پاریس ایلیاد - سرنوشت نابودی؟

John Campbell 27-02-2024
John Campbell
commons.wikimedia.org

اسکندر تروی که با نام پاریس نیز شناخته می شود، برادر کوچکتر قهرمان تروا، هکتور بود. با این حال، پاریس از تربیت متنعم برادر بزرگتر قهرمان خود برخوردار نبود. شاه پریام و همسرش هکوبا در واقع خود پاریس را بزرگ نکردند .

هکوبا، قبل از تولد پاریس، خواب دید که پسرش مشعل حمل می کند. او که نگران آینده بود، به یک بیننده مشهور به نام Aesacus روی آورد. بیننده به هکوبا اطلاع داد که خواب او به این معنی است که پسرش دردسرهای زیادی ایجاد خواهد کرد . او در نهایت باعث نابودی خانه اش، تروی می شود.

هکوبا و پریام می دانستند که برای نجات تروی، نوزاد باید بمیرد. هیچکدام نتوانستند خود را مجبور به انجام این عمل کنند ، بنابراین شاه پریام یکی از شبانان خود به نام آگلائوس را احضار کرد. او به چوپان دستور داد تا نوزاد را به کوهستان ببرد و از او دور کند. آگلائوس، مانند اربابش، نتوانست خود را به استفاده از اسلحه علیه یک نوزاد بی پناه بیاورد. او را در دامنه کوه گذاشت و او را رها کرد تا بمیرد.

خدایان نقشه های دیگری داشتند. یک خرس نوزاد را پیدا کرد و او را شیر داد. گزارش ها متفاوت است، اما بین پنج تا نه روز، خرس نوزاد را سیر نگه داشت و زنده نگه داشت . هنگامی که چوپان برگشت و نوزاد را هنوز زنده یافت، معتقد بود که این نشانه ای از جانب خدایان است. واضح است که قرار بود این نوزاد زنده بماند. چوپان نوزاد را به خانه‌اش بازگرداند تا او را بزرگ کند. بهکنار کشیدن.

همچنین ببینید: یونان باستان - اوریپید - اورستس

هکتور با تشخیص لحظه خود، حمله می کند و خط آخایی را به عقب می راند. اودیسه و دیومدس موفق به جمع آوری نیروها می شوند. نیزه ای که دیومدس پرتاب می کند هکتور را بیهوش می کند و او را مجبور به عقب نشینی می کند . پاریس به این حمله به برادرش پاسخ می دهد و او را با یک تیر از پا مجروح می کند، جراحتی که دیومدس را مجبور می کند از جنگ کنار بکشد.

هکتور حمله خود را از سر می گیرد تا اینکه پاریس شفا دهنده ماچائون را زخمی می کند. هکتور و آژاکس عقب نشینی می کنند و نستور از پاتروکلوس التماس می کند که آشیل را متقاعد کند که دوباره به نبرد بپیوندد. این درخواست منجر به قرض گرفتن پاتروکلوس از زره مسحور آشیل می شود و حمله به تروجان ها را رهبری می کند که منجر به مرگ پاتروکلوس به دست هکتور می شود. آشیل در خشم و میل خود برای انتقام دوباره به نبرد می‌پیوندد و تروجان‌ها را به دروازه‌هایشان برمی‌گرداند. در نهایت، او و هکتور به نبرد می‌پردازند و هکتور به دست آشیل می‌افتد .

آشیل در سرپیچی از سنت و حتی خدایان، از بدن هکتور سوء استفاده می کند، آن را برهنه پشت ارابه خود می کشد و اجازه نمی دهد که جسد به تروجان ها بازگردانده شود یا به درستی دفن شود . سرانجام، خود پریام وارد اردوگاه می شود و برای بازگشت پسرش التماس می کند. آشیل که می‌داند خودش محکوم به مرگ در میدان نبرد مانند هکتور است، به پریام رحم می‌کند و به او اجازه می‌دهد جسد پسرش را پس بگیرد. دو ارتش برای چند روز در صلح هستند در حالی که هکتور و پاتروکلوس هر دو عزادار هستندو به درستی در هنگام مرگ مورد احترام قرار گرفت.

commons.wikimedia.org

مرگ پاریس

پاریس خود از جنگ جان سالم به در نبرد. اگرچه او تنها به مرگ سه جنگجوی یونانی متهم شد، در مقایسه با 30 هکتور ، او در سرنوشت برادرش سهیم بود.

یکی از خواستگاران هلن که قول داده بود از ازدواج او دفاع کند فیلوکتتس بود. فیلوکتتس پسر پوئاس، یکی از آرگونات ها و از همراهان هراکلس بود که بر اثر سم هیدرا در حال مرگ بود. او کسی را نداشت که انبوه خاکسپاری را که برای خودش ساخته بود روشن کند. گفته می شود که یا فیلوکتتس یا پدرش آتش را روشن کردند . اگرچه آنها انتظار هیچ پرداختی برای این خدمات نداشتند، اما هراکلس به پاس قدردانی خود، کمان و تیرهای جادویی خود را که با سم کشنده هیدرا سرازیر شده بود به آنها هدیه داد. پیکان نوک . این خود زخم نبود که او را کشت، بلکه سم بود.

هلن با دیدن شوهرش که به طرز وحشتناکی زخمی شده بود، جسد او را به کوه آیدا برد. او امیدوار بود که از کمک همسر اول پاریس، پوره اونونه برخوردار شود . اونونه پاریس را دوست داشت و عهد کرده بود که او را از زخم هایی که ممکن است دریافت کند درمان کند. وقتی با زنی مواجه شد که پاریس او را به خاطرش رها کرده بود، اونونه از پیشنهاد شفای او خودداری کرد. در نهایت، پاریس در تروا متولد شد و در آنجا درگذشت . اونونه با شنیدن خبر مرگش به تشییع جنازه او آمد. غلبه بر باپشیمان شد، او خود را در آتش سوزی انداخت و با شاهزاده محکوم به هلاکت رسید.

اربابان سلطنتی خود را آرام کرد، او زبان سگی را به نزد پادشاه برگرداند تا نشان دهد نوزاد مرده است.

پاریس تروی، چوپان به شاهزاده

پاریس مدتی نزد پدر خوانده اش ماند. با این حال، مانند همه شاهزادگان، او مقدر نبود که در گمنامی باقی بماند. از متون باستانی مشخص نیست که چگونه پاریس به خاندان سلطنتی بازگردانده شد. این احتمال وجود دارد که پادشاه و ملکه او را پس از اینکه از او برای قضاوت در مسابقه ای خواسته شد یا در برخی از بازی هایی که در آن زمان در تروی رایج بود شرکت کرد، شناختند. بدون اینکه هویت او مشخص شود، یک داستان می گوید که پاریس برادران بزرگترش را در یک مسابقه بوکس کتک زد و توجه پادشاه را به خود جلب کرد و باعث بازگرداندن او به خانواده سلطنتی شد.

پاریس هنوز یک کشور بود. کودک زمانی که سارقان گاو قصد سرقت از کشاورزان محلی را داشتند. او باند را سرنگون کرد و حیوانات دزدیده شده را به صاحبان واقعی آنها برگرداند . از این ماجراجویی، او نام «اسکندر» را به دست آورد که به معنای «محافظ مردان» است.

قدرت، توانایی و زیبایی او عاشقی برای او به ارمغان آورد، Oenone. او یک پوره، دختر سبرن، خدای رودخانه بود . او نزد رئا و خدای آپولو درس خوانده بود و در هنرهای شفابخش مهارت کسب کرده بود. حتی پس از اینکه پاریس او را به قصد هلن ترک کرد، او به او پیشنهاد داد تا هر زخمی که ممکن است دریافت کند درمان کند . واضح است که او هنوز معشوق بی وفا خود را دوست داشت، حتی زمانی که او او را ترک کرد و به دنبال دیگری رفت.

یکی دیگرداستان پاریس ادعا می کند که پدر خوانده اش، آگلائوس، یک گاو نر جایزه داشته است. او گاو نر را در برابر دیگران قرار می داد و در هر مسابقه برنده می شد. پاریس که به حیوان خود افتخار می کرد، به هرکسی که می توانست گاو نر بیاورد که قهرمان را شکست دهد تاج طلایی تقدیم کرد. آرس، خدای جنگ یونان، با تبدیل شدن خود به گاو نر و برنده شدن در مسابقه به راحتی این چالش را پذیرفت. پاریس به راحتی تاج را اعطا کرد، پیروزی را پذیرفت و خود را مردی منصف نشان داد، ویژگی ای که بعداً در داستانش در اسطوره های او نقش خواهد داشت و به جنگ تروا منتهی می شود.

پاریس: مرد، افسانه افسانه ها

دیدن پاریس با خدایان ممکن است در دوران کودکی و زمانی که خرس را فرستادند تا او را در دامنه کوه شیر دهد، آغاز شد، اما تا بزرگسالی ادامه یافت. پس از حادثه با آرس. قاضی عادل شهرت یافت . این شهرت باعث شد که او به قاضی الهه تبدیل شود.

زئوس برای جشن ازدواج پلئوس و تتیس یک مهمانی مجلل در پانتئون ترتیب داده بود. همه خدایان دعوت شده بودند، به جز یکی: اریس، الهه اختلاف و آشوب . او از حذف عصبانی بود و بنابراین تصمیم گرفت مشکل ایجاد کند . اریس یک سیب طلایی که حاوی پیامی بود به داخل مجلس پرتاب کرد. در این پیام آمده بود "tēi kallistēi" یا "برای منصف ترین".

در میان خدایان و الهه های بیهوده، چنین کتیبه ای نامتجانس کاتالیزور یک نزاع شد.سه الهه قدرتمند معتقد بودند که باید این موهبت عالی را داشته باشند، زیرا هر کدام خود را «عادلانه ترین» می دانستند. هرا، آتنا و آفرودیت معمولاً زیباترین الهه ها در نظر گرفته می شدند ، اما هیچ کدام نمی توانستند تصمیم بگیرند. کدام یک از آنها باید بالاترین عنوان را داشته باشد. خود زئوس قصد قضاوت در این مسابقه را نداشت، زیرا می‌دانست که هیچ تصمیمی برای هیچ یک از آنها خوشایند نخواهد بود و باعث نزاع بی‌پایان می‌شود.

برای منحرف کردن بحث، زئوس مسابقه‌ای را اعلام کرد که باید توسط مرد فانی، پاریس، تصمیم‌گیری شود. هرمس الهه ها را به حمام در چشمه کوه آیدا هدایت کرد. در حالی که او گاوهایش را در کوه می‌چرخاند، به پاریس نزدیک شدند. سه الهه قصد نداشتند به راحتی عنوان «عادلانه ترین» را رها کنند. پاریس، که از نقش جدید خود بسیار لذت می برد، اصرار داشت که هر کدام برهنه جلوی او رژه بروند تا او بتواند تعیین کند که کدام عنوان مدعی این عنوان است. الهه ها موافقت کردند، اما او به نتیجه ای نرسید.

بدون هیچ نگرانی از انصاف، هر یک از الهه ها به امید جلب توجه پاریس رشوه ای زیبا به او دادند. اسطوره ها به ما می گویند که هرا به او پیشنهاد مالکیت داده است. از اروپا و آسیا آتنا، الهه جنگ، خرد و مهارت تمام بزرگترین جنگجویان را به او ارائه کرد. آفرودیت عشق زیباترین زن روی زمین - هلن اسپارتی - را به او پیشنهاد داد. پاریس که نه میل به زمین یا مهارت دارد، هدیه سوم را انتخاب کرد وبنابراین، آفرودیت برنده مسابقه شد .

پاریس: قهرمان ایلیاد یا شرور؟

سوال پاریس: قهرمان یا شرور ایلیاد مسئله دشواری است. از یک طرف، الهه به او وعده جایزه داده بود. از سوی دیگر، به او اطلاع داده نشد که جایزه او قبلاً متعلق به دیگری بوده است . هلن اسپارتی شوهر داشت. آفرودیت، نمونه ای از خدایان، اهمیتی نمی داد که آیا حق اخلاقی دارد که هلن را به پاریس تقدیم کند یا خیر. اسطوره شناسی این نوع بی احتیاطی را در میان خدایان و الهه ها نشان می دهد تقریباً در هر داستانی درباره آنها را بنابراین چه این پیشنهاد معتبر بود یا نه، این پیشنهاد انجام شد و پاریس قصد نداشت از جایزه خود صرف نظر کند.

به نوبه خود، گفته می شود که الهه آفرودیت بر احساسات هلن نسبت به پاریس تأثیر گذاشته است. هنگامی که او به تروی رسید تا او را از خانه شوهرش ربوده، او عاشق او شد و طبق اکثر گزارشات، با کمال میل رفت . با این حال، شوهر و پدر هلن نمی‌خواستند اجازه دهند زیباترین زن پادشاهی بدون دعوا گرفته شود. پدر هلن، تیندارئوس، توسط اودیسه باهوش معروف توصیه شده بود. قبل از ازدواج، او همه خواستگاران احتمالی را وادار کرد تا از ازدواج او عهد کنند.

به دلیل زیبایی عالی هلن، او خواستگاران زیادی داشت. بسیاری در ردیف ثروتمندترین، ماهرترین و قدرتمندترین مردان آخی بودند . بنابراین، هنگامی که هلن را گرفتند، منلائوس، شوهرش، داشتقدرت یونان پشت سر او بود، نیرویی که او هیچ وقت برای بسیج کردنش تلف نکرد. جنگ تروا تمامیت یک پادشاهی بود که برای بازیابی یک زن حرکت می کرد، بیان نهایی مردسالاری .

جايزه پاريس

اگرچه شاهزاده پاريس تروا انتظار مي رود كه همراه با بقيه تروا براي حفظ جايزه خود بجنگد ، او به تصوير كشيده مي شود. در ایلیاد به عنوان فردی بزدل و بی مهارت در جنگ. او شجاعت برادر قهرمانش هکتور را ندارد. او با حمل شمشیر و سپر مانند دیگران وارد جنگ نمی شود. او کمان را به سلاح‌های نزدیک‌تر و شخصی ترجیح می‌دهد و ترجیح می‌دهد از راه دور به دشمنش ضربه بزند.

commons.wikimedia.org

به تعبیری، تربیت چوپان او ممکن است بر سبک مبارزه پاریس تأثیر گذاشته باشد. چوپان ها معمولاً با یک بولو یا تیرکمان می جنگند ، ترجیح می دهند با شکارچیان با شکارچی مبارزه کنند. پرتابه به جای تلاش برای به دست آوردن قدرت برتر یک گرگ یا خرس در نبرد تن به پا. پاریس در طول زندگی خود مهارت یا تمایل کمی برای جنگیدن از خود نشان داد. او در قضاوت‌هایش باهوش و عادل بود ، اما شخصیت اخلاقی او از زمانی که از او خواسته شد بین الهه‌ها قضاوت کند، مشکوک بود.

او نه تنها از این فرصت برای چشم‌اندازی استفاده کرد. الهه ها، اصرار داشتند که برهنه در برابر او رژه بروند، اما او به خود اجازه داد که رشوه بگیرد. تقریباً در هر داستان دیگری، هر یک از آن اقدامات به شدت منجر می شدعواقب. برای پاریس، اسطوره های یونانی استثنا قائل شدند. این شاید واضح ترین نمونه از طبیعت بی ثبات خدایان باشد . همه چیز منتهی به جنگ شروع آن را هدایت کرد. از نجات پاریس از مقاصد قتل‌آمیز والدینش گرفته تا انتخاب شدنش برای قضاوت در رقابت بین الهه‌ها، پیشگویی که نقش او را در آغاز جنگی که سقوط تروا خواهد بود پیش‌بینی می‌کرد، به‌نظر سرنوشت سازماندهی شده بود.

پاریس و آشیل.

اگرچه در ایلیاد بر اقدامات قهرمانانه هکتور و دیگران تاکید شده است، پاریس و آشیل در حقیقت باید از اصلی ترین درگیری ها باشند . آشیل زیر نظر آگاممنون، رهبر ارتش یونان خدمت می کرد. در نقطه حساسی از جنگ، از میدان نبرد عقب نشینی کرد. این اقدام منجر به کشته شدن دوست و مربی او پاتروکلوس و چندین شکست یونانی در نبرد شد.

پس از مرگ پاتروکلوس، آشیل دوباره به نبرد پیوست و یک بار دیگر با آگاممنون متحد شد تا انتقام او را بگیرد. روابط خانوادگی در هر دو طرف پیچیده می شود. آگاممنون برادر بزرگ شوهر هلن، منلائوس است . هکتور به نوبه خود برادر بزرگ پاریس است. دو برادر بزرگتر درگیری را رهبری می کنند که واقعاً جنگ بین خواهر و برادرهای کوچکتر است. درگیری اصلی بین پاریس و منلائوس است، اما برادران بزرگتر جنگجوی آنها جنگ را رهبری می کنند.

اولین بار پاریسبا منلائوس روبرو می شود، قرار است یک دوئل برای پایان دادن به جنگ برگزار کند. منلائوس، جنگجوی آموزش دیده، پاریس را به راحتی در نبرد شکست می دهد. با این حال، خدایان دوباره مداخله می کنند. خدایان برای ادامه جنگ سرمایه گذاری می کنند . آفرودیت، به جای اینکه اجازه دهد پاریس شکست بخورد، او را به اتاق خوابش می برد، جایی که خود هلن زخم هایش را مراقبت می کند. خدایان اجازه نخواهند داد که ضعف او دیدگاه آنها را برای سقوط تروا منحرف کند.

Litany of Heroes

به دنبال دوئل پاریس و منلائوس، چندین درگیری بین قهرمانان وجود دارد که ممکن است اگر مداخلات خدایان نبود، جنگ را به پایان رساندند. اگر آفرودیت مداخله نمی کرد، منلائوس به راحتی در دوئل پیروز می شد و قبل از پایان نبرد، پاریس را ترک می کرد. از آنجایی که دوئل پایانی نداشت، جنگ ادامه دارد.

تلاش بعدی پاریس برای نبرد با دیومدس، بلای تروی است. دیومدس که در خانواده تایدئوس و دیپیل به دنیا آمد، پادشاه آرگوس است. پدربزرگش آدراستوس بود. او را یکی از بزرگترین قهرمانان یونانی می دانند. چگونه پادشاه یک ملت دیگر در حمله یونانیان به تروا درگیر شد؟ پاسخ ساده است: او یکی از خواستگاران هلن بود و به همین دلیل به قولی که برای دفاع از ازدواج هلن با منلائوس بسته بود متعهد بود. .

دیومدس با 80 کشتی به جنگ آمد، سومین ناوگان بزرگ برای پیوستن به جنگ پس از 100 کشتی آگاممنون و 90 کشتی نستور . استنلوس را هم آورد وEuryalu و ارتش از Argos، Tiryns، Troezen، و بسیاری از شهرهای دیگر. او نیروی قدرتمندی از کشتی ها و مردان را در اختیار یونانیان قرار داد. او در چندین عملیات در کنار اودیسه کار کرد و از بزرگترین جنگجویان یونانی به شمار می رفت. او که مورد علاقه آتنا بود، پس از جنگ جاودانه شد و در اساطیر پس از هومری جای خود را در میان صفوف خدایان گرفت.

همچنین ببینید: استعاره ها در بیوولف: استعاره ها در شعر معروف چگونه استفاده می شوند؟

از دیگر قهرمانان حماسه می توان به آژاکس کبیر، فیلوکتتس و نستور اشاره کرد. . نستور نقش نسبتاً ثانویه اما همچنین نقش مهمی در نبردها داشت. پسر نلئوس و کلریس، او نیز یکی از آرگونوت های مشهور بود . او و پسرانش آنتیلوخوس و تراسیمدس در کنار آشیل و آگاممنون در کنار یونانیان جنگیدند. نقش نستور اغلب ماهیت مشاوره ای داشت. او به عنوان یکی از جنگجویان قدیمی، مشاور مهم قهرمانان جوانتر جنگ بود و در آشتی آشیل و آگاممنون نقش داشت.

آغاز تا پایان

یک حمله بزدلانه می تواند حتی به دیومدس توانا آسیب برساند. در یکی از اتهامات یونانیان در تروی، زئوس آیریس را می فرستد تا به هکتور اطلاع دهد که باید منتظر مجروح شدن آگاممنون قبل از حمله باشد . هکتور عاقلانه نصیحت را می پذیرد و منتظر می ماند تا آگاممنون توسط پسر مردی که او کشته است مجروح شود. او آنقدر در میدان می‌ماند تا کسی که او را زخمی کرده است بکشد، اما درد او را مجبور می‌کند

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها