Monster in the Odyssey: The Beasts and the Beauties Personified

John Campbell 04-08-2023
John Campbell

در اساطیر یونانی، هیولا در ادیسه شامل اسکیلا، کریبدیس، آژیرها و پولیفموس سیکلوپ است. آنها شخصیت های مهمی در اودیسه هستند، که یک شعر حماسی است که به عنوان یکی از دو شاهکار ادبیات یونان شناخته می شود که توسط هومر در قرن هشتم قبل از میلاد نوشته شده است. سفر اودیسه شامل آزمایشات و شرایط مانند مواجهه با طوفان، مقابله با بدبختی و مواجهه با هیولاها در سفر بازگشت به خانه بود.

هیولاهای ادیسه چه کسانی هستند؟

هیولاها شروران در شعر حماسی اودیسه هستند. آنها کسانی هستند که پس از جنگ تروا در آناتولی، ادیسه در طول سفر ده ساله خود به ایتاکا، جایی که زندگی می کند و حکومت می کند، با آنها مواجه شد. این هیولاها حس تراژدی را در خود دارند، چه در سرنوشت و چه در نحوه تبدیل شدنشان. پسر پوزئیدون، خدای دریا. پولیفموس یکی از شرورانی است که ادیسه و مردانش در سفر به ایتاکا با آن روبرو شدند. برخورد آنها را می توان در کتاب هشتم ادیسه خواند.

ماجراجویی پولیفموس و نیلوفر خواران

پس از چند روز گم شدن در طوفان، ادیسه واقعا نمی داند دقیقا کجا هستند. ; آنها در نهایت به جزیره نیلوفر خواران می رسند. او سه نفر از مردان خود را مأمور می کند تا بیرون بروند و جزیره را کاوش کنند. آنها با گروهی از افرادی که ظاهر می شوند ملاقات می کنندانسانی، دوستانه و بی ضرر. این افراد به آنها گیاهان نیلوفر آبی پیشنهاد می کنند و آنها آنها را می خورند. مردان اودیسه این گیاه را خوشمزه می‌دانند و ناگهان همه علاقه‌شان را برای بازگشت به خانه از دست می‌دهند. به دنبال مردانش بگرد و آنها را پیدا کرد، آنها را به اجبار به کشتی خود بازگرداند و به سرعت جزیره را ترک کرد. اعتقاد بر این است که این گیاهان نیلوفر آبی باعث می شود که مردم هنگام خوردن غذا فراموش کنند. از آنجایی که تمام خدمه ادیسه قبل از رفتن نیلوفر آبی را مصرف می کنند، به زودی به سرزمین سیکلوپ ها می رسند. سیکلوپ ها غول های یک چشم هستند که موجوداتی بی ادب و منزوی هستند و هیچ احساس اجتماعی ندارند، اما در ساختن پنیر ماهر هستند.

اودیسه و مردانش امیدوار بودند که پس از رسیدن مقداری غذا پیدا کنند. آنها در اطراف جزیره پرسه می زدند و به دنبال غذا می گشتند. آنها با غاری مواجه شدند که دارای منابع زیادی بود، مانند جعبه شیر و پنیر، و همچنین گوسفند. آنها تصمیم گرفتند در داخل غار منتظر صاحب آن باشند. بعداً، پولیفموس، سیکلوپ غول پیکر بازگشت و دهانه غار را با یک صخره عظیم بست.

غول با دیدن اودیسه و خدمه اش شگفت زده شد، زیرا فکر می کرد در غارش غذاهای خوشمزه ای وجود دارد. او دو نفر از مردان اودیسه را گرفت و آنها را خورد. پولیفموس صبح روز بعد که از خواب بیدار شد دو مرد دیگر را برای صبحانه خود خورد. او ادیسه و افرادش را داخل غار گذاشت و بیرون رفتبا گله گوسفندانش.

اودیسه زمانی که غول دور بود نقشه ای در نظر گرفت. او یک میله غول پیکر را تیز کرد و هنگامی که غول برگشت، شراب را تقدیم کرد و هنگامی که مست بود، پولیفموس را کور کرد. آنها توانستند با بستن خود به زیر شکم گوسفندان پولیفموس فرار کنند. اودیسه و افرادش با موفقیت از شرارت غول فرار کردند و کشتی را به راه انداختند. پولیفموس از پدرش پوزئیدون خواست تا مطمئن شود که اودیسه زنده به خانه باز نمی گردد.

آژیرها در ادیسه

آژیرها در ادیسه موجودات جذابی هستند که نیمه انسان و نیمه پرنده هستند که ملوانان را با استفاده از موسیقی جذاب خود به سوی نابودی می کشانند. این آژیرها از جمله هیولاهای زن در اودیسه هستند. اعتقاد بر این بود که هیچ مردی از شنیدن آواز آژیرها جان سالم به در نبرده است.

خوشبختانه، سیرس، الهه ای که زمانی ادیسه را اسیر کرده بود، در مورد این موضوع به او هشدار داد و به آنها توصیه کرد گوش های خود را با موم ببندند. موم شبیه چیزی است که شمع ها از آن ساخته شده اند. آنها با گرم کردن آن در زیر پرتوهای خورشید و قطعه قطعه کردن آن را نرم کردند. اودیسه گوش های هر یک از مردانش را بسته بود تا در خطر نیفتند.

همچنین ببینید: چرا آشیل نمی خواست بجنگد؟ پراید یا پیکه

اودیسه که یک ماجراجوی بزرگ بود، می خواست بشنود که آژیرها چه می گویند تا بتواند زندگی کند و داستان را تعریف کند. او تصمیم گرفت در گوشش موم نریزد. او به افرادش دستور داد که او را به دکل کشتی ببندند و از آنها خواست.اگر التماس می کرد که آزاد شود او را محکم تر ببندند. همانطور که آنها در نزدیکی جزیره آژیر حرکت می کردند، باد تند خوبی که به بادبان آنها کمک می کرد به طرز عجیبی متوقف شد. خدمه بلافاصله از پاروهای خود استفاده کردند و شروع به پارو زدن کردند.

در گذر از جزیره، ادیسه بلافاصله به محض شنیدن صداها و موسیقی گیرا و جذاب از طناب ها تقلا کرد و به طناب ها فشار آورد آژیرها مردان ادیسه به قول خود وفادار ماندند و او را محکم‌تر بستند، زیرا او از آنها خواست تا او را آزاد کنند.

در نهایت به فاصله‌ای رسیدند که می‌توان ادیسه را از دکل باز کرد و آزاد کرد. آهنگ آژیرها محو شد مردان موم را از گوش های خود بیرون آوردند و به سفر طولانی خود به خانه ادامه دادند.

اسکیلا و کریبدیس در ادیسه

یک بار اودیسه و خدمه اش از جزیره سیرن گذشتند. آنها به اسکیلا و کریبدیس برخورد کردند. اسکیلا و کریبدیس در ادیسه موجودات ماوراء طبیعی، مقاومت ناپذیر و فناناپذیری هستند که در مجرای باریک آب یا تنگه مسینا زندگی می کنند که ادیسه و مردانش مجبور به حرکت بودند. . این رویارویی را می‌توان در کتاب دوازدهم ادیسه یافت.

همچنین ببینید: اسکیلا در ادیسه: هیولاسازی یک پوره زیبا

اسکیلا یک موجود دریایی ماده با شش سر بود که بالای گردن‌های بلند و ماردار قرار داشت. هر سر دارای یک ردیف سه‌گانه بود. دندان های کوسه مانند دور کمرش را سر سگ‌های خلیج احاطه کرده بود. او در یک طرف آب های باریک زندگی می کرد و هر چه بود را می بلعیددر دسترس او در همین حال، چاریبدیس لانه خود را در طرف مقابل آبهای باریک داشت. او یک هیولای دریایی بود که گرداب های زیر آب عظیمی را ایجاد کرد که تهدید به بلعیدن یک کشتی کامل می کرد.

اودیسه هنگام عبور از آب های باریک تصمیم گرفت مسیر خود را در مقابل صخره های لانه اسکیلا نگه دارد و از گرداب غول پیکر که توسط کریبدیس ساخته شده است، اجتناب کنید، درست همانطور که سیرس به او توصیه کرد. با این حال، در حالی که لحظه ای به Charybdis از طرف دیگر خیره شده بود، سرهای Scylla خم شدند و شش نفر از مردان اودیسه را بلعیدند. اودیسه با خطر شش نفر از مردان خود را از دست داد، اجازه داد که شش سر اسکیلا آنها را بخورند نه اینکه کل کشتی را در گرداب کریبدیس از دست بدهند.

امروز این اصطلاح " بین اسکیلا و کریبدیس» به یک اصطلاح برگرفته از این داستان تبدیل شده است که به معنای «انتخاب بدی کوچکتر»، «میان صخره و مکان سخت گرفتار شدن»، «در شاخ یک دوراهی،" و "بین شیطان و دریای عمیق آبی." زمانی استفاده می شود که فردی در حال تصمیم گیری است و بین دو حالت افراطی به همان اندازه نامطلوب دچار دوراهی می شود که به ناچار منجر به فاجعه می شود.

Scylla Becoming a Monster

Glaucus خدای دریا عاشق یک پوره زیبای اسکیلا، اما گفته می شد که عشق نافرجام بود. او از جادوگر سیرس کمک خواست تا او را به دست آورد.بدون اینکه بداند اشتباه کرده است، زیرا سیرس عاشق گلوکوس بوده است. سپس سیرس اسکیلا را به هیولایی ترسناک تبدیل کرد.

با این حال، شاعران دیگر ادعا کردند که اسکیلا صرفاً هیولایی است که در خانواده ای هیولا به دنیا آمده است. در داستان دیگری آمده است که خدای دریا پوزئیدون عاشق اسکیلا بود، نرید آمفیتریت حسادت کرد، آب چشمه ای را که اسکیلا در آن حمام می کرد مسموم کرد و در نهایت او را به هیولای دریایی تبدیل کرد. داستان Scylla یکی از بسیاری از داستان‌هایی است که قربانی از حسادت یا نفرت به یک هیولا تبدیل می‌شود.

هیولاهای ادیسه نماد چیست؟

حماسه شعر اودیسه به خواننده این امکان را می دهد که فراتر از ترس ذاتی بشریت را ببیند، به ویژه از نظر خطرات ناشناخته، و به معانی پنهان ویژگی هایی که این هیولاها دلالت می کنند پی برد. این هیولاها در روایت که به عنوان آنتاگونیست اصلی در سفر ادیسه عمل می‌کردند، چندین چیز را نشان می‌دهند و به اشکال مختلفی می‌آیند. و موجودات انسان‌نمای بیشتری مانند کالیپسو و سیرس همگی نمادی از عذاب الهی، هدایت درونی و انتخاب‌های دشوار بودند که به عنوان بزرگترین فشار برای تغییرات ادیسه و رشد شخصیت در داستان عمل می‌کنند.

سفر ادیسه شاید محور اصلی داستان باشد، اما هیولاها ونمادهایی که آنها نشان می دهند باقی می مانند تا به ادیسه اجازه دهند رشد مداوم خرد و ظرافت معنوی داشته باشد که او را برای تبدیل شدن به پادشاه بهتری شکل می دهد و در عین حال به خوانندگان اخلاق داستان را می دهد. عمیق‌تر درک کنید.

نتیجه‌گیری

اودیسه هومر شامل هیولاهایی بود که برای اودیسه در هنگام سفر در راه خانه سختی ایجاد کردند، اما شجاعت و اراده او برای بازگشت به خانه انگیزه و به او کمک کرد. او و تمام خدمه‌اش برای جان سالم به در بردن از آزمایش‌ها و مبارزاتی که در راه بود>اودیسه از وسوسه نیلوفر خواران جان سالم به در برد.

  • در حالی که اکثر هیولاهای شناخته شده ماده هستند، هیولاهای نر معروفی مانند پولیفموس نیز وجود دارند.
  • آژیرها بسیار هستند. هیولاهای نمادین، زیرا نشان دهنده وسوسه، خطر و میل هستند. در حالی که آنها به عنوان موجوداتی جذاب به تصویر کشیده می شوند، هر کسی که آهنگ های زیبای آنها را بشنود عقل خود را از دست می دهد.
  • اسکیلا و کریبدیس، دو تن از برجسته ترین هیولاهای ادیسه، توسط خود اودیسه تحمل شدند.
  • بعد از هر چیزی که اودیسه تجربه کرد، به خانه ایتاکا رفت، جایی که همسرش پنه لوپه و پسرش تله ماکوس منتظر بودند، و او دوباره تاج و تخت خود را ثابت کرد. سفر طولانی باید سنگین بوده باشد، اما او مطمئناً به دست آورد. پیروزی باشکوه.،

    John Campbell

    جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها