ایسمنه در آنتیگون: خواهری که زندگی کرد

John Campbell 31-01-2024
John Campbell

ایسمینه در آنتیگونه خواهر آنتیگونه است و کوچکترین دختر ادیپ و جوکاست. او یک خواهر و برادر وفادار اما محتاط است. بر خلاف شخصیت سرسخت آنتیگونه، ایسمنه منطقی است و جایگاه خود را درک می کند. او که از کرئون می ترسد، در مبارزه بین آنتیگونه و کرئون عقب نشینی می کند و به خواهرش اجازه می دهد افسار و مجازات را به دست بگیرد.

ایسمنه در آنتیگونه کیست؟

Ismene به عنوان صدای دلیل برای خواهرش، Antigone عمل می کند، زیرا آنها در تقلا برای پذیرش شرایط فرمان کرئون هستند. در ابتدای نمایش، می‌توانیم او را ببینیم که سعی می‌کند با آنتیگونه صحبت کند و از او می‌خواهد که برای زندگی خود و همچنین ایسمنه بترسد. او از خواهر بزرگ‌ترش می‌خواهد تسلیم شود و علیه قوانین انسان عصیان نکند؛ از عواقب خانواده بدبخت خود بترسد. ترس او منعکس کننده ترس مردم تبس است، اما برای درک کامل اینکه او به عنوان یک شخصیت و ترس های او چیست، باید به جزئیات نمایشنامه بپردازیم و رویدادهایی را که او و خانواده اش پشت سر گذاشته اند مرور کنیم.

آنتیگون

نمایش با بحث آنتیگون و ایسمنه بر سر عدم تدفین برادرشان پولینیس آغاز می شود. کرئون قانونی وضع کرده بود که برادرشان را از دفن مناسب باز می دارد. و هرکس جسد را دفن کند سنگسار می شود. آنتیگونه برنامه های خود را برای دفن برادرشان بیان می کند علی رغم تهدیدهای قریب الوقوع مرگ و از اسمنه کمک می خواهد. ایسمنه از ترس جان خود می لنگد و با این کار آنتیگونه تصمیم می گیرد برادرش را به تنهایی دفن کند.

آنتیگون به قصد دفن پلی نیس به سمت محوطه کاخ می رود، اما در این کار توسط نگهبانان کاخ گرفتار می شود. که او را به دلیل نافرمانی نزد کرئون می برند. کرئون او را محکوم می کند که زنده دفن شود برخلاف قانون دیگری از خدایان. اسمنه که در دادگاه حضور دارد، با فریاد دخالت خود در جنایات اظهار می کند که او نیز قصد دفن برادرش را داشته است. آنتیگونه این را رد می کند و تاکید می کند که او و فقط او در عمل ساده دفن دستگیر شدند . اسمنه به طرف آنتیگونه می‌رود و می‌گوید: «نه خواهر، من را آبروریزی نکن، اما بگذار با تو بمیرم و مرده را گرامی بدارم». آنتیگونه سرش را تکان می دهد و به ایسمنه می گوید که مرگش کافی است. سپس آنتیگونه را به غاری که قرار است در آنجا دفن کنند آورده می شود و در انتظار مرگ اوست.

هامون که نامزد آنتیگونه است و پسر کرئون برای آزادی معشوقش بحث می کند اما پادشاه تبس او را رد می کند. هامون که در عشقش به معشوقش مصمم است، هامون به سوی آنتیگونه می رود تا او را آزاد کند. به محض ورود به مقبره، آنتیگونه را می بیند که از گردن او آویزان شده و مانند جسد سرد است - او جان او را گرفته بود. هامون، پریشان و دردمند، تصمیم می‌گیرد تا زندگی خود را بگیرد تا عشق خود را به دنیای زیرین تعقیب کند.

همچنین ببینید: Sciapods: موجود اسطوره ای تک پا دوران باستان

در همان زمان، تیرسیاس، پیامبر نابینا، به کرئون هشدار می‌دهد که خشمگین است.خدایان. او نمادهایی را در رویایی دید که برابر با جلب خشم خدایان است. کرئون سعی می کند تا تیرسیاس را متوجه منظور خود کند و تیرسیاس او را رد می کند و از تراژدی که در انتظار سرنوشتش است به او هشدار می دهد. پس از بازنگری دقیق، کرئون بلافاصله به غاری که آنتیگونه در آن زندانی است می‌رود. او جسد پسرش را می‌بیند و در اندوه یخ می‌زند. او جسد هامون را به قصر باز می‌گرداند تا همسرش نیز خودش را بکشد. بازی سوفوکل اما آنتیگونه نقش قهرمانی را فراتر می برد. بر خلاف آنتیگونه، به نظر می رسد که ایسمنه زندگی و روانی پایدار دارد. او با طبع عجولانه آنتیگونه که با سر در آغوش ببر فرو می رود، اشتراک ندارد. پیوسته در سایه خواهرش است.

تفاوت های آنتیگونه و ایسمنه از ابتدای نمایش نشان می دهد؛ به نظر می رسد که اسمنه به دلیل هویت زن خود فلج شده است، در حالی که آنتیگونه ریشه در باورهایش دارد و راهش را به سمت نسخه عدالتش می‌چرخاند. ایسمنه احساساتی است، با شخصیت پرشور خواهرش متضاد است و تسلیم قدرت می شود. از ابتدای نمایشنامه، ترس ایسمنه از به چالش کشیدن کرئون و قوانینش مانع از دست دادن او با آنتیگونه درنقشه های جسورانه او این امر مسیرهای متفاوتی را که هر دو خواهر طی می کنند و ماهیت متضاد سرنوشت آنها را تثبیت می کند. در نمایشنامه شاهد رابطه صمیمانه خواهران هستیم؛ کلام و کردار ایسمنه نشان دهنده عشق و مراقبت او نسبت به آنتیگونه است.

علی رغم شخصیت های متضاد و تفاوت هایی که با یکدیگر دارند، آنها عاشق هستند. یکدیگر را به طور قابل توجهی، حاضر به قربانی کردن همه برای حفظ امنیت دیگری هستند. این در این است که چگونه ایسمنه با وجود نداشتن هیچ طرحی و امتناع آنتیگونه از مرگ ایسمنه به خاطر جنایاتش، فریاد می زند که در طرح نقش دارد . ایسمنه، تنها خواهر و برادر زنده پس از مرگ آنتیگونه، به نظر می رسد در پایان ناپدید می شود. این از درک اوست که بدون آنتیگونه چیزی برای زندگی کردن ندارد و در نتیجه در پس زمینه ناپدید می شود.

آنتیگون و ایسمنه یکی از موضوعات اصلی نمایشنامه را ایجاد می کنند، قانون فانی در مقابل قانون الهی. ایسمنه که از فرمان کرئون می ترسد، اشاره می کند که قانون تصویب شده اکنون قانون سرزمین است. این برخلاف اعتقاد تزلزل ناپذیر آنتیگونه به الوهیت است. آنتیگونه احساس می‌کند که قوانین خدایان مهم‌تر از قوانین انسان‌ها هستند و با سر به سرعت برای تصحیح این اشتباه، بدون هرگونه عواقب، می‌شتابد. این نمایشنامه به عنوان زنی بلوند، درخشان و تمام قد نوشته شده است که به عنوان دو کفش خوب خانواده شناخته می شود. گفته می شود که او منطقی و فهمیده استجایگاه او در جنگ و تعظیم در برابر شخصیت های معتبر. تنها به خاطر همین ویژگی، او سعی می‌کند با ترس از مرگ خواهر محبوبش، آنتیگونه را منصرف کند و دلیلش را به گوش او برساند. ارادت اسمنه به خانواده اش در التماس او برای بودن با خواهرش در هنگام مرگ دیده می شود. آنتیگونه از اینکه اسمنه در شکوه مرگش به او ملحق شود امتناع می ورزد، اما وقتی به گریه خواهرش فکر می کند، نرم می شود. او به او می‌گوید که بی‌معنی است که بمیرد برای چیزی که او مسئول آن نبوده است. عشق آنها به یکدیگر بار دیگر در نمایشنامه به تصویر کشیده شده است.

نتیجه گیری:

ما در مورد ایسمنه و مشارکت او در نمایشنامه سوفوکل صحبت کرده ایم. اجازه دهید در این مقاله به برخی از نکات کلیدی بپردازیم:

  • ایزمینه دختر کوچکتر ادیپ و یوکاستا، خواهر کوچکتر آنتیگون، و دو کفش خوب خانواده است. 12>
  • Ismene به عنوان یک زن بلوند و زیبا نوشته شده است که به خانواده خود فداکار است.
  • Ismene به عنوان فردی احساساتی و ترس از اقتدار شناخته شده است، به قوانین ظالمانه کرئون می پردازد و جایگاه خود را در جهان می داند. هرج و مرج.
  • به نظر می رسد که ایسمینه از هویت زن خود فلج شده است. او از احساسات به عنوان نیروی محرکه خود استفاده می کند و تسلیم صاحبان قدرت می شود. این در تضاد با شخصیت پرشور خواهرش آنتیگونه است که فعالانه به دنبال عدالت است.
  • ازدر ابتدای نمایشنامه، ما ایسمنه را می‌بینیم که سعی می‌کند آنتیگونه ثابت قدم را از برنامه‌های شورشش کنار بگذارد و از او التماس کند که برای زندگی‌اش بترسد. او در این عمل گرفتار شده و محکوم به دفن زنده زنده در انتظار مرگ او می شود.
  • ایسمینه در حالی که درخواست می کند گناه و مرگ را با خواهر محبوبش در میان بگذارد، گریه می کند. آنتیگونه این موضوع را رد می کند زیرا نمی خواست مرگ اسمنه به خاطر چیزی باشد که او مقصر نبود.
  • وفاداری خواهران به خانواده خود عمیق بود زیرا آنها به یکدیگر عشق می ورزیدند و به آنها اهمیت می دادند، تنها خانواده باقی مانده آنها. ترک کرده بود.
  • علی رغم شخصیت های متضاد آنتیگونه و ایسمنه، آنها به طور قابل توجهی یکدیگر را دوست دارند و حاضرند همه چیز را برای حفظ امنیت دیگری فدا کنند.
  • در مرگ آنتیگونه، ایسمنه متوجه می شود که او دیگر نیست. چیزی برای زندگی داشت؛ او هیچ خانواده ای نداشت که آن را خانواده اش بنامد، زیرا همه اعضای خانواده اش به دنیای زیرین برده شده بودند، و بنابراین او در پس زمینه محو می شود> ایسمنه در آنتیگونه، شخصیت را با منطق و احساسات بازی می کند، در تضاد با سرسختی و اشتیاق آنتیگونه. ماهیت متضاد هر دو خواهر، نمایشنامه را متعادل می کند، زیرا ما نمایندگان متفاوتی از موضوع اصلی نمایشنامه، قوانین فانی در مقابل قوانین الهی را می بینیم. جهت فضا بدون تغییر یا منع می شد خواهر و برادر متضاد قهرمان ما، که ترس و استدلال را برای مخاطب به ارمغان می آورد.

    ایزمین به مخاطب دیدگاه تازه ای از آنچه شهروندان تبس می گذرانند، می دهد. آشفتگی درونی. قوانینی که پادشاه آنها به تصویب رساند مستقیماً با قوانین خدایان مخالفت می کند، با این حال اگر آنها علیه او حرکت کنند، زندگی آنها به خطر می افتد. علیرغم اعتقاد قوی آنها به الوهیت و ارادتشان به خانواده، نمی توان به سادگی از زندگی خود به امید عدالت دست کشید و این همان چیزی است که اسمنه به تصویر می کشد.

    همچنین ببینید: دیدمیا: علاقه پنهان عشق قهرمان یونانی آشیل

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها