان و محافظ یا محو می شود، در حالی که به پاتروکلوس نقش ارومنو داده شد. نیازی به گفتن نیست که آیسخلوس معتقد بود که عاشقان پاتروکلوس و آشیل در نوع خود بی نظیر هستند.

نگاه پیندار از رابطه پاتروکلوس و آشیل

یکی دیگر از معتقدان به رابطه عاشقانه پاتروکلوس و آشیل، پیندار بود. او در دوران باستان شاعر غزل‌سرای یونانی‌های تبایی بود که بر اساس مقایسه‌اش از روابط بین دو مرد، که شامل روابط بوکسور جوان هاگیسیداموس و مربی‌اش ایلاس، و همچنین هاگیسیداموس می‌شود، پیشنهاداتی ارائه کرد. و معشوقه زئوس گانیمد.

نتیجه گیری افلاطون

در سمپوزیوم افلاطون، گوینده فادروس از آشیل و پاتروکلوس به عنوان تصویری از زوج مورد تایید الهی در حدود سال 385 قبل از میلاد یاد می کند. از آنجایی که آشیل دارای ویژگی‌های معمولی ارومنوها بود، مانند زیبایی و جوانی و همچنین فضیلت و قدرت رزمی، فیدروس ادعا می‌کند که آیسخولوس در ادعای اینکه آشیل اراسته است اشتباه می‌کرد. در عوض، طبق گفته‌ی فادروس، آشیل ارومنوسی است که به پاتروکلوس خود احترام می‌گذاشت تا جایی که برای گرفتن انتقام از او می‌میرد.

روابط پاتروکلوس و آشیل در سمپوزیوم

گزنوفون یکی از معاصران افلاطون، سقراط در سمپوزیوم خود استدلال کرد که آشیل و پاتروکلوس صرفاً رفقای پاکدامن و فداکار بودند. گزنفون همچنین نمونه های دیگری از افسانه ها را ذکر می کند.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها