هلن: محرک ایلیاد یا قربانی ناعادلانه؟

John Campbell 18-08-2023
John Campbell
commons.wikimedia.org

هلن اسپارتی اغلب متهم به علت جنگ تروا است . اما آیا جنگ واقعاً تقصیر او بود یا هلن پیاده خدایان، قربانی بدبختی بود؟ در چه نقطه ای زیبایی هلن رفتار اطرافیانش را توجیه کرد؟

سرزنش قربانی پدیده ای است که در دوران مدرن با آن آشنا هستیم. از زنانی که مورد تجاوز قرار می‌گیرند در مورد عادات شخصی‌شان سؤال می‌شود ، انتخاب لباس‌ها، و اینکه آیا الکل یا مواد دیگر افراط کرده‌اند یا خیر. تاکید کمی بر عاملان خشونت شده است . به نظر می رسد در بحث های ایلیاد نیز همین امر صادق باشد. زیبایی هلن حتی به عنوان «چهره ای که هزار کشتی را به راه انداخته است» نیز نامیده می شود.

به نظر می رسد نقش خود هلن در ایلیاد نسبتاً منفعلانه باشد. او چندین بار ربوده می شود، بر سر آن دعوا می شود و سرانجام به شوهر و خانه اش باز می گردد . او به هیچ وجه از طرف خودش عمل نمی کند یا نشانی واقعی از اراده خودش نشان نمی دهد. هومر در هیچ یک از این سناریوها به خود زحمت نمی دهد که احساسات خود را ذکر کند. او شخصیتی بی احساس به نظر می رسد، در حالی که خدایان و مردان سرنوشت او را تعیین می کنند بیکار ایستاده است . به نظر می رسد که حتی سایر زنان در داستان او را تنها به عنوان یک پیاده می بینند و او را به خاطر این رویدادها سرزنش می کنند. الهه آفرودیت او را به عنوان "جایزه" به پاریس، پسر شاه پریام، در مسابقه ای پیشنهاد می کند، و اونیم، همسر اول پوره پاریس، هلن را به خاطر خیانت شوهرش مقصر می داند.فرستاده می شود تا اودیسه را وارد جنگ کند. برای افشای نیرنگ ادیسه، پالامدس تله ماخوس را به عنوان یک نوزاد در مقابل گاوآهن قرار می دهد . اودیسه مجبور می شود به جای اینکه اجازه دهد پسرش پایمال شود، روی برگرداند، بنابراین تلاش او برای تظاهر به بی کفایتی با شکست مواجه می شود.

چند نفر از خواستگاران به طور مشابه بر خلاف میل خود به جنگ کشیده شدند. مادر آشیل، تتیس، از نتیجه یک فحشه می ترسید. این پیشگویی بیان می کرد که آخیل یا زندگی طولانی و بدون حادثه ای خواهد داشت یا برای خود شکوه و جلال زیادی به دست خواهد آورد و جوان خواهد مرد . تتیس در تلاشی مذبوحانه برای محافظت از پسرش، او را به شکل یک زن درآورده بود و او را برای پنهان شدن در میان دوشیزگان اسکایروس فرستاد. اودیسه هویت واقعی پسر را تشخیص می دهد. او چندین گنج و اسلحه می گذارد. در حالی که دوشیزگان، از جمله آشیل مبدل، در حال بررسی گنجینه ها هستند، اودیسه بوق جنگی را به صدا در می آورد. آشیل به طور غریزی اسلحه ای را در چنگ می گیرد و برای نبرد آماده می شود و خود را به عنوان یک جنگجو نشان می دهد .

همچنین ببینید: هلنوس: فالگیر که جنگ تروجان را پیش بینی کرد

اودیسه به باهوشی و صحبت کردنش معروف بود. تلماخوس را شاید بتوان به عزم و اراده اش شناخت . اودیسه 20 سال از خانه خود در ایتاکا مفقود شده بود. جنگ تروا به پایان رسیده بود، اما او هنوز به خانه بازنگشته بود. چهار کتاب اول ادیسه ماجراهای او را دنبال می کند که او به دنبال پدرش می گردد.

در حالی که ادیسه هنوز در جزیره Ogygia که توسطپوره، کالیپسو به مدت هفت سال، پسرش به دنبال او بود. خدایان تصمیم گرفته اند که ادیسه باید بازگردد و بنابراین آتنا دخالت می کند . او ظاهر منتس، پادشاه تافیان را به خود می گیرد. او در این لباس به ایتاکا می رود و به تلماخوس توصیه می کند که در مقابل خواستگارانی که در تعقیب پنه لوپه، همسر اودیسه هستند، بایستد. او سپس برای کسب اطلاعات در مورد پدرش به پیلوس و اسپارت می رود. تلماچوس تلاش می کند، بدون موفقیت، خواستگاران را قبل از رفتن به پیلوس حذف کند . در آنجا، تله ماکوس و آتنا، که هنوز به شکل منته ظاهر شده اند، توسط نستور پذیرفته می شوند. نستور پسر خود را برای همراهی تلماخوس به اسپارت می فرستد.

وقتی تله ماکوس به اسپارت می‌رسد، هلن، ملکه اسپارتا ، و شوهرش منلائوس را ملاقات می‌کند. منلائوس از اودیسه برای کمک او در بازیابی عروسش سپاسگزار است و به همین دلیل از پسر به گرمی پذیرایی می کند. هلن و منلائوس به تلماخوس کمک می کنند و پیشگویی پروتئوس را برای پسرک بازگو می کند و اسارت اودیسه در اوگیجیا را آشکار می کند. در این مرحله، هومر به پایان استفاده خود از شخصیت هلن رسیده است. اساطیر یونان داستان بازگشت تلماخوس به خانه و کشف پدرش را بازگو می کند.

بازیابی یک جنگجو

اودیسه با کمک فایاسی ها به ایتاکا بازگشت. اودیسه در لباس مبدل است و نزد یک گله خوک، Eumaeus می ماند . دامدار خوک در حالی که اودیسه را نقشه می کشد پنهان کرده استبازگشت او به مقام قدرت به محض ورود به خانه، تله ماکوس به پدرش می پیوندد و به او در بازگشت به قلعه کمک می کند.

وقتی ادیسه برمی گردد، همسرش را درگیر خواستگاران می بیند. پنه لوپه خواستگاران خود را به مدت 10 سال به تعویق انداخته است و از تکنیک های مختلفی برای دور نگه داشتن آنها استفاده می کند . او با گفتن به آنها شروع کرده بود که تا زمانی که یک ملیله پیچیده را تکمیل نکرده باشد، احتمالاً نمی تواند خواستگاری انتخاب کند. او هر شب کارش را پاره می کرد و جلوی پیشرفت را می گرفت. وقتی نیرنگ او کشف شد، مجبور شد ملیله کاری را تمام کند . بعد، او یک سری وظایف تقریبا غیرممکن را برای خواستگاران تعیین کرد.

وقتی ادیسه وارد می شود، خواستگارها در حال امتحان کردن یکی از چالش های او هستند. چالش این است که کمان خود ادیسه را به رشته تحریر درآورید و آن را با دقت پرتاب کنید و یک تیر را از میان دوازده دسته تبر پرتاب کنید . اودیسه نه تنها چالش را کامل می کند، بلکه این کار را به راحتی انجام می دهد و هر خواستگار دیگری را به شدت شکست می دهد. هنگامی که او توانایی خود را به اثبات رساند، اودیسه به کمک تله ماخوس و برخی از خدمتکاران وفادار، برمی گردد و هر یک از خواستگاران را می کشد.

حتی پس از آن، پنه لوپه باید مطمئن باشد که پدر تلماچوس واقعاً نزد او بازگشته است. او یک آزمون نهایی را تعیین می کند. قبل از اینکه او را به عنوان شوهرش بپذیرد، از اودیسه می خواهد که تختش را از جایش در اتاق عروس جابجا کند. اودیسه امتناع می کند. راز تخت را می داند . یکی از پاهادر واقع یک درخت زیتون کوچک است و بستر را نمی توان بدون از بین بردن آن جابه جا کرد. او این را می داند زیرا خودش درخت را کاشت و تخت را به عنوان هدیه عروسی برای عروسش ساخت. پنه لوپه با متقاعد شدن می پذیرد که شوهرش پس از 20 سال با تلاش او و با کمک تله ماکوس نزد او به خانه بازگشته است.

رفتار. هلن از همان ابتدا محکوم به این است که چیزی جز یک پیاده در داستان خودش نباشد.

منشا یک نیمه خداه

حتی تولد هلن نیز بر اساس زنی که توسط یک خدا مورد استفاده قرار گرفته بود، شکل گرفت. . زئوس که به خاطر فتوحاتش معروف بود، به زن فانی لدا طمع داشت. وقتی او اولین پیشرفت‌های او را رد کرد، برای دسترسی به آن زن از حقه‌ای استفاده کرد . او در کسوت قو وانمود کرد که عقاب به او حمله کرده است. هنگامی که قو به آغوش لدا پناه برد، او (احتمالاً) فرم مردانه خود را از سر گرفت و از موقعیت استفاده کرد. اینکه لدا مایل بود یا نه موضوعی بحث برانگیز است و هرگز در اساطیر روشن نشده است .

صرف نظر از اینکه این برخورد توافقی بوده است، لدا خود را با فرزند می یابد. پس از این برخورد، لدا دو تخم به دنیا آورد که نشانه ای از نسب الهی فرزندان بود . شاید زئوس حس شوخ طبعی از خود نشان می‌داد و به زن فانی اجازه می‌داد که تخم‌گذاری کند تا اینکه به شیوه‌ای معمولی به دنیا بیاید. مطمئناً، او فرزندان خود را به عنوان شاهدی بر باروری خود ادعا می کرد . هلن زیبا و برادرش پولیدئوس از یک تخم بیرون آمدند. از تخم دیگر فانی ها، Clytemnestra و Castor آمدند. این دو برادر به عنوان دیوسکوری، محافظان الهی ملوانان شناخته شدند، در حالی که هلن و کلیتمنسترا به پاورقی در تاریخ جنگ تروا تبدیل شدند. هلن تبدیل به فرد مورد جنگ و جست و جو می شدعلت جنگ، در حالی که کلیتمنسترا با برادر شوهرش آگاممنون ازدواج کرد، که نیروهای یونانی را علیه تروا در تلاش خونین آنها برای بازگرداندن هلن به خانه رهبری می کرد.

هلن حتی در کودکی مورد طمع مردان بود. . قهرمان تسئوس او را ربود و به آتن برد ، در حالی که مایل بود به عروس آینده خود بالغ شود. او کودک را به سرپرستی مادرش سپرد و به ماجراجویی رفت، احتمالاً برای اینکه صبر کند تا او کاملاً بالغ شود و او را به عنوان عروس خود بخواند. برادرانش او را پس گرفتند و به اسپارت بازگرداندند، جایی که تا زمانی که به اندازه کافی بزرگ شد که بتواند به درستی از او خواستگاری کند، از او محافظت می کردند. هلن به دلیل زیبایی زیاد و موقعیت دختر یک پادشاه، خواستگار کم نداشت .

پدر ناپدری او، تیندارئوس، برای انتخاب بین بسیاری از پادشاهان و جنگجویان قدرتمند که برای جستجوی دست او آمده بودند، به سختی تحت فشار بود. انتخاب یک پادشاه یا جنگجو به جای دیگری می تواند برای کسانی که انتخاب نشده اند، جزئی تلقی شود. این یک دوراهی برای Tyndareus ایجاد کرد. مهم نیست چه خواستگاری را برای دختر زیبایش انتخاب می کرد، بقیه از اینکه از او گذشتند حسادت می کردند و عصبانی می شدند. او با یک جنگ احتمالی در میان کسانی که طرد شده بودند مواجه بود. انتخاب شوهر می تواند اسپارت را برای هلن باشکوه بی ثبات کند.

تیندارئوس با توصیه ادیسه، مردی که به زیرکی خود معروف بود، به راه حلی رسید. اگر همه خواستگارها نمی توانستند هلن را تصاحب کنند، همه آنها می توانستند از او دفاع کنند. برای توقف هردرگیری احتمالی پس از ازدواج هلن، تیندارئوس از خواستگاران هلن خواسته بود. هر کس در رقابت برای جلب توجه او پیروز نمی شد، سوگند یاد می کرد که از ازدواج خود دفاع کند و از شوهر آینده خود محافظت کند . هر یک از کسانی که می خواستند از او خواستگاری کنند مجبور شدند سوگند یاد کنند و مانع از رویارویی با نامزد موفق شوند. این مانور به سوگند تیندارئوس معروف بود. این سوگند باعث شد خواستگارها نتوانند با یکدیگر درگیر شوند و ملکه زیبای اسپارت و همسرش در صلح زندگی کنند. در نهایت، یک پادشاه، Menelaus، موفق شد. این زوج ازدواج کرده بودند و طبق اکثر گزارش ها تا زمان ربودن هلن توسط پاریس به اندازه کافی خوشبخت زندگی می کردند.

هلن از تروی چگونه بود؟

هیچ سابقه واقعی از ظاهر هلن وجود ندارد. او به عنوان "زیباترین زن جهان" توصیف شده است، اما تفسیر این توصیف به تخیل خواننده واگذار شده است. مورخان می دانند که هلن چشم آبی بلوند احتمالاً زاییده تخیل دوران مدرن است . یونانی ها و اسپارتی های آن دوره دارای DNA آفریقایی بودند. شایعه شده بود که آنها قد بلند و لاغر هستند اما احتمالاً پوست تیره و موهای تیره ضخیم داشتند. چشمان سبز غیرمعمول اما ممکن بود. در مورد طیف رنگ پوست در مردم روز بحث وجود دارد، اما بعید است که بلوند پوست چینیزن نماینده واقعی "زیباترین زن جهان" است. هلن، مانند دیگر شخصیت های باستانی، بعید به نظر می رسد که آنطور که اغلب به تصویر کشیده می شود، نوردیک به نظر برسد.

commons.wikimedia.org

علیرغم واقعیت ترکیب ژنتیکی اسپارتی ها، بسیاری از نقاشی های هلن، و قطعاً تفسیرهای غربی بعدی، او را خدمتکاری با گونه های بلند و لاغر، با موهای بلند بلوند و موج می زند. دور شانه هایش حلقه می کند. لب‌های او دراز و صورتی پررنگ، و چشم‌هایش سایه‌های مختلف آبی تیره، سبز یا قهوه‌ای هستند . او همیشه با لباس‌های ثروتمند و روان به تصویر کشیده می‌شود که به طرز اغواکننده‌ای به منحنی‌هایی می‌چسبد که باز هم در اسپارتی‌های بلند قد و لاغر بعید است. هومر و سایر مورخان هرگز توصیفی فیزیکی از هلن نمی دهند.

چرا باید؟ هلن، مانند بسیاری از زنان در اساطیر یونان باستان، یک زن واقعی نیست. او یک شخصیت است، شیئی که باید مورد نظر باشد، دزدیده شده، دستکاری شده، ارزش گذاری می شود، مورد احترام قرار می گیرد و مورد سوء استفاده قرار می گیرد . به نظر می‌رسد که او اراده‌ی کمی دارد یا اصلاً نمی‌خواهد، بلکه بیشتر در امواج اراده داستان‌نویس و دیگر شخصیت‌های نمایشنامه می‌شوید. از استفاده از مادرش توسط زئوس تا ربوده شدن او توسط تسئوس تا ربوده شدن بعدی او توسط پاریس، هلن به جای شخصیتی با ذهن یا صدای خودش، شیئی است که باید مورد آرزو باشد. حتی اونونه، همسر اول پوره پاریس، هلن را به خاطر توجه او سرزنش می کنددریافت می‌کند، شکایت می‌کند:

او که اغلب ربوده می‌شود، باید خودش را پیشنهاد کند تا ربوده شود!

(Ovid, Heroides V.132)

زنی که مورد تحقیر قرار گرفته است، اوئنون هلن را به خاطر خیانت و چشم سرگردان شوهرش سرزنش می کند و کاملاً انتخاب های پاریس را در این مورد نادیده می گیرد. زمانی که پاریس برای قضاوت بین الهه ها در مسابقه زیبایی الهی انتخاب شد که آفرودیت، هرا و آتنا هر کدام به او رشوه دادند. هرا به او زمین و قدرت داد. آتنا، دلاوری در نبرد و خرد بزرگترین جنگجویان. آفرودیت به او دست یک زن زیبا را برای ازدواج داد - هلن. پاریس آفرودیت را برای برنده شدن در مسابقه انتخاب کرد.

وقتی متوجه شد هلن قبلاً ازدواج کرده بود، لحظه ای از سرعت او کم نکرد . او با دعوت شدن وارد قلعه شد و سپس تمام سنت های رابطه مهمان/میزبان را شکست. ربودن هلن توسط او فقط یک جنایت بزرگ علیه خانواده سلطنتی نبود، بلکه اساساً بی ادبانه بود. داستان ها بین این که آیا هلن را اغوا کرد یا او را برخلاف میل او گرفت متفاوت است. در هر صورت نتیجه یکسان بود. منلائوس سوگند تیندارئوس را خواند و جنگ تروا آغاز شد .

چه اتفاقی برای هلن ترویی پس از جنگ افتاد؟

پاریس، البته، مقدر بود که سقوط کند. در جنگ تروا اگرچه این جنگ عمدتاً بین برادر بزرگترش هکتور و برادر شوهر هلن، آگاممنون درگرفت، پاریس موفق به کشتن دو نفر شد.خود او هر دو با تیر و کمان به جای نبرد تن به تن انجام می شدند. پاریس خود قربانی فیلوکتتس، یکی از جنگجویان یونانی شد . او موفق شد با یک تیر زهرآگین به آشیل شلیک کند. تیر به پاشنه آشیل اصابت کرد، تنها جایی که قهرمان آسیب پذیر بود.

همچنین ببینید: چرا مدوسا نفرین شد؟ دو طرف داستان در نگاه مدوسا

از قضا، پاریس به همان سلاحی که او علاقه داشت سقوط کرد. فیلوکتتس کمان و تیرهای هرکول جنگجوی بزرگ را به ارث برده بود. یا او یا پدرش این لطف را به هرکول انجام داده بودند که وقتی هیچ کس دیگری برای انجام وظیفه حضور نداشت، آتش تشییع جنازه او را روشن کرد. هرکول برای قدردانی، کمان جادویی را به او هدیه کرد . با این سلاح بود که قهرمان به پاریس شلیک کرد و او را به زمین زد.

برخی نسخه‌های داستان به خواننده اطلاع می‌دهند که هلن، غمگین و شاید ترس از انتقام منلائوس هنگام بازیابی او ، خود به کوه آیدا رفت تا از اونونه برای شفای پاریس التماس کند. . اوئنون با عصبانیت نپذیرفت. گفته می شود که پس از مرگ پاریس، حوریه به تشییع جنازه او آمد و در حسرت و اندوه، خود را در آتش انداخت و با شوهر خیانتکارش جان سپرد.

اونون هر چه شد، هلن به برادر بعدی پاریس، دیفوبوس داده شد. با این حال، هنگامی که فرصت یافت، به خاطر منلائوس به او خیانت کرد. هنگامی که ارتش یونان تروا را تصرف کرد، هلن نزد شوهر اسپارتی خود، منلائوس، بازگشت.بیا تا او را پس بگیری یک بار دیگر، او از دست رباینده اش نجات یافت و به خانه بازگشت، جایی که روزهای خود را با همسر اولش گذراند.

هلن چگونه جنگ تروجان را آغاز کرد؟

آیا هلن در او همدست بود یا خیر. آدم ربایی خودش، این ترفند ناپدری او برای جلوگیری از درگیری بود که جنگ را آغاز کرد . اگر تیندارئوس هرگز سوگند معروف خود را از خواستگارانش نگرفته بود، احتمالاً آدم ربایی با یک مأموریت نجات مواجه می شد. حتی به عنوان یک شاهزاده تروا، پاریس بعید بود که بتواند جایزه خود را نگه دارد، با برادرانش، دیوسکوری ها، تا او را از چنگ هر احمق فانی نجات دهند تا سعی کنند او را ربودند.

به دلیل زیبایی عالی هلن و ترس تیندارئوس مبنی بر اینکه حسادت خواستگارانش زندگی را برای شوهر جدیدش سخت کند، او سوگند یاد کرده بود. سوگند تیندارئوس، که همه خواستگاران او مجبور به ادای آن شده بودند، علت واقعی جنگ بود. تحت سوگند شوهر حسود هلن، نیروهای دنیای باستان گرد هم آمدند تا بر تروا فرود آیند و جایزه دزدیده شده را پس بگیرند.

در صورت بعید که هلن واقعاً توسط پاریس فریفته شد، کسی که به هر حال مردی زیبا و باهوش بود، هنوز هم به سختی می توان سرزنش را به گردن او انداخت. او توسط پدرش با شوهری که ممکن است خودش انتخاب کرده باشد، ازدواج کرده است. از بدو تولد، او یک ریزه کاری بود و بین آنها می گذشتمردان حسود و قدرت طلب .

میل خود هلن آنقدر مهم تلقی نمی‌شود که بتوان نام آن را در ایلیاد ذکر کرد، بنابراین نمی‌دانیم که آیا او در شروع جنگ شریک بوده یا صرفاً یک پیاده بوده است. خواه نخواست با پاریس به تروا بگریزد، چاره ای نداشت. هیچ کس از هلن نپرسید که او چه فکر می کند یا چه می خواهد.

پیامدها: هلن در ادیسه

commons.wikimedia.org

به دنبال وقایع ایلیاد، هلن، طبق همه گزارش ها، به همراه پادشاه منلائوس به اسپارت بازگردانده می شود. پاریس مرده است و دیگر چیزی برای نگه داشتن او در تروا وجود ندارد، حتی اگر شهر شکست نخورده و کاملاً ویران نشده باشد. او چیزی برای نگاه کردن به عقب ندارد و به اسپارت باز می گردد تا زندگی خود را به عنوان همسر منلائوس در آنجا بگذراند ، همانطور که ناپدری او ابتدا قصد داشت. احتمالاً او از بازگشت به وطن خوشحال است. در حالی که ادیسه سفر حماسی خود را از تروا به خانه بازمی‌گرداند ، به دنبال ماجراجویی و ضرب و شتم در طول راه است، پسرش در زادگاهش ایتاکا باقی می‌ماند و در انتظار بازگشتش است.

تلماخوس، پسر اودیسه، هنگامی که اودیسه به جنگ تروا رفت، تنها یک نوزاد بود. اودیسه خانواده خود را با میل ترک نکرد. هنگام استناد به سوگند، او سعی کرد با تظاهر به جنون از پیوستن به جنگ اجتناب کند. او برای نشان دادن بی هوشی خود، گاو و الاغی را به گاوآهن خود قلاب می کند و شروع به کاشت نمک در مزارع خود می کند. پالامدس، یکی از مردان آگاممنون،

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها