سرنوشت در آنتیگون: ریسمان قرمزی که آن را می‌بندد

John Campbell 29-07-2023
John Campbell

سرنوشت در آنتیگون از زمان وقایع ادیپ رکس به دنبال قهرمان ما بوده است. نفرین خانواده او به پدرش و تخلفات او برمی گردد. برای درک بیشتر طنز سرنوشت آنتیگونه، اجازه دهید به ادیپ رکس برگردیم، جایی که همه چیز از آنجا شروع شد.

ادیپوس رکس

زندگی تراژیک ادیپ و خانواده اش از تولد ادیپ شروع می شود. یک اوراکل به جوکاستا، مادرش، از رویای پسرش برای کشتن پدرش، شاه لایوس، هشدار می دهد. پادشاه که از این چرخش وقایع نگران شده بود، به خدمتکاری دستور می دهد فرزندش را گرفته و در رودخانه غرق کند، اما خدمتکار به جای انداختن جسد نوزاد به آبهای کم عمق، تصمیم می گیرد او را در دامنه کوه رها کند. . همانطور که خدمتکار می رود، چوپانی از قرنتس صدای گریه یک نوزاد تازه متولد شده را می شنود، او کودک را نزد پادشاه و ملکه کورنت می آورد و آنها نوزاد بیچاره را به فرزندی قبول می کنند. پادشاه پولیبوس و ملکه مروپه از کورنت به پسرشان خوش آمد می‌گویند و نام او را ادیپوس می‌گذارند.

پس از چند سال، ادیپ تصمیم می‌گیرد به دلفی، جایی که معبد آپولو در آن قرار دارد، برود. او پیشگویی دریافت می کند که او با خونسردی پدرش را می کشد، از ترس آسیب رساندن به والدین محبوبش، ادیپ در تبس ساکن می شود. در سفر به تبس، ادیپ با پیرمردی روبرو می شود و با او بحث می کند. او با عصبانیت کور، مرد و خدمتکارانش را می کشد و به یکی اجازه می دهد که فرار کند. سپس ابوالهول را که در جلوی دروازه تبه سرگردان بود شکست می‌دهد. از آنجا کهسپس، او به عنوان یک قهرمان در نظر گرفته می شود و اجازه یافت با ملکه فعلی تبس، جوکاستا ازدواج کند. ادیپ و یوکاستا دو دختر و دو پسر به نام های آنتیگون، ایسمنه، اتئوکلس و پلی نیس به دنیا آوردند.

سالها می گذرند و به نظر می رسد که باران در سرزمین تبس کم است. خشکسالی به قدری شدید بود که مردم از ادیپ خواستند کاری در مورد مکان بایر انجام دهد. او تصمیم می گیرد که برادر همسرش، کرئون، را به معابد بفرستد و از او کمک بخواهد. در آنجا کرئون به معبد می رود تا راهنمایی بخواهد و به او یک فحش داده می شود: قاتل امپراتور قبلی باید پیدا شود تا مسائل تبس را حل کند.

کلمات کرئون به ادیپ اجازه می دهد تا موضوع را بررسی کنید و به پیامبر کور، تیرسیاس هدایت کنید. تیرسیاس ادعا می کند که ادیپ با کشتن پدرش، امپراتور قبلی، سرنوشت خود را به پایان رسانده است. ادیپ از باور چنین سخنانی امتناع می ورزد و به تنها بازمانده قتل عام پادشاه قبلی هدایت می شود. مردی که سال‌ها پیش در جنایت قتل‌آمیزش از او فرار کرد. ادیپ که از این مکاشفه ناراحت است، به دنبال خشم همسرش می‌گردد و معتقد است که او می‌دانست مدت‌ها پیش چه اتفاقی افتاده است. ادیپ در حالی که خود را محکوم می کند، پسرانش را مسئول تاج و تخت می گذارد. او آنتیگونه را با خود می آورد و ایسمنه را پشت سر می گذارد تا به عنوان یک پیام آور عمل کند. در جستجوی خود، ادیپ مورد اصابت صاعقه قرار می گیرد و در یک لحظه می میرد، آنتیگونه را تنها گذاشت. آنتیگونه در راه بازگشت به تبس، از مرگ برادرانش و فرمان غیرقانونی کرئون آگاه است.

همچنین ببینید: Tu ne quaesieris (قصیده، کتاب 1، شعر 11) - هوراس - روم باستان - ادبیات کلاسیک

آنتیگون

در آنتیگون، نفرین ادیپ ادامه دارد. هر دو اتئوکلس و پلی‌نیکس مرده‌اند و آنتیگونه هم از او عقب نیست. او برای حق دفن شدن پلی‌نیکس مبارزه می‌کند و در این روند به اعدام محکوم می‌شود. آنتیگونه در طول زندگی خود با سرنوشت خانواده اش مبارزه کرده است. تنها مسئولیت پدر خود را بر عهده گرفته و با خانواده ای که پشت سر گذاشته اند همگام بوده است. او به خانواده اش فداکار بود و کرئون قرار نبود جلوی او را بگیرد. او به قوانین الهی اعتقاد راسخ داشت که بیان می‌کند برای عبور از عالم اموات، همه اجساد باید در مرگ دفن شوند و قوانین کرئون را در برابر قوانین الهی که قرن‌ها به آن پایبند بوده‌اند، ناعادلانه و ناعادلانه می‌داند.

سرپیچی آنتیگون در برابر کرئون به دلیل ظلم و ستمش، خیانت است، زیرا او شدیداً مخالف دستورات ظالم است. او شجاعانه برای دفن پلی‌نیکس می‌جنگد و در پایان پیروز می‌شود. آنتیگونه با وجود گرفتار شدن و محکوم شدن به اعدام، همچنان برادرش را دفن کرد و تنها هدف خود را تکمیل کرد. از آنجایی که او به خاک سپرده شده بود، آنتیگون تصمیم می گیرد که جان خود را بگیرد و در این روند به خانواده خود بپیوندد و پایان ناگوار خود را بپذیرد. با وجود این، او شجاعت خود را برای همه به نمایش گذاشت. او به کسانی که با مخالفت و آزادی فکر مبارزه می کردند امید داد.

سرنوشت در مقابل اراده آزادآنتیگونه

در سه گانه سوفوکل، مفهوم سرنوشت صرفاً حول اراده آزاد شخصیت های ما پیچیده شده است. علیرغم دریافت پیشگویی از سرنوشت خود، اقدامات آنها تنها از آن آنهاست. برای مثال، در ادیپ رکس، ادیپ در اوایل زندگی پیامبر خود را پذیرفت. او قبلاً تصور می کرد که به فرزندی پذیرفته شده است و از این رو، می دانست که هرکسی را که می کشد می تواند پدرش باشد. با این حال، او به خود اجازه داد تسلیم خشم خود شود و یک پیرمرد تصادفی و حزبش را که از قضا متعلق به پدر بیولوژیکی او بود، سلاخی کرد.

به یک معنا، ادیپ می‌توانست بر خلق و خوی خود مسلط شود یا از هر خشونتی قسم بخورد. تمایل به ترس از اثبات صحت اوراکل ها. اراده او از آن خودش است. او آزادی انتخاب سرنوشت خود را داشت اما به خود اجازه داد تا پیشگویی را محقق کند. به دلیل اشتباهات او، تخلفات او، خانواده اش مورد نفرین خدایان قرار می گیرند و آنتیگونه مجبور شد برای پایان دادن به آن زندگی خود را تسلیم کند.

آنتیگون نقل قول های درباره سرنوشت

سرنوشت در تراژدی یونان به عنوان اراده خدایان توصیف می شود که خدایان و هوس های آنها آینده انسان را کنترل می کنند. برخی از نقل قول ها در مورد سرنوشت به شرح زیر است:

«من هم آن را می دانم و این مرا گیج می کند. تسلیم شدن دردناک است، اما روح سرسختی که با سرنوشت می‌جنگد، به شدت مورد ضرب و شتم قرار می‌گیرد.» همانطور که کرئون این را بیان می‌کند، متوجه می‌شود که مجازات و سرنوشتی که او بسیار تلاش کرد آن را کنار بزند، به عنوان خدایان بی فایده بود. همیشه راهی برایآنها را مجازات کنید او از اشتباهات ادیپ درس گرفته بود و به فرمان او می اندیشید.

«ای خواهر، مرا تحقیر مکن، اجازه ده تا شریک شوم. کار تقوای تو و با تو بمیر.» ایسمنه را در حالی که التماس می‌کند تا عواقب خواهرش را در میان بگذارد، بیان می‌کند. یک مرگ کافی است چرا باید بمیری؟» آنتیگونه را رد می کند زیرا نمی خواست خواهرش به خاطر اشتباهاتش بمیرد. در این، آنتیگونه را می‌بینیم که تصمیم می‌گیرد علی‌رغم سرنوشت خانواده‌اش، ایسمنه را زنده نگه دارد. 9> آنتیگونه برای آخرین بار می گوید در حالی که تصمیم می گیرد با دستانش بمیرد تا اینکه اجازه دهد کرئون دستان او را بگیرد.

همچنین ببینید: چگونه آفرودیت در ایلیاد به عنوان کاتالیزور در جنگ عمل کرد؟

اینها برخی از نقل قول های آنتیگونه در رابطه با سرنوشت است. برخی تصمیم می گیرند سرنوشت خود را بپذیرند، و برخی تصمیم می گیرند که از آن سرپیچی کنند. در هر صورت، سرنوشت بخش اساسی تراژدی های یونانی است. شخصیت هر فرد را به ما نشان می دهد. آیا آنها مطیع سرنوشت خود هستند؟ یا به شدت از آن سرپیچی خواهند کرد؟

نمادهای سرنوشت و سرنوشت

رشته قرمز سرنوشت و سرنوشت آنتیگون تنها به نقل قول هایی از شخصیت حیاتی ما ختم نمی شود. سوفوکل نیز از نمادها برای تکرار مسیر سرنوشت آنتیگون استفاده می کند. یکی از مهم ترین نمادهای آن، دفن آنتیگونه است.

به طور مشخص، دفن برای مردگان است و مجازات آنتیگونه برای دفن زنده در غار نماد اوست.وفاداری به مردگان، و به این ترتیب، سرنوشت او، به دستور پادشاه کرئون، این است که زنده به آنها بپیوندد. او را زنده در غاری زندانی می کنند که غذای کمی دارد، فقط برای زنده ماندن و جلوگیری از خون آنتیگون روی دستان کرئون.

حبس آنتیگون در مقبره ای که برای مردگان در نظر گرفته شده است نیز می تواند به عنوان توهین به آن تعبیر شود. خدایان. خدایان مقرر کرده بودند که متوفی، و فقط متوفی، باید دفن شود، اما آنتیگونه زنده به گور شد. اعمال تقریباً کفرآمیز کرئون تلاش می کند تا تعادل طبیعت را معکوس کند و خود را هم تراز با خدایان قرار دهد و تلاش کند تا بر قلمرو آنها فرمانروایی کند. بنابراین، مجازات او از دست دادن پسر و همسرش به دلیل چنین اعمال وحشیانه ای علیه مردم است. خدایان و ایمانداران آنها.

نتیجه گیری

اکنون که در مورد سرنوشت، اراده آزاد و پیامدهای آن در تراژدی یونان صحبت کردیم، اجازه دهید اصول اساسی این مقاله را مرور کنیم. .

  • سرنوشت با مسیر از پیش تعیین شده یک شخصیت توصیف می شود که توسط خدایان ترسیم شده و از طریق اورالس یا نمادگرایی در تراژدی های یونانی ارائه شده است.
  • آنتیگون از همان ابتدای نمایش سعی در فرار از سرنوشت خود داشت و به نفرین خانواده اش توجه نمی کرد.
  • علی رغم تلاش هایش، او با محافظت از قوانین الهی به پایان خود می رسد و به او پایان می دهد. نفرین ناگوار خانواده، و نجات جان ایسمنه و روح پولینیس در جریان است.
  • آنتیگون می پذیردسرنوشتی که خدایان برای او در نظر گرفته اند، اما از توجه به نقشه های کرئون امتناع می ورزد، و بنابراین او قبل از اینکه بتواند جان او را بگیرد، خود را می کشد. اعمال و نگرش هر شخصیت دقیقاً همان چیزی است که آنها را به سرنوشت خود می رساند و با اوراکل هایی که به آنها داده شده است، به دور کامل می رسند. به همین دلیل، سرنوشت و آزادی برای همیشه با یک ریسمان قرمز به هم گره می‌خورند.
  • دفن شدن آنتیگون نمادی از سرنوشت او برای مرگ به دلیل وفاداری‌هایش است و به عنوان توهین به خدایان کرئون که می‌خواهد سرپیچی کند، او ناامیدانه دفن می‌کند. مرده اش برادر، و بنابراین او نیز سزاوار دفن بود.

در پایان، سرنوشت و اختیار با هم گره خورده اند در تراژدی یونانی. سرنوشت قهرمان محبوب ما درگیر اراده آزاد اوست. اعمال، نگرش و طبیعت گستاخانه او دقیقاً همان چیزی است که دایره کامل او را به سرنوشتش می آورد. و همین جا می روی! سرنوشت و اختیار در آنتیگونه و ریسمان سرخی که آن را می بندد.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها