The Bacchae – Euripides – Summary & تحلیل و بررسی

John Campbell 11-08-2023
John Campbell

(تراژدی، یونانی، حدود 410 ق.م، 1392 سطر)

مقدمهپرستندگان او این آزادی را دارند که فردی غیر از خودشان باشند و با انجام این کار، این شانس را دارند که از طریق خود تئاتر به یک خلسه مذهبی دست یابند. اگرچه پنتئوس به‌عنوان یک تماشاگر و تماشاگر خارجی شروع می‌کند، و آیین‌های باکی را با نگاهی حذف‌شده و ناپسند می‌بیند، اما از فرصتی که دیونوسوس برای حرکت از حاشیه به صحنه مرکزی درام ارائه می‌کند، می‌پرد. اوریپید با هوشمندی توجه مخاطب را به هنر نمایشنامه و قراردادها و تکنیک های آن جلب می کند و در عین حال قدرت فریبنده همان هنر را هم بر شخصیت های نمایشنامه و هم بر مخاطبان نشان می دهد. خودش.

منابع

بازگشت به بالای صفحه

  • ترجمه انگلیسی (آرشیو کلاسیک اینترنتی): //classics.mit.edu/Euripides/bacchan.html
  • نسخه یونانی با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus.tufts.edu/hopper/text.jsp?doc=Perseus:text:1999.01.009

[rating_form id= ”1″]

شرایط پیچیده تولدش را توضیح می دهد. مادر انسان او، سمله، از زئوس، پادشاه خدایان باردار شد. همسر زئوس، هرا، که از خیانت شوهرش عصبانی شده بود، سمله را متقاعد کرد که به زئوس به شکل واقعی خود نگاه کند، که به همین دلیل زئوس به عنوان یک صاعقه برای او ظاهر شد و او را فورا کشت. با این حال، در لحظه مرگ زئوس، دیونوسوس متولد نشده را نجات داد و با دوختن جنین در ران خود آن را از هرا پنهان کرد تا اینکه برای تولد آماده شد.

خانواده سمله ، با این حال، به ویژه خواهرش آگاو، هرگز داستان او را در مورد یک فرزند الهی باور نکرده بود، زیرا متقاعد شده بود که سمله در نتیجه دروغ های کفرآمیز او در مورد هویت پدر نوزاد مرده است، و خدای جوان دیونوسوس همیشه طرد شده است. در خانه خودش در همین حال، دیونوسوس در سراسر آسیا سفر کرده و فرقه ای از پرستندگان زن (باکها یا باکانت ها، که گروه کر نمایشنامه هستند) را جمع آوری کرده است و به زادگاه خود، تبس، بازگشته است تا از خاندان حاکم انتقام بگیرد. کادموس به دلیل امتناع آنها از پرستش او و دفاع از مادرش سمله.

همانطور که نمایشنامه شروع می شود ، دیونوسوس زنان تبس، از جمله خاله هایش آگاو، آتونو و اینو را راند. در یک دیوانگی وجد، آنها را به رقص و شکار در کوه سیتارون فرستاد. (این زنان تسخیر شده در مجموع به عنوان Maenads شناخته می شوند، در مقابل Bacchae، که دیونوسوس هستند.پیروان داوطلبانه از آسیا). پیرمردان شهر، مانند پدر سمله، کادموس و پیر بیننده کور تیرسیاس، اگرچه خود تحت طلسم زنان تبایی نیستند، با این وجود به مشتاقان آیین های باکی تبدیل شده اند.

پادشاه جوان ایده آلیست پنتئوس (پسر آگاوه و پسر عموی دیونوسوس، که اخیراً تاج و تخت را از پدربزرگش کادموس تحویل گرفته است) آنها را به شدت سرزنش می کند و عملاً عبادت دیونوسیا را ممنوع می کند و به سربازان خود دستور می دهد که هر کس دیگری را که درگیر درگیر می شود دستگیر کنند. مناسک او جنون ناشی از الهی زنان را صرفاً به‌مثابه‌ی مستی و تلاشی غیرقانونی برای فرار از آداب و قوانین قانونی حاکم بر جامعه تبا می‌بیند.

سپس خود دیونیسوس وارد می‌شود که عمداً به خود اجازه داده بود در لباس مبدل به عنوان یک زن دستگیر شود. رهبر مو دراز لیدیایی کاهنان دیونیسی ("غریبه")، و او توسط پنتئوس شکاک مورد بازخواست قرار می گیرد. با این حال، از سؤالات او مشخص می شود که خود پنتهئوس نیز عمیقاً به مناسک دیونوسیا علاقه مند است و هنگامی که غریبه حاضر نمی شود مناسک را به طور کامل برای او فاش کند، پنتهئوس ناامید او (دیونوسوس) را در قفل می گذارد. با این حال، دیونوسوس از آنجایی که یک خداست، به سرعت می تواند آزاد شود و به سرعت قصر پنتهئوس را در یک زلزله و آتش سوزی عظیم با خاک یکسان می کند.

یک گله دار گزارش های هیجان انگیزی از کوه سیتارون می آورد که مائنادها هستندرفتارهای عجیب و غریب و انجام شاهکارها و معجزات باورنکردنی، و اینکه نگهبانان نمی توانند با سلاح های خود به آنها آسیب برسانند، در حالی که به نظر می رسد زنان فقط با چوب می توانند آنها را شکست دهند. پنتئوس اکنون حتی بیشتر مشتاق دیدن زنان سرخورده است و دیونیسوس (با آرزوی تحقیر و تنبیه او) پادشاه را متقاعد می کند که لباس مائناد زن را بپوشد تا از شناسایی جلوگیری کند و خودش به مراسم برود.

همچنین ببینید: Choragos in Antigone: آیا صدای عقل می تواند کرئون را نجات دهد؟

سپس یکی دیگر از پیام آوران گزارش می دهد که چگونه خدا انتقام خود را یک قدم فراتر از تحقیر برداشت ، و به پنتهئوس کمک کرد تا برای دید بهتر مائنادها به بالای درخت برسد، اما سپس هشدار دادن به زنان در مورد جاسوسی که در میان آنهاست. زنان که از این نفوذ وحشیانه رانده شدند، پنتئوس به دام افتاده را پاره کردند و بدن او را تکه تکه تکه تکه کردند.

مادر پنتئوس ، آگاو ، هنوز تحت تسخیر خلسه دیونوسی، در حالی که سر پسرش را حمل می کند، به کاخ می رسد، و معتقد است که این سر شیر کوهی است که با دستان برهنه کشته شده و سرش را جدا کرده است، و سر بریده پسرش را با افتخار به نمایش می گذارد. یک جایزه شکار برای پدر وحشت زده اش، کادموس. اما، زمانی که مالکیت دیونیسوس شروع به از بین رفتن می کند، آگاو به آرامی با وحشت متوجه می شود که چه کرده است. کادموس خاطرنشان می کند که خدا خانواده را به درستی اما بیش از حد مجازات کرده است.

دیونیسوس سرانجام به شکل واقعی خود ظاهر می شود و آگاو و او را می فرستد.خواهران به تبعید، خانواده در حال حاضر همه اما نابود شده است. با این حال، دیونیسوس که هنوز راضی نیست، یک بار دیگر خانواده را به خاطر بی تقوایشان تنبیه می کند و در آخرین اقدام انتقام جویانه، کادموس و همسرش هارمونیا را به مار تبدیل می کند. در پایان ، حتی باکانت های گروه کر به قربانیان انتقام بیش از حد سخت دیونیزوس ترحم می کنند و با دلسوزی به آگاو و کادموس می نگرند. پیغمبر پیر و کور تیرسیاس تنها کسی است که به خاطر تلاش هایش در متقاعد کردن پنتهئوس به پرستش دیونوسوس رنج نمی برد. 3> بازگشت به بالای صفحه

