غرور در ایلیاد: موضوع غرور در جامعه یونان باستان

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

غرور در ایلیاد نوشته هومر، درباره دستاوردهای قهرمانانه رزمندگان در میدان نبرد و چگونگی به یاد ماندن آنها در سالهای آینده بود. با این حال، در جامعه یونان باستان، غرور به عنوان یک ویژگی تحسین برانگیز تصور می شد، و افرادی که فروتنی بیش از حد از خود نشان می دادند ضعیف تلقی می شدند. مضمون غرور و نمونه هایی از ویژگی شخصیتی در شعر حماسی هومر را بررسی کنید.

غرور در ایلیاد چیست؟

غرور در ایلیاد به یک ویژگی شخصیتی اشاره دارد. که تقریباً همه شخصیت‌های مرد را به عمل تحریک می‌کند. غرور، زمانی که کنترل شود، قابل تحسین است، اما غرور بیش از حد می‌تواند منجر به سقوط فرد شود، همانطور که در ایلیاد نشان داده شده است. هکتور، اودیسه، پروتسیلاس و آشیل غرور و غرور را به نمایش گذاشتند که در جامعه امروزی منفی است.

موضوع غرور در جامعه یونان باستان

همانطور که قبلاً بحث شد، یونانیان باستان غرور را به عنوان یک ویژگی مثبت شخصیت زیرا جامعه ای متخاصم بود و به همین دلیل غرور انگیزه ای برای هر رزمنده ای بود. این نیرویی بود که هر جنگجوی را وادار کرد تا در میدان نبرد برای دفاع از شهر-دولت خود همه یا هیچ چیز را ارائه ندهد.

غرور همراه با شکوه و افتخار همراه بود و به همین دلیل بود که بسیاری از شخصیت های اصلی آن را قرار دادند. بالاتر از زندگی آنها . اگرچه این یک ویژگی شخصیتی مثبت بود، اما بیش از حد آن باعث نابودی بیشتر ماژور شدشخصیت‌های شعر.

غرور بیش از حد به عنوان غرور شناخته می‌شد و به دلیل اعتقاد به توانایی‌های خود، به‌عنوان سرپیچی از خدایان تعریف می‌شد. نمونه بارز آن زمانی بود که آتنا به دیومدس قدرتی مافوق بشری بخشید اما به او هشدار داد که از آن علیه خدایان به جز آفرودیت استفاده نکند.

قدرت تازه یافته دیومدس به او کمک کرد تا همه انسان های فانی را شکست دهد که با آنها روبرو شد. میدان جنگ و او به دستاوردهای خود احساس غرور می کرد. او حتی با الهه آفرودیت جنگید و موفق شد، اما غرورش باعث شد با وجود هشدار، با آپولو بجنگد.

همچنین ببینید: غرور در ایلیاد: شخصیت هایی که غرور بی حد و حصر را نشان می دهند

او تقریباً جان خود را از دست داد مگر به خاطر رحمت آپولو که فقط از چند کلمه استفاده کرد تا را ارائه کند. دیومدس مغرور ناتوان . اگرچه خدای نبوت به دیومدس رحم کرد و جان او را بخشید، اما همه شخصیت‌های شعر از چنین شفقتی برخوردار نبودند.

در همان زمان، شخصیت‌هایی مانند پروتسیلائوس، آشیلئوس و هکتور در نتیجه جان خود را از دست دادند از غرور شدید آنها . بنابراین، یونانیان بر این باور بودند که غرور خوب است، زیرا به نفس انسان دامن می‌زند و بهترین‌ها را به نمایش می‌گذارد، اما غرور بیش از حد مورد انتقاد قرار می‌گرفت.

غرور آشیل در ایلیاد

وجود دارد چندین نمونه از غرور آشیل در ایلیاد که برای نقش او به عنوان قهرمان و قوی ترین جنگجو در ارتش یونان ضروری است. ترواها از آشیلئوس می ترسیدند و حضور او به تنهایی کافی بود تا جریان جنگ را به نفع یونانیان تغییر دهد.

جای تعجب نیست که چه زمانییونانی ها در حال شکست در جنگ بودند، پاتروکلوس از آشیلئوس زره خود را خواست تا ترس را در دل تروجان ها ایجاد کند. نقشه او به کمال عمل کرد زیرا ترواها شروع به شکست در جنگ کردند وقتی زره ​​آشیل را دیدند، فکر کردند که خود آشیلئوس است.

نمونه اول در کتاب اول آمده است که در آن خشم آشیل در ایلیاد از طریق دشمنی او با رهبرش آگاممنون بر سر دارایی گرانبهای او که یک کنیز بود آشکار می شود. بر اساس داستان، یونانی ها به تازگی یک شهر در نزدیکی تروا را غارت کرده بودند و چندین ملک آنها از جمله بردگان را غارت کرده بودند. آگاممنون کنیزکی به نام کریسیس دختر کشیش شهر کریسس را با خود برد. از سوی دیگر، آشیلئوس با بریسیس یک برده دیگر به پایان رسید.

اما آگاممنون مجبور شد کریسیس را به پدرش بازگرداند تا طاعون را که در نتیجه بر ارتش یونان وارد شده بود متوقف کند. از او در حال گرفتن Chryseis. بنابراین، آگاممنون جایزه جنگی آخیلئوس را به عنوان جایگزینی گرفت که خشم آکیلئوس را برانگیخت.

آخیلئوس با اکراه دارایی ارزشمند خود را به رهبر خود آگاممنون داد، اما قول داد که هرگز برای یونانیان علیه مردم جنگ نکند. تروجان ها همانطور که یکی از نقل‌قول‌های مربوط به غرور آشیل در ایلیاد چنین می‌گوید: «و اکنون جایزه‌ام را شخصاً تهدید می‌کنی که از من سلب می‌کنی... من دیگر نمی‌خواهم در اینجا بی‌حرمت بمانم و ثروت و تجملاتت را روی هم انباشته کنم.»

او کنیز را به عنوان یادگاری ازموفقیت او در مبارزات انتخاباتی قبلی بود و او را افتخار و افتخار خود می دانست. آخیلئوس مطابق با سخنان خود با تروجان ها نبرد و ارتش یونان تلفات سنگینی متحمل شد. چندین درخواست از جمله فرستاده جنگجویان برجسته ای مانند اودیسه و آژاکس کبیر توسط آشیل رد شد. فقط مرگ بهترین دوستش و بازگشت غرورش طول کشید تا او به میدان نبرد بازگردد.

غرور پروتسیلائوس

پروتسیلائوس یک شخصیت فرعی بود که در قسمت اولیه مرد. جنگ به دلیل غرور او. در آغاز جنگ، همه جنگجویان یونانی به دلیل یک پیشگویی از پیاده شدن از کشتی خودداری کردند. این پیشگویی ادعا می کرد که اولین کسی که پا به خاک تروا بگذارد، خواهد مرد.

پروتسیلائوس زندگی خود را ارزشی نداشت و معتقد بود که مرگ او نام او را در تاریخ یونان باقی خواهد گذاشت. بنابراین، با غرور، پروتسیلاوس از کشتی پرید، چند تروجان را کشت و به دست بزرگترین جنگجوی تروا، هکتور، مرد. اساطیر و دین چون چندین آیین در یونان پیرامون او شکل گرفت. او معابدی به نام خود داشت و جشن‌های مذهبی به افتخار او برگزار می‌شد که باعث افتخار او می‌شد.

همچنین ببینید: ترجمه کاتولوس 72

غرور هکتور

هکتور قوی‌ترین تروجان در شعر بود و درست مانند دشمنش آشیلئوس، او افتخار دفاع را داشت. می گویند با قدرت زیاد، عالی می آیدمسئولیت و در نتیجه داشتن عنوان "بزرگترین جنگجوی تروا" شهرت هکتور در خطر بود.

بنابراین، او از رهبری نیروهایش در نبرد احساس غرور می کرد زیرا می دانست که شکوه در انتظار اوست. در پایان جنگ اگرچه همسر و پسرش سعی کردند او را از جنگ منصرف کنند، غرور هکتور او را برانگیخت.

حتی زمانی که او فهمید توسط آشیلئوس کشته خواهد شد، هکتور هیچ عقب نشینی و تسلیم نمی دانست. . او ترجیح می داد در میدان جنگ بمیرد تا در آسایش خانه اش که هیچ افتخاری وجود نداشت. هکتور چندین جنگجوی یونانی از جمله پروتسیلاوس را به قتل رساند و تنها به دست قوی ترین جنگجوی هر دو طرف یعنی آشیلئوس افتاد. برای او، زندگی پس از مرگ در ایلیاد از زندگی کنونی اهمیت بیشتری داشت.

غرور منلاوس

اشتعال کل جنگ غرور زخمی منلائوس بود ، هلن تروی. هلن به عنوان زیباترین زن در تمام یونان شناخته می شد و مایه افتخار منلائوس پادشاه اسپارت بود. همانطور که قبلاً با آن برخورد کردیم، زنان به عنوان دارایی تلقی می شدند و داشتن یکی از آنها، به ویژه زیباترین آنها، افتخار یک مرد بود. بنابراین، زمانی که هلن توسط پاریس ربوده شد، منلئوس ارتش عظیمی را فقط برای بازگرداندن او و بازگرداندن غرورش تشکیل داد.

اگرچه جنگ به مدت 10 سال به طول انجامید، منلئوس هرگز تسلیم نشد زیرا چیزی جز بازگرداندن شرافت خود نمی خواست. . او حاضر بود منابع عظیم و جان مردانش را برای بدست آوردن هلن فدا کندبازگشت. در نهایت، وقتی هلن به او بازگردانده شد، غرور منلاوس بازگردانده شد. بدون غرور منلائوس احتمالاً داستان ایلیاد رخ نمی داد.

سؤالات متداول

آیا در ایلیاد دوستی وجود داشت؟

بله، اگرچه غرور باعث شد جنگجویان برای جنگیدن، شرایطی بود که دشمنی را کنار گذاشتند و دست دوستی دراز کردند. یک مورد بارز صحنه بین هکتور و آژاکس کبیر بود. هنگامی که دو جنگجوی بزرگ با هم روبرو شدند، هیچ نتیجه قطعی حاصل نشد زیرا هر دو به یک اندازه برابر بودند. بنابراین، آژاکس و هکتور به جای جنگیدن برای غرور خود، آن را بلعیدند و با هم دوست شدند.

دو جنگجو حتی هدایایی را به عنوان نشانه ای از رابطه خود رد و بدل کردند که کاملاً در تضاد با نفرت بین دو طرف بود. نفرت در ایلیاد به طور موقت در این صحنه کاهش یافت زیرا هر دو طرف از میدان نبرد خارج شدند.

نتیجه گیری

این مقاله ایلیادی موضوع غرور را بررسی کرده است و در شعر حماسی هومر، تصاویر مختلفی از غرور ارائه شده است. در اینجا خلاصه ای از تمام آنچه در این مقاله مورد بحث قرار گرفته است آورده شده است:

  • غرور دستاوردهای قهرمانانه رزمندگان در میدان جنگ و نحوه به یادگار ماندن آنهاست.
  • باستان. جامعه یونان به غرور به عنوان یک ویژگی شخصیتی تحسین برانگیز نگاه می کرد، اما از غرور که غرور بیش از حد بود، اخم می کرد.برای طرح ایلیاد.
  • اگرچه غرور در تمام جنگجویان یونانی جریان دارد، برخی از آنها به خاطر دوستی آن را بلعیدند.

غرور مانند دین در ایلیاد بود. با عزت و جلال چون خدایان. اگرچه جامعه امروزی غرور را یک رذیله می‌داند، اما در دوران جنگ یونانیان این فضیلتی بود که هر جنگجوی دارای آن بود.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها