دگردیسی - اوید

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

(شعر حماسی، لاتین/رومی، 8 پس از میلاد، 11996 سطر)

مقدمههمسر، جونو، جامه‌دار او باشد). داستان مرگ عاشق آپولو، هیاکینتوس، که به طور تصادفی توسط دیسک پرتاب شده توسط آپولو کشته شد (آپولو یک گل، سنبل، از خون ریخته شده خود ایجاد کرد). و داستان میرا که با پدرش خوابید تا اینکه هویت او را کشف کرد و پس از آن او مجبور به فرار شد و حامله شد (خدایان از روی ترحم او را به درخت مر تبدیل کردند و نوزادش را که از شکافتن به زمین افتاد. در درخت، بزرگ شد تا آدونیس زیبا شود، که زهره عاشق او می شود.

اورفیوس سپس داستانی را بیان می کند که چگونه هیپومنس با استفاده از آن دست ورزشکار سریع آتالانتا را به دست آورد سیب طلایی برای شکست دادن او در مسابقه، و چگونه او فراموش کرد از زهره برای کمک او در این ماجرا تشکر کند، که در نتیجه هم او و هم آتالانتا به شیر تبدیل شدند. بنابراین آدونیس باید همیشه از شیرها و جانورانی مانند آنها دوری کند، اما در نهایت هنگام شکار گراز کشته شد و زهره بدنش را تبدیل به شقایق کرد. داستان آشنای پادشاه میداس ، که لمس او دخترش را به طلا تبدیل کرد، سپس نقل می شود. در یک جنون باکی، زنان اورفئوس را در حالی که آوازهای غمگین خود را می خواند، تکه تکه می کنند، به همین دلیل باکوس آنها را به درختان بلوط تبدیل می کند.

اووید در ادامه به داستان تأسیس شهر تروا می پردازد. شاه لائومدون (با کمک آپولو و نپتون)، داستان پلئوس که برادرش فوکوس را می کشد و پس از آن توسط یک گرگ تسخیر می شود.قتل او و داستان سیکس و همسرش آلسیونه که با کشته شدن سیکس در طوفان تبدیل به پرنده می شوند. زمانی که پاریس تروی، هلن، زیباترین زن جهان را می دزدد و منالئوس، شوهر هلن، ارتشی از یونانیان را تشکیل می دهد تا او را پس بگیرند. جزئیات جنگ از جمله مرگ آشیل، اختلاف بر سر زره او و سقوط نهایی تروا بازگو شده است. پس از جنگ، روح آشیل آگاممنون را مجبور می کند تا پولیکسنا، دختر ملکه هکوبا و پریام پادشاه تروا را قربانی کند. بعدها، هکوبا پادشاه پولیمستور تراکیه را در خشم مرگ پسر دیگرش، پولیدوروس، می کشد و زمانی که پیروان پولیمستور سعی در مجازات او دارند، او توسط خدایان به یک سگ تبدیل می شود.

پس از جنگ ، شاهزاده تروا آئنیاس فرار می کند و از طریق دریای مدیترانه به کارتاژ سفر می کند، جایی که ملکه دیدو عاشق او می شود و پس از اینکه او را رها می کند خود را می کشد. پس از ماجراجویی های بیشتر، Aeneas و مردانش سرانجام به پادشاهی لاتینوس (ایتالیا) می رسند، جایی که Aeneas عروس جدیدی به نام Lavinia و پادشاهی جدیدی را به دست می آورد. زهره جوو را متقاعد می کند که آئنیاس را به الوهیت تبدیل کند و پسرش جولوس پادشاه می شود.

نسل های بعد ، آملیوس به ناحق لاتینوس را تصرف می کند، اما نومیتور و نوه اش رومولوس آن را پس گرفته و شهر را پیدا می کنند. رم رومی ها با مهاجمان مبارزه می کنندسابین ها، و در نهایت موافقت می کنند تا شهر را به اشتراک بگذارند، که به طور مشترک توسط رهبر سابین تاتیوس و رومولوس اداره می شود. پس از مرگ تاتیوس، رومولوس خدا و همسرش هرسیلیا الهه شد. فیلسوف فیثاغورثی، نوما، پادشاه رم می شود و روم در صلح حکومت او رونق می گیرد. هنگامی که او می میرد، همسرش ایگریا چنان غمگین است که دیانا او را به یک فواره تبدیل می کند. از سر او، و او سناتورهای رومی را متقاعد می کند که او را از شهر بیرون کنند تا ظالم نشود. ایسکولاپیوس، خدای شفا، رم را از طاعون معالجه می کند، پس از آن، خدای سزار فرمانروای رم می شود و پس از آن پسرش، آگوستوس، امپراتور فعلی روم، فرمانروای رم می شود. هنگامی که کار خود را می بندد، اووید می پرسد که زمان تا مرگ آگوستوس به آرامی بگذرد و از این حقیقت می بالد که تا زمانی که شهر رم زنده بماند، کار خود او قطعاً زنده خواهد ماند.

تجزیه و تحلیل

بازگشت به بالای صفحه

«دگردیسی» اغلب یک حماسه ساختگی نامیده می شود ، همانطور که در <نوشته شده است 17>هگزامتر داکتیلیک (شکل اشعار حماسی بزرگ سنت باستانی، مانند "ایلیاد" ، "ادیسه" و "The Aeneid" )، برخلاف سایر آثار Ovid . اما، به جای دنبال کردن وآثار اووید با تمجید از اعمال یک قهرمان بزرگ مانند حماسه‌های سنتی، از داستانی به داستان دیگر جهش می‌کنند، اغلب با ارتباط کم یا بدون ارتباط غیر از این که همگی شامل دگرگونی‌هایی از یک نوع یا آن می‌شوند. گاهی از شخصیتی از یک داستان به عنوان یک ارتباط (کم و بیش ضعیف) با داستان بعدی استفاده می شود و گاهی از خود شخصیت های اسطوره ای به عنوان قصه گویان «داستان های درون داستان» استفاده می شود.

اوید. از منابعی مانند Vergil "Aeneid" ، و همچنین آثار لوکرتیوس، هومر و دیگر آثار اولیه یونانی استفاده می کند. مطالب خود را جمع آوری کند، اگرچه او نیز پیچ و تاب خود را به بسیاری از آنها اضافه می کند، و از تغییر جزئیات در جایی که بیشتر با اهداف او مطابقت دارد ترسی ندارد. گاهی شعر برخی از رویدادهای اصلی دنیای اسطوره یونان و روم را بازگو می کند، اما گاهی به نظر می رسد در جهت های عجیب و غریب و ظاهراً دلخواه منحرف می شود.

مضمون تکراری ، مانند تقریباً تمام کارهای اووید ، عشق است (و به ویژه قدرت دگرگون کننده عشق)، چه عشق شخصی باشد چه عشقی که در شکل کوپید تجسم یافته است، در غیر این صورت نسبتاً خدای کوچک پانتئون که نزدیکترین چیزی است که این حماسه ساختگی به یک قهرمان دارد. با این حال، برخلاف تصورات عمدتا عاشقانه عشق که در قرون وسطی "اختراع" شد، اوید عشق را بیشتر به عنوان یک نیروی خطرناک و بی ثبات کننده می دید تا یک نیروی بی ثبات کننده.مثبت ، و نشان می دهد که چگونه عشق بر همه، انسان ها و خدایان به طور یکسان قدرت دارد.

در طول سلطنت آگوستوس ، امپراتور روم در زمان اووید ' در زمان خود، تلاش‌های عمده‌ای برای تنظیم اخلاق با ایجاد اشکال قانونی و غیرقانونی عشق ، تشویق ازدواج و وارثان مشروع، و مجازات زنا با تبعید از روم صورت گرفت. بازنمایی اووید<18 از عشق و قدرت آن در آسیب رساندن به زندگی و جوامع ممکن است به عنوان حمایت از اصلاحات آگوستوس تلقی شود، اگرچه پیشنهاد دائمی بیهودگی کنترل انگیزه های وابسته به عشق شهوانی نیز ممکن است به عنوان انتقادی از آگوستوس تلقی شود. تلاش برای تنظیم عشق.

خیانت همچنین یکی از سخت ترین جنایات رومی بود در زمان آگوستوس، و تصادفی نیست که در داستان های شعر موارد خیانت زیادی وجود دارد. . اووید ، مانند اکثر رومیان زمان خود، این ایده را پذیرفت که مردم نمی توانند از سرنوشت خود فرار کنند، اما او همچنین به سرعت اشاره می کند که سرنوشت مفهومی است که هم از قدرت خدایان حمایت می کند و هم تضعیف می کند. بنابراین، اگرچه خدایان ممکن است دیدگاه بلندمدت‌تری نسبت به سرنوشت داشته باشند، اما همچنان بر آنها نیز نیرو وارد می‌کند.

قابل توجه است که دیگر خدایان رومی بارها و بارها گیج، تحقیر و مضحک به دست سرنوشت و توسط سرنوشت می‌شوند. کوپید در داستان ها، به ویژه آپولو، خدای عقل ناب، که اغلب با عشق غیرمنطقی گیج می شود. کار به عنوانیک کل نظم پذیرفته شده را تا حد زیادی وارونه می کند، انسان ها و امیال انسانی را بالا می برد و در عین حال خدایان (و خواسته ها و فتوحات تا حدی کوچک آنها) را به موضوعات شوخ طبع تبدیل می کند، و اغلب خدایان را به عنوان خود شیفته و انتقام جو به تصویر می کشد. با این حال، با این حال، قدرت خدایان یک موضوع تکراری متمایز در سراسر شعر باقی می ماند. انگیزه برای هر تغییری که داستان ها توضیح می دهند، زیرا خدایان از خود انتقام می گیرند و انسان ها را به پرندگان یا جانوران تبدیل می کنند تا برتری خود را ثابت کنند. خشونت، و اغلب تجاوز، تقریباً در همه داستان‌های مجموعه رخ می‌دهد، و زنان عموماً به صورت منفی به تصویر کشیده می‌شوند، یا به‌عنوان دخترانی باکره که از خدایان فرار می‌کنند و می‌خواهند به آنها تجاوز کنند، یا به‌عنوان بدخواه و انتقام‌جو.

همانطور که همه حماسه‌های یونانی و رومی اصلی انجام می‌دهند، "مسخ" تاکید می‌کند که غرور (رفتار بیش از حد غرورآمیز) نقصی مهلک است که به ناچار منجر به سقوط شخصیت می‌شود. هوبریس همیشه توجه و مجازات خدایان را به خود جلب می کند، خدایان که تمام انسان هایی را که سعی در مقایسه خود با الوهیت دارند، تحقیر می کنند. برخی، به ویژه زنانی مانند آراخنه و نیوبه، به طور فعال خدایان و الهه ها را برای دفاع از قدرت خود به چالش می کشند، در حالی که برخی دیگر در نادیده گرفتن مرگ و میر خود غرور نشان می دهند. مانند عشق، غرور توسط اوید به عنوان یک امر جهانی دیده می شوداکولایزر.

Ovid's "Metamorphoses" در زمان خود یک موفقیت فوری بود ، محبوبیت آن حتی محبوبیت Vergil را تهدید می کرد. 17> "Aeneid" . حتی می توان تصور کرد که از آن به عنوان یک ابزار آموزشی برای کودکان رومی استفاده می شود، که از آن می توانند داستان های مهمی را بیاموزند که دنیای آنها را توضیح می دهد و همچنین در مورد امپراطور باشکوه و اجدادش بیاموزند. به خصوص در پایان، می توان دید که شعر عمداً بر عظمت روم و حاکمان آن تأکید می کند.

اما، در طول مسیحی شدن اواخر باستان ، سنت آگوستین و سنت ژروم از جمله ظاهراً دیگران آن را " یک کار بت پرستانه خطرناک " می دانستند، و این خوش شانس بود که تا دوره قرون وسطی زنده ماند. در واقع، خلاصه‌ای مختصر و «غیر توهین‌آمیز» از شعر (که عناصر دگرگونی داستان‌ها را کم‌رنگ می‌کرد) در اواخر دوران باستان برای خوانندگان مسیحی ساخته شد و به خودی خود بسیار محبوب شد و تقریباً شعر اصلی را تهدید می‌کرد.

قدیمی‌ترین نسخه‌ی خطی موجود از «مگردونه‌ها» بسیار دیر قدمت دارد (در طول قرن یازدهم )، اما سپس در میان دانشمندان قرون وسطی بسیار تأثیرگذار شد. و شاعران، تبدیل شدن به اثر کلاسیک بیشتر برای نویسندگان قرون وسطی شناخته شده است. شاید بیش از هر شاعر باستانی دیگری، اووید الگویی برای رنسانس اروپا و عصر الیزابت و ژاکوبی انگلیسی بود، وویلیام شکسپیر به طور خاص از داستان های «مسخ» در چندین نمایشنامه خود استفاده و اقتباس کرد.

منابع

بازگشت به بالای صفحه

  • ترجمه انگلیسی (Perseus Project) : //www.perseus.tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3atext%3a1999.02.0028
  • نسخه لاتین با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus. tufts.edu/hopper/text?doc=Perseus%3atext%3a1999.02.0029

[rating_form id=”1″]

عصر آهن( "عصر انسان"). به دنبال آن غول‌ها تلاش می‌کنند تا آسمان‌ها را تصرف کنند، که در آن جوو خشمگین (مشتری، معادل رومی زئوس) سیل عظیمی را روانه می‌کند که همه موجودات زنده را نابود می‌کند، به جز یک زوج پارسا، دوکالیون و پیرها. این زوج با اطاعت از دستورات خدایان و پرتاب صخره ها به پشت سرشان، زمین را دوباره آباد می کنند، که به نژادی جدید و دلچسب از انسان تبدیل می شود.

داستان از چگونگی عشق نافرجام آپولو به دافنه روایت می شود. منجر به تبدیل او به درخت لور می شود. آیو، دختر خدای رودخانه ایناچوس، توسط جوو مورد تجاوز قرار می گیرد، او سپس آیو را به یک گاو تبدیل می کند تا از او در برابر جونوی حسود محافظت کند. جوو مرکوری را می فرستد تا آرگوس، نگهبان آیو را بکشد و آیو مجبور می شود از خشم جونو فرار کند تا اینکه جونو مجبور به عفو او می شود.

آیو و پسر جوو ، Epaphus با پسری به نام فایتون، پسر آپولو دوست می شود، اما وقتی اپافوس باور نمی کند که فایتون واقعاً پسر آپولو است، سعی می کند با قرض گرفتن ارابه خورشیدی پدرش آن را ثابت کند، اما نمی تواند آن را کنترل کند و کشته شده. خواهران فایتون بسیار مضطرب هستند به درختان تبدیل می شوند و دوستش سیکنوس که بارها در تلاش برای بازیابی جسد فایتون به داخل رودخانه شیرجه می زد، در اندوه خود به یک قو تبدیل می شود.

جوو پوره زیبای کالیستو را می بیند ، یکی ازخدمتکاران دیانا، و به او تجاوز می کند. هنگامی که دایانا ناپاکی خدمتکار خود را کشف می کند، کالیستو تبعید می شود و هنگامی که او به دنیا می آید توسط جونو به یک خرس تبدیل می شود. سرانجام، وقتی پسرش پانزده ساله شد، تقریباً او را می‌کشد و جوو هر دو را به صورت فلکی تبدیل می‌کند که باعث آزار جونو شد. به دلیل بدی‌های شایعات، چگونه اوسیرهو نبی به سنگ تبدیل می‌شود، و چگونه مرکوری یک چوپان را به دلیل خیانت به رازی به سنگ تبدیل می‌کند. مرکوری سپس عاشق هرسه زیبا می شود که در نتیجه خواهر هرسه، آگلاوروس، به خاطر حسادتش به سنگ تبدیل می شود.

جوو عاشق پرنسس اروپا می شود و او را می برد. ، به شکل یک گاو نر سفید زیبا مبدل شده است. برادران اروپا به جستجوی او می روند، اما نمی توانند محل اختفای او را پیدا کنند. یکی از برادران، کادموس، شهر جدیدی را تأسیس می کند (که بعداً به نام تبس شناخته شد) و با دوختن زمین با دندان های مار یا اژدهایی که او کشته بود، به طور معجزه آسایی مردم جدیدی ایجاد می کند.

سالها بعد ، نوه کادموس، آکتائون، ناخواسته در حال حمام کردن دایانا می افتد، که به همین دلیل او را به یک گوزن گوزن تبدیل می کند، و او توسط مردان خودش شکار می شود و توسط سگ هایش تکه تکه می شود. همسر جونو، جونو حسادت می‌کند که سمله، دختر کادموس، فرزند جوو را به دنیا بیاورد، و سمله را فریب می‌دهد تا جوو را مجبور کند تا او را ببیند.با تمام شکوهش که دیدنش سمله را نابود می کند. کودک، باکوس (دیونوسوس) اما نجات می یابد و به خدا تبدیل می شود.

جوو و جونو در مورد اینکه آیا مردان یا زنان بیشتر از عشق لذت می برند بحث می کنند و صدا می زنند. بر تیرسیاس (که هم مرد و هم زن بوده است) تا بحث را حل کند. هنگامی که او با جوو موافق است و می گوید که معتقد است زنان از اعمال عشقی لذت بیشتری می برند، جونو او را کور می کند، اما به عنوان پاداش، جوو به او هدیه پیشگویی می دهد. تیرسیاس پیش‌بینی می‌کند که نرگس جوان زود می‌میرد ، این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که نرگس عاشق انعکاس خود می‌شود و به گل می‌رود.

تیرسیاس همچنین مرگ پنتئوس را پیش‌بینی می‌کند، که امتناع او از پرستش درست باکوس با تکه تکه شدن او توسط خواهران و مادرش هنگامی که در تشنج آداب باکوس قرار دارند مجازات می‌شود. سپس داستان درباره دیگرانی گفته می شود که به دلیل امتناع از پرستش خدایان از بین رفته اند، مانند دختران مینیاس، که الوهیت باکوس را رد کردند و از شرکت در مراسم او امتناع کردند (به جای آن، داستان هایی مانند داستان پیراموس و ... را رد و بدل می کنند. ثبی، کشف زنای ناهید و عطارد و خلقت هرمافرودیت) و به خاطر بی تقوایشان به خفاش تبدیل شدند. اما جونو از اینکه باکوس به عنوان یک خدا پرستیده می شود خشمگین است و خانه او را مجازات می کند.اجداد، برخی را دیوانه می کنند و برخی را تعقیب می کنند. خود کادموس، بنیانگذار تبس و پدربزرگ پنتئوس، تنها با تبدیل شدن او به مار همراه با همسرش نجات می یابد.

همچنین ببینید: Heroides - Ovid - روم باستان - ادبیات کلاسیک

آکریسیوس آرگوس نیز به الوهیت باکوس و همچنین انکار الوهیت اعتراض دارد. پرسئوس، و برای انتقام پرسئوس از سر گورگون مدوسای موی مار استفاده می کند تا سرزمین آکریسیوس را با مارهایی که از قطرات خون او متولد شده اند پر کند. سپس اطلس تایتان را به سنگ تبدیل می کند و آندرومدا را قبل از ازدواج با او از یک قربانی وحشتناک نجات می دهد (علی رغم نامزدی قبلی). 17>چگونه فرزندان مدوسا ، اسب بالدار پگاسوس، با کوبیدن پای خود فواره ای ایجاد کرد، چگونه پادشاه پیرنهوس سعی کرد موزها را به تصرف خود درآورد، چگونه نه خواهری که موزها را به مسابقه آوازخوانی دعوت کردند، به پرندگان تبدیل شدند. از دست داد، و چگونه آراخنه پس از شکست دادن مینروا در مسابقه ریسندگی به عنکبوت تبدیل شد.

وقتی نیوب از تبس آشکارا اعلام می کند که شایسته تر است تا به عنوان الهه پرستش شود تا لاتونا (مادر آپولو و دیانا) به این دلیل که او چهارده فرزند از دو لاتونا به دنیا آورده است، او با کشتن همه فرزندانش مجازات می شود و خودش به سنگ تبدیل می شود. سپس داستان هایی در مورد اینکه لاتونا چگونه مردانی را که با او بداخلاق بودند با تبدیل آنها به قورباغه تنبیه کرد و چگونه آپولوترئوس از تراکیه پنج سال پس از ازدواج با پروکنه، فیلوملا، خواهر پروکنه را ملاقات می کند و بلافاصله به قدری او را هوس می کند که او را به چالش می کشد. او را می رباید و به پروکنه می گوید که او مرده است. فیلوملا در برابر تجاوز مقاومت می کند، اما ترئوس پیروز می شود و زبانش را می برد تا او را متهم نکند. فیلوملا، با این حال، هنوز موفق می شود خواهرش را مطلع کند و برای انتقام تجاوز، پروکنه پسر خود را با ترئوس می کشد، بدن او را می پزد و به ترئوس می خورد. هنگامی که ترئوس متوجه می شود، سعی می کند زنان را بکشد، اما در حالی که او آنها را تعقیب می کند، تبدیل به پرندگان می شوند. تلاش برای به دست آوردن پشم طلایی برای پادشاه پلیاس Iolcus، و دختر Aeetes مدیا عاشق جیسون می شود و به او در انجام وظیفه کمک می کند. آنها با هم به عنوان زن و شوهر می روند، اما وقتی به خانه ایولکوس می رسند، متوجه می شوند که پدر جیسون، ایسون، به شدت بیمار است. مدیا او را به طرز جادویی معالجه می کند تا بعداً دخترانش را فریب دهد تا او را بکشند تا جیسون بتواند تاج و تخت خود را به دست آورد. مدیا برای فرار از مجازات فرار می‌کند، اما وقتی نزد جیسون برمی‌گردد، متوجه می‌شود که او همسر جدیدی به نام گلوس دارد. برای انتقام، مدیا گلوس را می کشد ، و همچنین دو پسر خود را توسط جیسون، و دوباره با شوهر جدید، اگیوس آتنی، فرار می کند، اما بعد از اینکه تقریباً یک بار دیگر با شرمندگی ترک می کند.تسئوس، پسر ناشناخته اگیوس را می‌کشد.

اگیوس پسرش سفالوس را می‌فرستد تا از مردم آگینا در جنگ آتن علیه کرت کمک بگیرد، اما وقتی سفالوس از راه رسید، او متوجه می شود که اگینا نابود شده است. با این حال، جوو به فرمانروای آنها، پادشاه آئاکوس، با ایجاد نژاد جدیدی از مردم برکت داده است و او قول می دهد که این مردان شجاعانه و به خوبی به آگئوس خدمت کنند. سفالوس، قبل از بازگشت به آتن با ارتش موعود، داستانی را بیان می کند که چگونه حسادت خود نسبت به همسرش باعث شد تا او را به طور ناعادلانه امتحان کند و تقریباً ازدواج او را نابود کرد و سپس توضیح می دهد که چگونه سوء تفاهم احمقانه توسط همسرش باعث شد که او به طور تصادفی او را بکشد. در حین شکار در جنگل.

در همین حال، دختر پادشاه نیسوس (و خواهرزاده اگیوس)، اسکیلا، آتن را به پادشاه مهاجم کرت، مینوس که دوستش دارد، خیانت می کند. یک دسته از موهای نیسوس که به طرز جادویی او را از هر آسیبی محافظت می کند. مینوس اما از عمل او منزجر شده و او را طرد می کند. نیسوس به یک ماهی‌ماهی تبدیل می‌شود و دخترش به یک پرنده تبدیل می‌شود.

همسر مینوس ، پاسیفاه ، اما عاشق یک گاو نر است و او موجودی نیمه انسان نیمه گاو به دنیا می آورد که به نام مینوتور شناخته می شود که مینوس او را در هزارتوی طراحی شده توسط Daedalus پنهان می کند. مینوس از آتن می خواهد که هر نه سال یک جوان آتنی را به عنوان قربانی برای مینوتور بفرستد، اما زمانی که تسئوس به عنوانسومین ادای احترام، او با عشق شاهزاده خانم آریادنه نجات می یابد، که او را از طریق هزارتو یاری می دهد. او مینوتور را می‌کشد و با آریادنه می‌رود، اگرچه او را در دیا (ناکسوس) رها می‌کند و باکوس او را به صورت فلکی تبدیل می‌کند.

در همین حال، ددالوس برای فرار از کرت نقشه می‌کشد با پسر او ایکاروس با پرواز بر روی بال ساخته شده از پر و موم. با وجود هشدار پدرش، ایکاروس خیلی نزدیک به خورشید پرواز می کند و وقتی موم بال هایش ذوب می شود، می میرد.

پس از ماجراجویی هایش در کرت، تسئوس و برخی دیگر از یونانیان شجاع به می روند. با گراز کالیدونی مبارزه کنید که دیانا برای مجازات پادشاه کالیدون به دلیل بی توجهی به خراج خود فرستاده بود. اگرچه مليگر پسر پادشاه گراز را مي كشد، اما غنائم را به شكارچي آتالانتا مي دهد كه اولين خون را مي كشيد و عموهايش را مي كشد وقتي آنها به اين امر اعتراض كردند. آلتایا، مادرش، سپس ملیاگر و سپس خودش را می‌کشد، و خواهران ملیاگر آن‌قدر مضطرب هستند که دایانا آنها را به پرنده تبدیل می‌کند.

در راه بازگشت به آتن، تزئوس در طول طوفان پناه می‌گیرد در خانه خدای رودخانه آچلوس، جایی که او داستان های زیادی را می شنود، از جمله داستان این که چگونه آچلوس یکی از شاخ های خود را از دست داد، که در نبرد با هرکول برای دست دیانیرا از سرش جدا شد، که قدرت او را برای تغییر شکل محدود کرد. سنتور نسوس سپس به آنها حمله کرد، اما کشته شدتوسط هرکول، اگرچه نسوس قبل از مرگ، پیراهن خود را به دیانیرا داد که او را متقاعد کرد که قدرت بازگرداندن عشق را دارد، در حالی که در واقع نفرین شده بود. سالها بعد، وقتی دیانیرا می ترسد که هرکول عاشق شخص دیگری است، پیراهن را به او می دهد و هرکول که از درد غرق شده بود، خود را به آتش می کشد و خدایی می شود.

همچنین ببینید: پارسیان – آیسخلوس – یونان باستان – ادبیات کلاسیک

داستان این است که سپس در مورد چگونگی اعتراف بیبلیس به یک اشتیاق محارم نسبت به برادر دوقلویش کاونوس، که با شنیدن آن فرار می کند، گفت. بایبلیس که دل شکسته تلاش می‌کند دنبال کند، اما در نهایت به چشمه‌ای در غم او تبدیل می‌شود. همسر مرد دیگری به نام لیگدوس ، مجبور می شود دخترش را به جای اینکه او را بکشد، به عنوان پسری مبدل کند و او را ایفیس خطاب کند . با این حال، ایفیس عاشق دختری می شود و خدایان شفاعت می کنند و «او» را به پسری واقعی تبدیل می کنند. ازدواج اوریدیک و اورفئوس را مبارک باد ، اوریدیس می میرد . به اورفئوس فرصتی داده می شود تا از دنیای اموات دیدن کند و او را به زندگی بازگرداند، و اگرچه او با موسیقی خود توانسته است قلب پلوتون و پروزرپینا را نرم کند، نمی تواند در مقابل نگاه کردن به معشوق خود مقاومت کند و او برای همیشه از دست او می رود.

اورفیوس تنها سپس چند داستان غم انگیز می خواند، از جمله داستان دزدی گانیمد توسط جوو (که در ابتدا مجسمه زیبایی بود که توسط پیگمالیون مجسمه سازی شده بود، که توسط جوو به یک زن واقعی تبدیل شد.

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها