یونان باستان - اوریپید - اورستس

John Campbell 17-10-2023
John Campbell

(تراژدی، یونانی، حدود 407 ق.م، 1629 سطر)

مقدمهبه منظور انتقام مرگ پدرش آگاممنون به دست او (همانطور که خدای آپولو توصیه کرده است)، و اینکه چگونه، علیرغم پیشگویی قبلی آپولو، اورستس اکنون خود را در عذاب ارینی ها (یا خشمگین ها) به خاطر مادرکشی خود می بیند، تنها فردی که قادر است. برای آرام کردن او در دیوانگی اش که خود الکترا است.

برای پیچیده تر کردن مسائل، یک جناح سیاسی پیشرو از آرگوس می خواهد اورستس را به خاطر قتل به قتل برساند و اکنون تنها امید اورستس به عمویش منلائوس است. ، که به تازگی با همسرش هلن (خواهر کلیتمنسترا) پس از گذراندن ده سال در تروا و سپس چندین سال دیگر برای جمع آوری ثروت در مصر بازگشته است.

اورستس از خواب بیدار می شود که هنوز از خشم ها دیوانه شده است، درست زمانی که منلائوس به آنجا می رسد. قصر. دو مرد و تیندارئوس (پدربزرگ اورستس و پدر همسر منلائوس) درباره قتل اورستس و جنون ناشی از آن بحث می کنند. تیندارئوس بی‌همدل به شدت اورستس را تنبیه می‌کند، او سپس از منلائوس التماس می‌کند که از طرف او در مقابل مجلس آرگیو صحبت کند. با این حال، منلائوس نیز در نهایت از برادرزاده‌اش دوری می‌کند و نمی‌خواهد قدرت ضعیف خود را در میان یونانی‌ها که هنوز او و همسرش را به خاطر جنگ تروا سرزنش می‌کنند، به خطر بیندازد. پس از خروج منلائوس وارد می شود و او و اورستس در مورد گزینه های خود بحث می کنند. آنها برای جلوگیری از اعدام به مجلس شهر می روند، اما آنهاناموفق هستند.

اعدام آنها در حال حاضر به ظاهر قطعی است، اورستس، الکترا و پیلادس نقشه ای ناامیدکننده برای انتقام از منلائوس به دلیل پشت کردن او به آنها تدوین می کنند. برای تحمیل بزرگترین رنج، آنها قصد دارند هلن و هرمیون (دختر کوچک هلن و منلائوس) را بکشند. با این حال، هنگامی که آنها برای کشتن هلن می روند، او به طور معجزه آسایی ناپدید می شود. برده فریجیایی هلن در حال فرار از قصر گرفتار می شود و هنگامی که اورستس از برده می پرسد که چرا باید جان خود را ببخشد، استدلال فریجیایی که بردگان مانند آزادگان نور روز را به مرگ ترجیح می دهند، بر او جلب می شود. اجازه فرار داد با این حال، آنها با موفقیت هرمیون را دستگیر می کنند، و زمانی که منلائوس دوباره وارد می شود، بین او و اورستس، الکترا و پیلادس بن بست ایجاد می شود. به ترتیب (در نقش "deus ex machina"). او توضیح می‌دهد که هلن ناپدید شده در میان ستارگان قرار گرفته است، که منلائوس باید به خانه‌اش در اسپارت برگردد و اورستس باید به آتن برود تا در دادگاه آرئوپاگوس آنجا قضاوت کند، جایی که او تبرئه خواهد شد. همچنین، اورست باید با هرمیون ازدواج کند، در حالی که پیلادس با الکترا ازدواج خواهد کرد> بازگشت به بالای صفحه

در گاهشماری زندگی اورستس ، این نمایشنامه بعد از اتفاقات موجود می گذرددر نمایشنامه هایی مانند "الکترا" و "هلن" خود اوریپید و همچنین "حمال کنندگان لیبراسیون" از آیسخولوس، اما قبل از وقایع اوریپید "آندروماش" و "اومنیدس" آیسخولوس . می توان آن را به عنوان بخشی از یک سه گانه تقریبی بین "الکترا" و "آندروماش" مشاهده کرد، اگرچه به این صورت برنامه ریزی نشده بود.

برخی استدلال کرده اند که تمایلات نوآورانه اوریپید در «اورستس» به اوج خود می رسد و قطعاً شگفتی های دراماتیک بدیع بسیاری در نمایشنامه وجود دارد، مانند روشی که در آن او نه تنها گونه های اسطوره ای را آزادانه برای خدمت به هدف خود انتخاب می کند، بلکه به ارمغان می آورد. اسطوره ها به روش های کاملاً جدید کنار هم قرار می گیرند و آزادانه به مطالب اسطوره ای می افزایند. برای مثال، او چرخه اسطوره‌ای آگاممنون-کلیتمنسترا-اورستس را با اپیزودهای جنگ تروا و پیامدهای آن در ارتباط می‌آورد و حتی از اورستس می‌خواهد که هلن، همسر منلئوس را به قتل برساند. در واقع، از نیچه نقل شده است که اسطوره در دستان خشونت آمیز اوریپید مرد.

همچنین ببینید: هرا در ایلیاد: نقش ملکه خدایان در شعر هومر

همانند بسیاری از نمایشنامه های خود، اوریپید از اساطیر عصر برنز برای بیان نکات سیاسی در مورد سیاست آتن معاصر در دوران زوال استفاده می کند. سال‌های جنگ پلوپونز، که در آن زمان هم آتن و هم اسپارت و همه متحدانشان خسارات زیادی متحمل شده بودند. وقتی پیلادس و اورستس در حال تدوین طرحی برای شروع نمایش هستند، آشکارا از پارتیزان انتقاد می کنندسیاست و رهبرانی که توده ها را برای نتایجی بر خلاف منافع دولت دستکاری می کنند، شاید انتقادی پنهان از جناح های آتنی زمان اوریپید.

با توجه به وضعیت جنگ پلوپونز، این نمایشنامه دیده شده است. به عنوان ویرانگر و به شدت ضد جنگ در چشم انداز خود. در پایان نمایشنامه، آپولو بیان می‌کند که صلح باید بیش از همه ارزش‌های دیگر مورد احترام قرار گیرد، ارزشی که در بخشش اورستس از جان برده فریجیایی (تنها دعای موفق در کل نمایشنامه) تجسم می‌یابد. به این نکته توجه کنید که زیبایی زندگی از همه مرزهای فرهنگی فراتر می رود، خواه برده باشد یا انسان آزاد.

اما این یک بازی بسیار تاریک نیز هست. خود اورستس از نظر روانی نسبتاً ناپایدار معرفی می‌شود، با خشم‌هایی که او را تعقیب می‌کنند تا حد تصور نیمه توبه‌کننده و هذیان‌آمیز او. مجمع سیاسی در آرگوس به عنوان یک اوباش خشن به تصویر کشیده می شود که منلائوس آن را به آتشی خاموش نشدنی تشبیه می کند. پیوندهای خانوادگی ارزش چندانی ندارند، زیرا منلائوس نمی تواند به برادرزاده خود کمک کند، و اورستس در ازای آن قصد انتقام شدیدی دارد، حتی تا حد قتل پسر عموی جوانش، هرمیون.

<32. همچنین، اوریپید، مانند برخی دیگر از نمایشنامه‌های خود، نقش خدایان و شاید به‌طور مناسب‌تر، تفسیر انسان از اراده الهی را به چالش می‌کشد و به این نکته اشاره می‌کند که به نظر نمی‌رسد برتری خدایان آنها را منصفانه یا منصفانه نشان دهد.گویا. به عنوان مثال، در یک نقطه، آپولو ادعا می کند که جنگ تروا توسط خدایان به عنوان روشی برای پاکسازی زمین از جمعیت مازاد متکبر استفاده شده است، که در بهترین حالت یک منطق مشکوک است. نقش به اصطلاح قانون طبیعی نیز زیر سؤال می رود: وقتی تیندارئوس استدلال می کند که قانون اساسی در زندگی انسان است، منلائوس می گوید که اطاعت کورکورانه از هر چیزی، حتی قانون، پاسخ یک برده است.

همچنین ببینید: شخصیت‌های بیوولف: بازیگران اصلی شعر حماسی

منابع

بازگشت به بالای صفحه

  • ترجمه انگلیسی توسط E. P Coleridge (Internet Classics Archive): //classics.mit.edu/Euripides/orestes.html
  • نسخه یونانی با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus.tufts.edu/hopper/text.jsp?doc=Perseus:text:1999.01.0115

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها