همسر کرئون: اوریدیک تبس

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

وقتی صحبت از آنتیگونه به میان می‌آید، شناخت شخصیت‌های جانبی مانند اوریدیک، که بیشتر به عنوان « همسر کرئون » شناخته می‌شود، بسیار مهم است. آنها عمق و رنگ بیشتری به داستان می بخشند و به شما امکان می دهند وقایع را بیشتر درک کنید. بیایید با هم داستان، نقش و هدف همسر کرئون، اوریدیک را بررسی کنیم.

همچنین ببینید: سمبولیسم در آنتیگون: استفاده از تصویرسازی و نقوش در نمایشنامه

همسر کرئون کیست؟

اوریدیک تبس، همسر کرئون، در پایان نمایشنامه دیده می شود که خنجر به قلبش می کوبد. با وجود ایفای یک نقش کوچک، شخصیت او به طور غم انگیز و واقع گرایانه قدرت را تجسم می بخشد. برای درک بیشتر پیچیدگی های شخصیت و مبارزات او ، باید قدردانی کنیم که اوریدیک کیست.

اوریدیس کیست؟

اوریدیک همسر کرئون است و او را ملکه تبس می کند. او به عنوان یک مادر دوست داشتنی و یک زن مهربان توصیف شده است . اگرچه او در بیشتر نمایشنامه غایب بود، اما همچنان در حبس عشق و ارادت خود را به پسرانش نشان داد.

زمان تنهایی اش به آرامی او را به جنون کشاند و با شنیدن خبر مرگ پسرش هامون تصمیم گرفت خنجر را مستقیماً در قلبش فرو کند. اما دقیقا چه اتفاقی افتاد که او شجاعانه به زندگی خود پایان داد؟ برای توجیه کامل این موضوع، باید به آغاز، یعنی شروع تراژدی او برگردیم.

کرئون کیست؟

کرئون شوهر اوریدیک و پادشاه تبس است که دفن پلی‌نیکس را رد کرد و جسد را به دست او سپرد.کرکس ها او پادشاهی مغرور بود که از طریق ترس از رعایای خود وفاداری می خواست. عزم تزلزل ناپذیر او در این مورد باعث ایجاد اختلاف و درگیری در بین مردمش شد.

آنتیگونه که در اعتقادات خود مصمم است، مانند کرئون سرسخت، بر خلاف حکم می رود و برادرش را به خاک می سپارد. این حرکت کرئون را عصبانی می کند. تصمیمات او پس از آن، و خودداری او از توجه به هر توصیه و هشداری منجر به مرگ پسر محبوبش و اوریدیس می شود.

تراژدی اوریدیک

تراژدی ادیپ رکس در دومین نمایشنامه خود آنتیگونه ادامه دارد . با این حال، این بار نه تنها خویشاوندان مستقیم خانوادگی ادیپ با چنین نفرینی مواجه می‌شوند، بلکه به خانواده برادر شوهرش نیز سرایت می‌کنند. وقایعی که حتی منجر به مرگ اوریدیس شد به شرح زیر است:

  • در جنگ برای تصرف تبس، یکی از پسران اوریدیس، مونوسئوس در جنگ شرکت می کند
  • در نبرد وحشتناک. زیرا تبس، پلی‌نیکس، اتئوکلس و حتی مونوسیوس جان خود را از دست می‌دهند
  • کرئون به قدرت می‌رسد و از دفن پلی‌نیکس جلوگیری می‌کند
  • این امر آنتیگونه را خشمگین کرد که بعداً برای حق برادرش برای دفن شدن به عنوان دفن شد. قانون الهی می گوید
  • آنتیگونه در حال دفن برادرش گرفتار می شود و به اعدام محکوم می شود
  • هامون، پسر کرئون و نامزد آنتیگون، برای آزادی با پدرش می جنگد
  • کرئون امتناع می کند و می فرستد او در راه است
  • هامون، در برنامه خود برای آزادی آنتیگونه، به سمتغاری که او در آن دفن شده است
  • او را می بیند که از گردن آویزان شده است، رنگ پریده و سرد
  • مضطرب، خود را می کشد
  • کرئون با اخطارهای تیرسیاس برای آزادی آنتیگونه می شتابد
  • او پسرش و آنتیگونه را مرده می بیند
  • در حالی که همه این اتفاقات رخ می دهد، اوریدیس در اتاق خود محبوس است
  • غم و اندوه او برای پسرش، مرگ مونوسئوس، باعث شد تا جنون
  • ناله عمیق او دلسرد کننده توصیف شد زیرا صورت خود را با ناخن هایش شخم می زد، موهایش را از پوست سرش می کشید و در نهایت صدایش را در ناله هایش از دست می داد
  • همانطور که به آرامی از دست می داد ذهن او در حال زاری، خبر مرگ پسر دومش به او می رسد
  • مرگ هامون نقطه اوج عقل اوریدیک بود
  • او خنجری را گرفت و در حالی که به شوهرش فحش می داد در قلبش فرو کرد.

شروع جنگ

جنگ با امتناع اتئوکلس از کناره گیری تاج و تخت و وقایعی که پس از آن اتفاق می افتد آغاز می شود. پولینیس که توسط برادرش تبعید شده است، به آرگوس سفر می کند، جایی که با یک شاهزاده خانم نامزد شده است. پدرشوهر خود را از تمایل خود به تاج و تخت تبه آگاه می کند.

پادشاه آرگوس به او هفت لشکر می دهد تا سرزمین را تصرف کند، بنابراین پلینیس و سپاهیانش سوار به جنگ . طی نبرد در تبس، تیرسیاس به کرئون خبر می دهد که فداکاری پسرش، منوکئوس، پیروزی اتکول را تضمین می کند و به خونریزی پایان می دهد. کرئون از قربانی کردن پسرش امتناع می کند و در عوض او را به امن می فرستد.

Menoeceus از ترس اینکه او را بزدل خطاب کنند، علیرغم فقدان شمشیرزنی در جنگ شرکت می کند و در نهایت به پایان خود می رسد. در اولین درگیری . پایان تراژیک زندگی او همان چیزی است که اوریدیک را به مارپیچ و کرئون را به نفرین پلی‌نیکس سوق می‌دهد.

مارپیچ اوریدیک

اوریدیک تبس پس از از دست دادن پسرش باعث اندوه و اندوه شدید او شد. زاری عمیق او خدمتکارانش را نگران می کند، که در نهایت تصمیم می گیرند او را برای امنیت ملکه در اتاق خوابش حبس کنند . در تنهایی، اوریدیک به آرامی عقل خود را از دست می دهد و کرئون را مقصر مرگ پسرش می داند.

کرئون، که علیرغم اوراکل نتوانست کاری برای جلوگیری از مرگ پسرش انجام دهد. کرئون که نمی‌توانست اتئوکلس را برای توقف جنگ توصیه کند . کرئون که با فعال کردن اتئوکلس از درگیری حمایت می کرد و به آن دامن می زد، طعم تلخی در دهان او باقی گذاشت.

Menoeceus به عنوان افتخار کرئون

Menoeceus، پسر Eurydice، توصیف شد که مجسمه ای غول پیکر دارد و تجسم فیزیکی غرور کرئون است. مونوسئوس چگونه نشان دهنده غرور پدرش بود؟ اجازه بدهید توضیح بدهم؛ در وقایع « هفت در برابر تبه، » ما دید تیرسیاس از یک قربانی را می بینیم.

همچنین ببینید: بئوولف در برابر گرندل: قهرمانی یک شرور را می کشد، سلاح شامل نمی شود

پیامبر نابینا بیان می کند که اگر کرئون پسرش مونوسیوس را در چاه قربانی کند، اتئوکلس برنده خواهد شد. کرئون پسرش را می فرستد تا از او محافظت کند امامونوسئوس از ترس اینکه او را بزدل خطاب کنند، تصمیم نمی گیرد.

مونوکوس علیرغم نداشتن آموزش، تجربه در جنگ و استعداد شمشیر، به نبردی وحشتناک می‌پیوندد که در آن می‌تواند جان خود را از دست بدهد زیرا نمی‌خواهد ترسو به نظر برسد.

غرور او در درجه اول بالاتر از امنیت او قرار گرفت و آن را بر هر چیز دیگری ترجیح داد. جثه بزرگ او نیز به دلیل نمادین مرگ او کمک می کند. منیت او که به اندازه کافی برای شهرت او بزرگ است، او را به سمت مرگ سوق می دهد، همانطور که غرور کرئون به عنوان یک حاکم، عزیزانش را به مرگ سوق می دهد.

مرگ پسر دومش

هامون، پسر کرئون و اوریدیک هر دو، قرار بود با آنتیگونه ازدواج کند. همان آنتیگون برادرش را علی رغم میل کرئون دفن کرد و شجاعانه تا عواقب آن پیش رفت. او را به عنوان مجازات زنده زنده دفن کردند و توسط عمو و پدرشوهرش به اعدام محکوم شد.

هامون، که آنتیگونه را بسیار دوست داشت، نزد پدرش رفت و خواستار عفو و آزادی او شد. هنگامی که کرئون خواسته های او را رد کرد، مرگ خود را در مرگ آنتیگون پیش بینی کرد.

در نقشه هامون برای آزاد کردن آنتیگونه، او پس از رسیدن به غار جسد او را که از گردن او آویزان شده است پیدا می کند . هامون پریشان خود را می کشد تا در کنار عشقش باشد و پدر و مادرش را غصه بخورند.

اندوه یک مادر

با شنیدن خبر خودکشی ظاهری پسرش و داستانی که منجر بهاوریدیس کرئون را نفرین می کند. او که از قبل از مرگ مونوسئوس غمگین بود ، نتوانست منبع غم و اندوه دیگری را تحمل کند. او عاشقانه پسرانش را دوست داشت، آنقدر که عقلش را به خاطر غایات غم انگیزشان از دست داد.

زنجیره ناامیدی از مرگ پسران دلبندش ناشی از واقعیت تلخ ناتوانی و اشتباهات شوهرش است . در مرگ مونوسئوس، کرئون با وجود هشدار در مورد عذاب قریب الوقوع پسرش، نتوانست از پسرش محافظت کند. در مرگ هامون، کرئون پسرش را به دلیل توافق سرسختانه و تلاش با جسد مرده به سمت مرگ هل داد.

اوریدیک، مادر هامون، متعجب است که کجا همه چیز به هم ریخته است. نقطه تقصیر را گردن شوهرش انداخت. اوریدیک در غم و اندوه شدید خود تصمیم می گیرد که قلمرو فانی را پشت سر بگذارد و پسرانش را به زندگی پس از مرگ دنبال کند. او شمشیر کوچکی را در قلبش فرو می‌کند و منتظر می‌ماند تا با گریه تمام شود. در شرایط برابر با خدایان بر تأثیرات غم انگیزی که برای کسانی که سرسختی و غرور خود را بالاتر از هر چیز دیگری قرار می دهند، روی می دهد تأکید می کند. همچنین نشان می دهد که خدایان نمی بخشیدند، بلکه در عوض، انتقام جو بودند و نباید آنها را عصبانی کرد.

نفرین اصلی از رابطه محارم ادیپ با مادرش و گناهی که با قتل پدرش مرتکب شد، ماهیت انتقام جویانه خود را نشان می دهد.از اصابت صاعقه گرفته تا درگیری پسرانش، تا مرگ بیمار و خودکشی اعضای خانواده، خدایان در مجازات خود هیچ رحمی نداشتند.

نتیجه

بنابراین ما اوریدیک، پسرانش، غم و اندوه او و وقایعی را که منجر به مرگ او شد، مورد بحث قرار دادیم، بنابراین اجازه دهید همه آنچه تاکنون گفته شده است را خلاصه کنیم:

  • اوریدیس ملکه تبس و همسر کرئون است
  • نبردی که برادران دوقلوی ادیپ را کشت همان نبردی است که مونوسیوس را می کشد
  • مرگ پسرش اوریدیس را به ارمغان می آورد. در سوگواری بزرگ جایی که او توسط بندگانش که از جان او می ترسند محبوس می شود و در تنهایی او به آرامی دیوانه می شود
  • کرئون، همانطور که امپراطور فرمان پوسیدگی بدن پولینیس را صادر می کند و از دادن هر گونه دفن به او خودداری می کند.
  • آنتیگون برادرش را به هر حال دفن می کند و کرئون را خشمگین می کند
  • کرئون که با امتناع از دفن مرده و دفن یک زن زنده و چاهی مرتکب اعمال گناه می شود، هشداری از تیرسیاس دریافت می کند
  • > آنتیگونه خود را می کشد، و به این ترتیب، هامون خود را می کشد
  • اوریدیک از مرگ پسرش هامئون می شنود و کرئون را نفرین می کند. او کرئون را به خاطر مرگ هر دو پسرش سرزنش می کند
  • اوریدیس در سلامت عقل و اندوهی که در حال کاهش است، چاقویی را در قلبش فرو می کند
  • منوسئوس نشان دهنده غرور کرئون است: امتناع او از پیروی دستورات پدرش برای امنیت او از ترس اینکه او را بزدل خطاب کنند نشان از اندازه داردهم از منیت و هم غرور او
  • هم مونوسئوس و هم کرئون با قرار دادن احساس غرور خود بر هر چیز دیگری تراژدی برای خود به ارمغان آوردند که مربوط به اولین هشدار تیرسیاس است. او در استدلال قوانین خود می گوید: « اگر امپراتور با غرور حکومت کند نمی تواند عاقلانه حکومت کند » شکل مرگ برای عزیزانش

و شما آن را دارید! تحلیلی در مورد اوریدیک، که او کیست، چگونه به عنوان یک مادر است، چگونه اندوهش او را به بیراهه کشاند، و چگونه اقدامات شوهرش او را به سمت مرگ سوق داد.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها