نقطه اوج آنتیگونه: آغاز یک پایان

John Campbell 21-08-2023
John Campbell

اوج آنتیگونه به تماشاگران می‌آید، کنش رو به رشد نمایشنامه به اندازه‌ای ظریف است که بگذرد، و قبل از اینکه متوجه شوید، اوج ظاهر شده است. تراژدی سوفوکلی با دقت خاصی نوشته شده است که به آرامی از صحنه ای به صحنه دیگر منتقل می شود. اما برای مشخص کردن و درک نقطه اوج، باید با خود نمایشنامه آشنا بود و با توجه به آن، اجازه دهید به این موضوع بپردازیم. وقایع تراژدی.

همچنین ببینید: ژرژیک – ورجیل – روم باستان – ادبیات کلاسیک

آنتیگون

آنتیگون، دنباله ادیپ رکس، زمانی شروع می شود که آنتیگونه پس از مرگ پدرش به تبس بازمی گردد. او از ظلمی که برادرش با آن روبروست مطلع می شود. پادشاه جدید، کرئون، پولینیس را لقب داده است و از دفن او به عنوان مجازات امتناع می ورزد و جسد او را در خشکی رها می کند تا بپوسد.

نمایش با دفن ایسمنه و آنتیگونه بر اساس قانون جدید تصویب شده آغاز می شود. که از دفن برادرشان جلوگیری می کند. آنتیگونه از این رویدادها خشمگین و ناامید است و از خواهرش می خواهد که باورهای خود را به شدت تغییر دهد و به او در تلاشش علیه کرئون بپیوندد. آنتیگونه قصد دارد برادرشان را با وجود تهدید قریب الوقوع مرگ دفن کند و از ایسمنه، خواهر آنتیگون، می خواهد که همین کار را انجام دهد. ایسمنه تمایلی ندارد و سعی می کند با آنتیگونه منطقی تر شود ، از ترس اعدامی که با چنین اعمالی روبرو خواهند شد. آنتیگونه که از امتناع او عصبانی است، تصمیم می گیرد برادرشان را بدون ایسمنه به خاک بسپارد، و این باعث می شود که او در افکارش تجدید نظر کند.

آنتیگون به سمتمحوطه قصر و بلافاصله جسد برادرش را پیدا می‌کند. او قبری را در کنار او حفر می‌کند و جسد پلی‌نیکس را با موفقیت دفن می‌کند. او توسط دو نگهبان قصر دستگیر می شود و بلافاصله به کرئون آورده می شود. اسمنه با شنیدن خبر دستگیری خواهرش به سمت خواهرش می‌رود و شاهد حکم کرئون است. او التماس می کند که در مجازات خواهرش به او بپیوندد، که آنتیگونه به شدت به آن اعتراض می کند. در پایان، آنتیگونه در معرض دفن شدن در غاری قرار می گیرد. سیلی بزرگی به صورت کسانی که به موجودات الهی ایمان دارند.

در حالی که قهرمان ما در مقبره زندانی است، به اتفاقاتی می اندیشد که او را در مسیری که امروز طی می کند، رها کرده است. این را می‌توان نقطه عطف آنتیگون دانست زیرا او تصمیم می‌گیرد تسلیم نفرین خانواده‌اش شود، سرنوشتی که تلاش زیادی برای مبارزه با آن داشت. او به دلیل امتناع از توجه به فرمان کرئون، جان خود را می گیرد. کرئون او را زندانی کرده بود، زنی با خون سلطنتی، به جای اینکه او را همانطور که اعلام کرده بود اعدام کند. او قصد داشت او را برای مدت طولانی زندانی کند و فقط غذای لازم برای زنده ماندن او را می داد به امید مرگ او در مقبره. مرگ یک خانواده سلطنتی.

هیمون، معشوقه آنتیگونه، تلاش می کند تا پدرش کرئون را متقاعد کند که معشوقش را رها کند اما در این راه از او امتناع می ورزد. او نقشه ای برای آزاد کردن او می کشد و فرار می کند. به سمت مقبره دقیقا در لحظه،تیرسیاس، پیامبر نابینا، به کرئون در مورد غرور خود هشدار می دهد و او را تشویق می کند آنتیگونه را به دلیل اعمالش علیه خدایان آزاد کند. کرئون به معنای اعمال خود پی می برد و به سرعت برای آزادی آنتیگونه می شتابد.

هنگامی که کرئون به مقبره می رسد، اجساد پسرش هامون و آنتیگون را سرد و مرده می بیند. وقتی پسرش را به قلعه می آورد از کارهای خود پشیمان می شود. اوریدیک، همسر کرئون، از خودکشی پسر باقی مانده اش مطلع می شود و کرئون را در قصر نفرین می کند. ملکه که قبلاً در آستانه جنون است، به دلیل اشتباهات شوهرش، با مرگ پسر باقیمانده او بیشتر می شکند. او در آرزوی بودن با پسران محبوبش جان خود را از دست می دهد و امیدوار است که کرئون همان دردی را که احساس کرده بود ایجاد کند.

از آنجایی که کرئون متوجه می شود که او تنها کسی است که در خانواده اش باقی مانده است، از غرور و تصمیم خود ابراز تاسف می کند. . او بقیه عمرش را در بدبختی می گذراند زیرا اعمالش او را به تنهایی می کشاند.

اوج آنتیگونه چیست؟

اقدام بالنده آنتیگونه گفته می شود به عنوان کرئون معشوق پسرش را به دلیل زیر پا گذاشتن قوانین او در یک مقبره زندانی می کند. تیرسیاس در طول حبس خود، کرئون را در مورد تخلفاتش علیه مردم و خدایان هشدار می دهد. او از پادشاه می‌خواهد که غرور خود را کنار بگذارد و جسد پلی‌نیکس را به درستی به خاک بسپارد طبق دستور خدایان. تیرسیاس رؤیای خود را برای پادشاه تبا بازگو می کند و با اعمال خود به او هشدار می دهد و او را ازعواقبی که می تواند ایجاد کند کرئون پیشگویی تیرسیاس را محکوم می‌کند تا زمانی که کوراگوس به او کمک می‌کند تا به اشتباهات خود پی ببرد، اما تغییر روحیه‌اش هیچ نتیجه‌ای ندارد زیرا او برای پذیرش مرگ تنها پسر باقی‌مانده‌اش تلاش می‌کند.

آنتیگون مختلف وجود دارد. تحلیلی در مورد اوج نمایشنامه سوفوکلی اوج به بالاترین نقطه تنش یا هیجان انگیزترین بخش نمایشنامه اشاره دارد که به پایان می رسد. و اوج آن به دلیل ساختار داستانی شدید و سرراست آنتیگون در نمایشنامه به شدت مورد بحث است. برخی نقطه اوج را نقطه عطف کرئون می دانند. صحنه هجوم او به سمت مقبره برای آزاد کردن آنتیگونه بدون شک یکی از شدیدترین صحنه های نمایشنامه است، اما آنچه پس از آن رخ می دهد غم انگیز است زیرا او با دیدن صحنه های باقی مانده پسرش غم انگیز است. جسد. تراژدی اوج می‌گیرد زیرا اگر شخصیت‌ها هشدارهای تیرسیاس را هدایت می‌کردند می‌توانست از اوج نمایشنامه جلوگیری شود . اوج طرح آنتیگونه آنتیگونه زنی وارسته است که با فداکاری به قدرت و خرد مطلق خدایان و الهه های یونان اعتقاد دارد. خدایان و الهه‌ها حکمی صادر کرده بودند که همه موجودات زنده در حال مرگ و فقط در هنگام مرگ باید دفن شوند تا به جهان زیرین منتقل شوند. 1> جرأت می کند خود را در موقعیتی برابر با آن قرار دهدخدایان. آنتیگونه حکم کرئون را کفرآمیز می داند و از اطاعت از دستورات او امتناع می ورزد. شخصیت متواضع او هیچ جا دیده نمی شود زیرا او قوانین افراد بالاتر از آنها را در اولویت قرار می دهد. به همین دلیل، تضاد اصلی در آنتیگونه موضوع همیشه حاضر و بحث برانگیز "کلیسا در مقابل دولت" است. به عنوان کرئون جسد پسر باقی مانده خود را به داخل کاخ می برد. این صحنه بر درک او از عواقب اعمال خود تأکید می کند. او می‌داند که او باعث فاجعه‌ای شده است که برایش پیش آمده بود، زیرا از توجه به توصیه‌هایی که به او می‌شد خودداری کرد. سپس قاصدی از مرگ همسرش به او خبر می‌دهد و او را در حالی که آخرین نفس می‌کشد، نفرین می‌کند، و کرئون در اندوه فلج می‌شود. او خود را در جایگاهی برابر با خدایان قرار داده بود و پسر و همسرش را در این راه از دست داده بود. سپس گروه کر نمایشنامه را با دادن یک درس مهم به پایان می‌رساند: خدایان مغرور را مجازات می‌کنند زیرا آن حکمت می‌آورد.

تحلیل آنتیگون

آنتیگون، اولین قهرمان زن در دنیای نمایش باستان، به عنوان قهرمانانه و سرسخت تفسیر می شود زیرا او باعث مرگ دو نفر دیگر می شود زیرا وفاداری خود را به مردگان به جای زنده ها در اولویت قرار می دهد. این نمایشنامه، یکی از تاثیرگذارترین قطعات سوفوکل، در طول زمان خود مورد احترام و انتقاد قرار گرفته است.

نمونه کلاسیک یک تراژدی یونانی التماس می کند کهبه عنوان وقایع آن در ترکیبی از الوهیت، اخلاق و عدالت به اوج خود می رسد. نفرین خانواده آنها از پدربزرگش، پادشاه لایوس نشات می گیرد که کریسیپوس را مورد تجاوز قرار داد و ربود و خانواده اش را به فاجعه نفرین کرد. نفرین به آنتیگون ادامه می‌یابد، که به سرنوشت غم‌انگیزشان پایان می‌دهد و خواهرش، ایسمنه، تنها بازمانده خانواده‌شان را ترک می‌کند.

برخی این نمایشنامه را تراژدی کرئون می‌دانند و نه آنتیگون، زیرا شاه خیلی چیزها را از دست داده بود. بیش از قهرمانان ما و تنها بر روی اشتباهات او متمرکز شده است. اگر سوء استفاده او از قدرت و بی توجهی آشکار به مسئولیت های خانوادگی، الهی و شخصی نبود، این درام رخ نمی داد.

همچنین ببینید: درخواست کنندگان - آیسخلوس - یونان باستان - ادبیات کلاسیک

تراژدی آنتیگونه و مرگ او را می توان به عنوان نتیجه سرنوشت، عدالت و قصاص ناشی از گناهان خانواده اش دانست و تفسیر کرد: جنایت تجاوز جنسی لایوس، تولد آنتیگون و خواهران و برادران او از یک رابطه محارم و قتل پدرسالارانه ای که در نمایش قبلی رخ داد.

نتیجه گیری:

اکنون که در مورد نقطه اوج، چیستی و نشان دادن دقیق آن صحبت کردیم. در تراژدی سوفوکلی شروع می شود و به پایان می رسد، اجازه دهید به چند نکته کلیدی در این مقاله بپردازیم:

  • اوج رویدادی است که مخاطب بیشترین تنش را از آن به دست می آورد
  • آنتیگون، دنباله ادیپ رکس، زمانی شروع می شود که آنتیگونه پس از مرگ پدرش به تبس باز می گردد. او ازبی عدالتی که برادرش با آن مواجه است.
  • تضاد اصلی در طرح موضوع بی پایان، بدنام و بحث برانگیز کلیسا در مقابل دولت است.
  • در این مورد، آتنا نماینده کلیسا است. و کرئون نمایانگر دولت است و یک پویایی قدرت ایجاد می کند که به اطرافیانشان آسیب می رساند و زندگی آنها را از بین می برد.
  • آنتیگون ناآگاهانه با خودکشی ظاهری خود باعث دو مرگ دیگر می شود. اگرچه وفاداری او به او می تواند ستودنی باشد، اما او نمی توانست ببیند واقعاً چه چیزی در مقابل او قرار دارد، ایسمنه.
  • آنتیگون در حالی که به بقیه اعضای خانواده اش در زندگی پس از مرگ ملحق می شود، ایسمنه را رها می کند و برای دختر جوان آرزوی خوشبختی می کند. زندگی.
  • عمل قیام در آنتیگونه مجازات اوست. او را به سمت مقبره‌هایی می‌کشانند که در آنجا باقی عمر خود را خواهد گذراند و به خاطر تخلفاتش زندانی می‌شود. به این ترتیب، کرئون خونی در دستانش کم و یا بدون خون خواهد داشت و منتظر می ماند تا آنتیگونه ضعیف شود و در نهایت بگذرد.
  • اوج زمانی رخ می دهد که کرئون به سمت مقبره می رود تا قهرمان را آزاد کند، اما با دیدن خود ضعیف می شود. جسد پسر نقطه عطف کرئون معلوم می شود که او متوجه خشم خدایان الهی می شود.
  • کرئون در بدبختی زندگی می کند زیرا متوجه می شود که با همسر و پسرانش چه کرده است. پسر اول او در جنگ برای تبس جان باخت و پسر دوم به خاطر اشتباهات پادشاه تبا جان خود را از دست داد. راخدایان مغرور را مجازات می کنند، اما حکمت به همراه دارد.

در نتیجه، نقطه اوج آنتیگونه با تضاد مرکزی در تراژدی، "کلیسا در مقابل دولت" تنظیم می شود. تضاد بین دو حوزه متضاد ناشی از ایده های متضاد نیست، بلکه از تقابل دو طرف ناشی می شود. سوفوکل بر اهمیت فروتنی تأکید می کند زیرا اوج عواقب غرور را به تصویر می کشد در حالی که پایان نیاز به تنبیه را نشان می دهد؛ تنبیه هنگام تفکر در اعمال خود، خرد به ارمغان می آورد.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها