چرا آشیل نمی خواست بجنگد؟ پراید یا پیکه

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

آخیل یک قهرمان بزرگ در اساطیر یونان بود ، پسر پادشاه فانی پلئوس و نرید تتیس. میرمیدون ها، قوم پدرش که به جنگجویانی خشن و بی باک معروف بودند.

تتیس یکی از پوره های دریایی است که بخشی از آن است. از اطرافیان پوزیدون آشیل با داشتن چنین پدر و مادر قدرتمندی مجبور به تبدیل شدن به یک جنگجو بود، اما مادرش بیشتر برای پسر زیبایش می‌خواست. او در کودکی او را هر شب روی آتش می سوزاند، و سوختگی هایش را با پماد حاوی آمبروسیا درمان می کند تا پوست او را با محافظت از این گیاه تزریق کند.

بعدها او را در رودخانه استیکس فرو برد تا جاودانگی به او بدهد. او را محکم با یک پاشنه نگه داشت و از قرار گرفتن آن نقطه کوچک در معرض آب جلوگیری کرد. از آنجایی که آب پاشنه آشیل را لمس نکرده است، آن یک نقطه از بدن او آسیب پذیر است .

چرا آشیل در جنگ تروا شرکت کرد؟

یک اوراکل پیش بینی کرد که آشیل در جنگ تروا به عنوان قهرمان خواهد مرد . تتیس در آخرین تلاش برای محافظت از پسر محبوبش، او را به شکل یک دختر درآورد و او را برای زندگی در جزیره اسکایروس فرستاد. اودیسه، شهرت اودیسه، به جزیره آمد و لباس مبدل را کنار گذاشت. او آشیل را متقاعد می کند که به ارتش یونان بپیوندد. آشیل، علی‌رغم تلاش‌های مادرش، برای رسیدن به سرنوشت خود به جنگ رفت.

بنابراین، اگر او برای جنگیدن برای یونانیان به جنگ رفت، چرا آشیل وقتی به سرزمین می‌رسد از جنگیدن خودداری می‌کند.خط مقدم ؟ او با یک مجموعه زره زیبا که توسط آهنگر الهی Hephaestus ساخته شده است، وارد می شود. مادرش آن را مخصوص محافظت از او در میدان جنگ ساخته بود. او امیدوار است که زره نه تنها از او محافظت کند، بلکه ترس را به قلب دشمنش وارد کند و آنها را وادار به فرار از مقابل او کند و از او بیشتر محافظت کند. متأسفانه برای تتیس و نقشه های او، غرور آشیل و شکاف با فرمانده اش او را به جنگ می کشاند .

آگاممنون مسئول تلاش ده ساله برای هلن، زیبایی یونانی را بازیابی کنید . زمانی که آشیل زیر دست آگاممنون می‌جنگید، در حالی که یونانی‌ها در سراسر زمین حرکت می‌کردند، برده‌ها را در قلمرو تروا برده می‌شدند و در طول راه غارت و غارت می‌کردند.

چرا آشیل از جنگیدن خودداری کرد؟

همچنین ببینید: نقص غم انگیز ادیپ چیست؟

او عصبانی بود زیرا آگاممنون جایزه جنگی خود را از او گرفت، عروس برده اش بریسیس .

داستان دو صیغه

در کتاب اول ایلیاد، که پاسخ به این سؤال است، « آشیل در چه کتابی از جنگیدن خودداری می‌کند؟» آگاممنون نیز برده گرفته است. در حمله به لیرنسوس، چند سرباز عالی رتبه از زنان شهر شکست خورده برده گرفتند. کریسیس، زنی که آگاممنون گرفت، دختر یک کشیش عالی رتبه بود. پدرش که خدمتگزار معبد آپولو بود، بر سر بازگشت او مذاکره کرد و جایزه آگاممنون را از او گرفت. آگاممنون با خلق و خوی از بریسیس به عنوان غرامت طلب می کند. آشیل، برهنه شدجایزه اش، با خلق و خوی به چادرش عقب نشینی می کند و از ورود مجدد به جنگ امتناع می ورزد.

آگاممنون احمقانه از تسلیم شدن امتناع می کند و جایزه خود را برای بریسیس نگه می دارد، هرچند بعداً به آشیل اطمینان می دهد که سعی نکرده با او بخوابد. . نزاعی که دو مرد بر سر زن وارد می‌کنند یک امر کناری است، اما نشان دهنده جنگ بزرگتر بر سر هلن زیبا است که توسط تروجان‌ها ربوده شده است. تعیین اینکه آیا این عشق یا غرور آشیل است که باعث می شود او از مبارزه امتناع کند، دشوار است. او عشق خود را به زن اعلام می کند، اما مرگ پاتروکلوس او را به جنگ مجدد سوق می دهد .

غرور پاتروکلوس

در حالی که آشیل برای دفاع از افراد خود نمی جنگید، یک نفر از پذیرش خروج او از جنگ سرباز زد. دوست و معتمد او، پاتروکلوس، با گریه نزد آشیل آمد . هنگامی که آشیل او را به خاطر اشک هایش مسخره کرد، پاسخ داد که برای سربازان یونانی که بیهوده می مردند گریه می کند. او از آشیل التماس کرد که زره متمایز خود را به امانت بگیرد. پاتروکلوس قصد داشت ترواها را فریب دهد تا باور کنند آشیل به میدان بازگشته است تا برای یونانیان فضا بخرد .

آشیل برای چه کسی جنگید؟ نه برای مردانش و نه برای رهبرش که به او بی احترامی کرده بود. تا زمانی که نقشه پاتروکلوس نتیجه معکوس می‌دهد و او در میدان جنگ توسط هکتور کشته می‌شود، آشیل دوباره به نبرد می‌پیوندد . آگاممنون سرانجام تسلیم می شود و بریسیس را برمی گرداند و آشیل به مادرش نزدیک می شود تا از او درخواست کند.مجموعه دوم زره تا تروجان ها او را وقتی وارد میدان می شود بشناسند. آشیل با پوشیدن مجموعه جدیدی از زره‌های متمایز، دست به کشتار می‌زند که خدای رودخانه محلی را خشمگین می‌کند . اجساد سربازان تروا شروع به مسدود شدن رودخانه می کنند. در پایان آشیل با خدای رودخانه نیز مبارزه می کند. او خدای کوچک را شکست می دهد و به سلاخی تروجان ها باز می گردد.

انتقام آشیل

وقتی آشیل میدان را می گیرد، درگیری شدید می شود. تروجان ها که متوجه خطر شده بودند به شهر خود عقب نشینی می کنند، اما آشیل آنقدر احمق را تعقیب می کند که سعی کند بایستد و سربازان تروا را در طول راه سلاخی می کند. هکتور، با درک اینکه عصبانیت او عمدتاً به خاطر مرگ پاتروکلوس متوجه او شده است، در خارج از شهر می ماند تا با او روبرو شود . هکتور و آشیل با هم می جنگند، اما هکتور در نهایت با آشیل همتا نیست. او به دست رزمنده می افتد. چنین است خشم کسی که دوستی را از دست داده است. پس از دعوای هکتور و آشیل، او جسد را هتک حرمت می کند و آن را پشت ارابه خود به اطراف اردوگاه می کشاند. او اجازه نمی دهد هکتور دفن شود.

تا زمانی که پریام، پدر هکتور، خبر دعوای هکتور و آشیل را می شنود و در شب مخفیانه نزد آشیل می آید، او از این کار پشیمان می شود. پریام به عنوان یک پدر از آشیل درخواست می کند تا از جنگجو درخواست کند تا پسرش را برای دفن آزاد کند . سرانجام آشیل تسلیم شد و هکتور در داخل دیوارهای تروا دفن شد. یونانی ها عقب نشینی می کنند تا اجازه دهندزمان تروجان ها برای دفن هکتور و انجام مراسم تشییع جنازه خود به درستی است. در همان زمان، آشیل پاتروکلوس محبوب خود را به آرامی می گذارد. در حالی که هر دو طرف برای کشته شدگان خود سوگواری می کنند، جنگ به طور موقت متوقف می شود. جنگ اما به پایان نرسیده است. دعوای هکتور و آشیل در ایلیاد آغازی بود برای سقوط آشیل.

مرگ آشیل

اگرچه دوستش پاتروکلوس زمانی که آشیل از مبارزه امتناع کرد کشته شد، اما او را مقصر می داند. تروجان ها برای مرگ دوستش به جای امتناع خودش از حضور در میدان. اگرچه آشیل به طور موقت از مرگ هکتور راضی است ، پس از اینکه تروجان ها اجازه دفن جسد هکتور را پیدا کردند، به مبارزه برمی گردد و مصمم به گرفتن انتقام نهایی خود از تروجان ها است.

از زمان بریسیس بازگردانده شده است، او دیگر با آگاممنون نزاع ندارد. آشیل دوباره به نبرد می پیوندد و سربازان تروا را سلاخی می کند تا پیروزی را به دست آورد.

ایلیاد با دفن هکتور به پایان می رسد. با این حال، خوانندگان بعداً در ادیسه یاد می‌گیرند که او به مبارزه ادامه می‌دهد تا اینکه یک قهرمان تروای دیگر، پاریس، تیری مرگبار شلیک می‌کند و پاشنه آشیل را می‌زند - تنها قسمتی که آب رودخانه استیکس آن را لمس نکرده است. . آشیل یک قهرمان یونانی در میدان نبرد می میرد، همانطور که پیشگو پیش بینی کرده بود.

همچنین ببینید: آیا آشیل یک شخص واقعی بود - افسانه یا تاریخ

اگرچه مادرش تمام تلاش خود را برای محافظت از او انجام داده است، اراده خدایان را نمی توان تغییر داد، و او سرنوشت خود را برآورده می کند و به عنوان یک قهرمان می میرددر میدان نبرد .

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها