فهرست مطالب
(تراژدی، یونانی، حدود 413 ق.م، 1498 سطر)
مقدمه(Iphigeneia) توضیح می دهد که چگونه با قربانی کردن به دست پدرش آگاممنون، زمانی که الهه آرتمیس، که قرار بود قربانی شود، مداخله کرد و در آخرین لحظه یک آهو به جای او در قربانگاه گرفت، از مرگ به سختی اجتناب کرد. نجات او از مرگ و بردن او به ثور (یا ثور) دور. در آنجا، او را به عنوان کشیش معبد آرتمیس درآوردهاند، و به او وظیفه وحشتناک قربانی کردن خارجیهایی که در سواحل پادشاهی تائوریس پادشاه تواس فرود میآیند، بر عهده گرفتهاند. او همچنین خوابی را که اخیرا دیده است بازگو می کند و نشان می دهد که برادرش، اورستس، مرده است.
همچنین ببینید: یونان باستان - اوریپید - اورستسبه زودی، اما خود اورستس به همراه دوستش پیلادس وارد می شود. او توضیح می دهد که چگونه پس از تبرئه شدن توسط خدایان و دولت آتن به دلیل کشتن مادرش برای انتقام پدرش، آپولو از او خواسته است تا آخرین عمل توبه را انجام دهد، تا مجسمه مقدس آرتمیس را از توریس بدزدد و به آنجا بازگرداند. آتن.
اما آنها توسط نگهبانان توری اسیر شده و طبق رسم محلی به معبد آورده می شوند تا کشته شوند. ایفیگنیا که از دوران کودکی برادرش را ندیده است و به هر حال معتقد است که او مرده است، در شرف قربانی شدن است که شانس باعث می شود رابطه آنها کشف شود (ایفیگنیا قصد دارد از یکی از یونانی های اسیر شده برای انتقال نامه استفاده کند و پس از یک مسابقه دوستی بین این دو که در آن هر یک اصرار دارندبا فدا کردن جان خود برای رفیقش، مشخص می شود که خود اورستس گیرنده مورد نظر نامه است.
پس از یک صحنه تاثیرگذار از ملاقات مجدد، آنها نقشه ای برای فرار با هم طراحی می کنند. ایفیگنیا به پادشاه تواس می گوید که مجسمه آرتمیس توسط برادر قاتل او از نظر روحی آلوده شده است و به او توصیه می کند که خارجی ها را وادار کند بت را در دریا پاک کنند تا آبرویی را که او به عنوان نگهبان آن بر سر آن آورده است از بین ببرد. سه یونانی از این به عنوان فرصتی برای فرار با کشتی اورستس و پیلادس استفاده میکنند و مجسمه را با خود میبرند.
علیرغم تلاشهای گروه کر بردگان یونانی برای گمراه کردن او، پادشاه تواس از یک پیام رسان متوجه میشود. که یونانی ها فرار کرده اند و او عهد می کند که آنها را تعقیب کند و بکشد زیرا فرار آنها توسط بادهای نامطلوب به تاخیر افتاده است. با این حال، او توسط الهه آتنا متوقف می شود، که در پایان نمایش ظاهر می شود تا به شخصیت ها دستور دهد. آتنا به یونانیان میخواهد مجسمه را به یونان برسانند و عبادت آرتمیس تاروپولوس (اگرچه با پیشکشهای ملایمتر جایگزین قربانیهای وحشیانه انسانها) در هاله و برائرون، جایی که ایفیگنیا قرار است کشیش شود، برقرار کنند. توآس که از قدرت نمایی الهه بهت زده تسلیم شد و گروه کر بردگان یونانی را نیز آزاد کرد.
تحلیل> | بازگشت به بالای صفحه
|
این نمایش با استقبال بالایی در بینپیشینیان (از جمله ارسطو) به دلیل زیبایی و تصویر باشکوه آن از دوستی فداکارانه و محبت خواهرانه، و حکم مدرن نیز کمتر مورد پسند نبوده است. صحنه مشهوری که در آن ایفیگنیا میخواهد برادرش را قربانی کند، درست زمانی که آنها در آستانه شناخت متقابل هستند، با تعلیق طولانیاش و چرخشهای غیرمنتظره مختلف بخت، و سپس شادی هیجانانگیز برادر و خواهر آشکار شده، یکی را تشکیل میدهند. از بزرگترین پیروزی های هنر نمایشی این داستان بسیار تقلید شده است، به ویژه توسط گوته در درام "Iphigenie auf Tauris" .
در زمان اوریپید ، افسانه های قربانی های انسانی به الهه ای معروف به آرتمیس تاروپولوس (همچنین با نام های هکاته و به طور گیج کننده ایفیگنیا شناخته می شود)، اعمال مذهبی مردم تائوری در منطقه کریمه وحشی و دوردست دریای سیاه، و وجود دختر آگاممنون نیز نامیده می شود. ایفیگنیا، به طرز ناامیدکننده ای گیج و در هم تنیده شده بود. اوریپیدس با ترکیب و چیدمان مجدد رشته های درهم و با افزودن اختراعات تازه خود، توانست افسانه ای خیره کننده و یکی از بهترین نقشه های خود را خلق کند. در واقع، سه عنصر تشکیلدهنده افسانه (مراسم یونانی قدیمی، عبادت تائوریک و سنتهای مربوط به Iphigenia) از سردرگمی قبلی خود نجات یافته و در داستانی قابل قبول و مرتبط با هم ترکیب شدهاند.در عین حال، اودیوم شکل بدوی قربانی را محکم بر روی بربرها و بیگانگان پرتاب می کند.
اما برای یک مخاطب مدرن، شدت دراماتیک بسیار کمی در "Iphigenia in Tauris" وجود دارد و ترکیب عجیبی از تراژدی و عاشقانه به نظر می رسد: اگرچه شرایط تراژیک مقدم بر وقایع نمایشنامه است و اتفاقات غم انگیز تقریباً رخ می دهد، اما هیچ کس در نمایشنامه نمی میرد یا به بدبختی ختم نمی شود. شاید بهتر باشد به عنوان "ملودرام عاشقانه" توصیف شود.
این تقریباً همزمان با Euripides ' نوشته شده است. هلن» ، و این دو نمایشنامه برخی از تطابقات نزدیک را نشان می دهد، مانند شناخت متقابل خویشاوندان نزدیک پس از غیبت طولانی (هویت اشتباه ایفیگنیا و اورستس بخش عمده ای از کنایه دراماتیک نمایشنامه را تشکیل می دهد) ; گول زدن یک پادشاه بربر توسط یک قهرمان یونانی (همیشه عنصر محبوب برای مخاطبان یونانی)؛ و مداخله به موقع یک خدا به عنوان "deus ex machina" همانطور که عذاب شخصیت های اصلی اجتناب ناپذیر به نظر می رسد. از بین این دو، "Iphigenia in Tauris" نمایشنامه بهتر و جالبتر در نظر گرفته میشود، اما از محبوبیت شایستهای برخوردار است.
Euripides به خاطر نقشهای خیرهکنندهاش از شخصیتهای زن شناخته میشد، و ایفیگنیا نیز از این قاعده مستثنی نیست، اگرچه او احتمالاً فاقد عمق دراماتیک مدیا و الکترا است. او مغرور و مغرور است.او مشتاق فرهنگ خود است، و با این حال به شدت از هموطنانش به خاطر کارهایی که با او کردند متنفر است. او متهور، خونسرد و پرشور است و این تفکر سریع و تحمل نیرومند اوست که فرار نهایی آنها را تسهیل می کند.
موضوع اصلی نمایشنامه عشق و دوستی رفاقتی و برادرانه اورستس و پیلادس و آشنایان است. عشق بین خواهر و برادر Orestes و Iphigenia. مضمون فداکاری نیز بر نمایشنامه غالب است، به خصوص که پیوندی دوگانه بر ایفیگنیا دارد، به این معنا که پدرش باید او را به عنوان ادای احترام به آرتمیس قربانی میکرد و سپس توسط آن الهه «نجات میداد» و مجبور به خدمت در او میشد. معبد، آماده کردن قربانی آیینی دیگران. به بالای صفحه
- ترجمه انگلیسی توسط رابرت پاتر (آرشیو کلاسیک های اینترنتی): //classics.mit.edu/Euripides/iph_taur .html
- نسخه یونانی با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus.tufts.edu/hopper/text.jsp?doc=Perseus:text:1999.01.0111