"باکا" احتمالاً در حدود سال 410 قبل از میلاد نوشته شده است ، اما تنها پس از مرگ به عنوان بخشی از چهار شناسی که شامل او نیز می‌شود، نمایش داده شد. Iphigenia at Aulis” در جشنواره شهر Dionysia در سال 405 قبل از میلاد. نمایشنامه توسط پسر یا برادرزاده اوریپید ، اوریپید کوچک، که نمایشنامه نویس هم بود، به آتن بازگردانده شد و احتمالاً توسط او کارگردانی شده است. جایزه اول مسابقه را به دست آورد، از قضا جایزه ای که در تمام عمر او از اوریپید دور مانده بود. در واقع، به نظر می‌رسد که هیچ نمایشی در تئاتر باستانی محبوب‌تر نبوده است، یا بیشتر نقل‌قول و تقلید شده است.

در طول زندگی‌اش، اوریپید هجوم نیروهای قدرتمند آسیایی و نزدیک را دید. تأثیرات شرقی بر روی اعمال و باورهای فرقه و خدا Dionysus خود (هنوز به طور ناقص در زندگی مذهبی و اجتماعی یونان در آن زمان ادغام شده بود) در این دوره جهش یافت و اشکال جدیدی به خود گرفت و قدرت های جدیدی را جذب کرد. شخصیت دیونیسوس خود، در پیش‌گفتار نمایشنامه، تهاجم ادیان آسیایی به یونان را برجسته می‌کند.

نمایش سعی می‌کند به این سوال پاسخ دهد که آیا می‌تواند فضایی برای غیرمنطقی‌ها در یک فضای به‌خوبی ساختاریافته و منظم وجود داشته باشد، چه درونی و چه بیرونی، و مبارزه‌ای تا حد مرگ بین نیروهای کنترل (محدودیت) و آزادی (رهایی) را به تصویر می‌کشد. پیام ضمنی دیونیزوس در نمایشنامه این است که نه تنها فضایی در جامعه برای امر غیرعقلانی وجود دارد، بلکه باید چنین فضایی برای آن جامعه وجود داشته باشد و رشد کند، وگرنه خود را از هم خواهد پاشید. این امر ضرورت خویشتن داری، میانه روی و خرد را در پرهیز از دو افراط نشان می دهد: هم ظلم نظم بیش از حد، و هم جنون کشنده شور جمعی.

برای یک درام یونانی غیرمعمول است ، قهرمان داستان ، دیونیسوس، خود خداست ، و خدایی که طبیعتاً متناقض است: او هم خدای الهی و هم غریبه فانی است، هم بیگانه و هم یونانی، چه در داخل و چه در خارج از اکشن نمایشنامه. او در عین حال به شدت مردانه است (نماد یک فالوس غول‌پیکر) و در عین حال زنانه، ظریف و به لباس‌های تزئینی می‌پردازد. او به زنان اجازه می دهدبرتری انسان ها را زیر سوال می برد، اما آنها را با دیوانه کردنشان مجازات می کند. او در حومه‌های وحشی پرستش می‌شود، اما مرکزی برای یک فرقه مهم و سازمان‌یافته در قلب شهر است. او خدای «رها کردن» و جشن است، اما قدرت‌های او می‌تواند انسان‌ها را وادار کند که عقل، قضاوت و حتی انسانیت خود را رها کنند. او تقسیم بین کمدی و تراژدی را محو می کند ، و حتی در پایان نمایشنامه، دیونیزوس چیزی شبیه یک رمز و راز باقی می ماند، شخصیتی پیچیده و دشوار که تعیین و توصیف ماهیتش دشوار است، ناشناخته و ناشناخته.

نمایشنامه با دوگانگی (تضادها، دوتایی ها و جفت ها) پاشیده شده است، و نیروهای متضاد موضوع اصلی نمایشنامه هستند : شکاکیت در مقابل تقوا ، عقل در مقابل غیرمنطقی ، یونانی در مقابل خارجی ، مرد در مقابل زن/آندروژن ، تمدن در مقابل وحشی گری/طبیعت . با این حال، نمایشنامه بسیار پیچیده است و بخشی از قصد اوریپید در نمایشنامه است که نشان دهد چگونه این دوتایی ها ناکافی هستند. برای مثال، تلاش برای نسبت دادن دو طرف این نیروها به دو شخصیت اصلی، دیونیسوس و پنتئوس، بیش از حد ساده‌سازی خواهد بود.

به طور مشابه، شخصیت های اصلی شکل متفاوتی از حکمت را دارند ، اما هر کدام مجموعه ای از محدودیت های خاص خود را دارند. پادشاه پنتئوس ، برای مثال، استبه عنوان جوان و آرمان گرا، حافظ یک نظم مدنی و اجتماعی کاملاً عقلانی به تصویر کشیده می شود. نظمی که پنتئوس نمایندگی می کند، اما، فقط نظم قانونی نیست، بلکه آن چیزی است که او به عنوان نظم مناسب همه زندگی، از جمله کنترل ظاهراً مناسب زنان می بیند، و او دیونوسوس را می بیند (و زنان در حال پرسه زدن). در اطراف آزادانه در کوه ها) به عنوان یک تهدید مستقیم برای این دیدگاه. او همچنین فردی بیهوده، لجباز، مشکوک، متکبر و در نهایت ریاکار نشان داده می شود. مشاور قدیمی عاقل، کادموس ، به احتیاط و تسلیم توصیه می کند، و معتقد است که شاید بهتر است تظاهر به ایمان و انجام یک "دروغ مفید" داشته باشیم حتی اگر دیونوسوس یک خدای واقعی نباشد.

نمایشنامه نمونه ای از بیگانه هراسی و شوونیسم یونانی است ، و پنتئوس بارها به دیونوسوس مبدل به عنوان "یک خارجی آسیایی"، "بیش از حد زنانه برای یک مرد مناسب" توهین می کند، و "روش های کثیف خارجی" خود را به ارمغان می آورد. به تبس این شیوه‌های خارجی به‌ویژه تهدیدآمیز تلقی می‌شوند، زیرا برای فاسد کردن همه زنان و تشویق زنان به شورش علیه اقتدار مردانه و شکستن پیوندهایی که آنها را به حوزه داخلی تعریف‌شده‌شان در یک جامعه مردسالار می‌پیوندد، تهدید می‌کنند. اوریپید شیفتگی دائمی به زن و موقعیت اجتماعی آنها داشت و در این نمایشنامه (و در چندین نمایشنامه دیگر) اشاره کرد که ستم بر زنان در زبان یونانی تا چه حد ضمنی و ریشه دار است.تمدن.

همچنین ببینید: لوکان - روم باستان - ادبیات کلاسیک

گفته شده است که اوریپید در سن پیری آرزو داشت که خود را با هموطنان خود آشتی دهد و تاوان حملات قبلی خود به اعتقادات مذهبی آنها را بپردازد. با این حال، این احتمال وجود دارد که نمایشنامه پس از خروج نهایی او از آتن نوشته شده باشد، و به هر حال تردید وجود دارد که آیا عقاید مذهبی آثار قبلی او باعث آزار اکثر هموطنانش شده است یا خیر. همچنین بعید به نظر می‌رسد که او آرزو می‌کرد که تصویر او از شور و شوق باکانت‌ها آخرین سخنان او در این زمینه تلقی شود، و حتی در این نمایشنامه نیز از افشای نواقص افسانه و اشاره به ضعف ها و رذیلت های خدایان افسانه ای.

علاوه بر نقش های دیگر، دیونوسوس همچنین خدای تئاتر است و مسابقات نمایشی که در آن اوریپید ' نمایشنامه هایی اجرا می شد (شهر دیونیزیا آتن) جشنواره های تئاتری به افتخار او بود. تا حدودی خود شخصیت دیونیزوس به طور موثر نمایشنامه را کارگردانی می کند و از نویسنده، طراح لباس، طراح رقص و کارگردان هنری نمایشنامه تقلید می کند. نقاب‌ها و لباس‌های مبدل با همه نمادگرایی‌شان از عناصر اساسی نمایشنامه هستند.

«باکا» به روابط متفاوت تئاتر با جنبه‌های مختلف جامعه می‌پردازد>، از جمله رابطه آن با خود هنر. دیونیسوس پیشنهاد می کند

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها