تیرسیاس: قهرمان آنتیگونه

John Campbell 12-10-2023
John Campbell

فهرست مطالب

در تیریسیاس، آنتیگونه قهرمانی داشت، قهرمانی که در نهایت نتوانست او را از سرنوشت غرور عمویش نجات دهد. تیرسیاس، از اولین حضورش در سریال در ادیپ رکس، مورد جستجو قرار می گیرد، اما وقتی حقیقت را فاش می کند، رد می شود.

مهم نیست که رهبران چقدر با ورود او تحسین می کنند و آنها هستند. در جستجوی پیشگویی او ، هنگامی که او حقایقی را فاش می کند که نمی خواهند بشنوند، فوراً به او روی می آورند.

خود تیرسیاس در ارائه پیشگویی هایش عصبانی است و دیپلماتیک نیست. او که می‌داند حتی قبل از اینکه حرفی بزند مورد تمسخر و طرد قرار می‌گیرد، تمایلی به غلبه بر حقیقت ندارد. قدرت باعث می شود پادشاهانی که توانایی تشخیص حقیقت را به آنها ارائه می دهد، هم منفور و هم از او می ترسند.

تیرسیا در آنتیگون کیست؟> تیرسیاس در آنتیگون کیست؟ تیرسیاس پیامبری با سابقه دشنام و نادیده گرفته شدن توسط کسانی است که بیشتر به مشاوره و حمایت او نیاز دارند. اگرچه پادشاهان در هر دو نقش او را تحقیر می کنند، تیرسیاس نقش خود را حفظ می کند. او حاضر به عقب نشینی نیست، زیرا می داند که سخنگوی خدایان است.

او در ادیپ رکس خوانده می شود و در نهایت تهدید می شود و به عنوان یک فرد از قلعه رانده می شود. دشمن شاه . اگرچه در ادیپ رکس ، تیرسیاس به عنوان متحد کرئون در تلاش های او به تصویر کشیده شد.برای کمک به ادیپ، به نظر می رسد که تاریخ در آنتیگون تکرار می شود.

نمایش با گفتگوی بین خواهران، آنتیگونه و ایسمنه، دو فرزند ادیپ آغاز می شود. آنتیگونه از اسمنه خواسته است تا از او کمک بخواهد. او قصد دارد از عمویش، کرئون، پادشاه سرپیچی کند و برادرشان پولینیس را دفن کند.

همانطور که مکالمه پیش می‌رود، معلوم می‌شود که برادران برای کنترل پادشاهی با یکدیگر جنگیده‌اند . اتئوکلس که پس از مرگ ادیپ نقش پادشاه را به دست آورده بود، از تقسیم قدرت با برادرش پولینیس امتناع کرد.

پلینیس در پاسخ، به نیروهای کرت پیوست و ارتش ناموفقی را علیه تبس رهبری کرد. این دو برادر هر دو در درگیری کشته شدند. اکنون، برادر یوکاستا، کرئون، تاج را بر عهده گرفته است . کرئون برای تنبیه پولینیس به خاطر خیانتش، از دفن جسدش امتناع می ورزد.

آنتیگون اعمال کرئون را عجولانه و خلاف اراده خدایان می داند. او قصد دارد برادرش را برخلاف میل عمویش دفن کند . اسمنه حاضر نمی شود به خواهرش در توطئه جسورانه بپیوندد، زیرا از خشم پادشاه و حکم اعدام موعود برای هر دستگیر شده ای که می خواهد جسد را دفن کند، می ترسد:

« ما فقط زن هستیم، نمی توانیم با مردان بجنگیم. آنتیگونه! قانون قوی است، ما باید در این مورد، و در بدتر، تسلیم قانون شویم. از مردگان التماس می کنم که مرا ببخشد، اما من درمانده هستم: باید تسلیم صاحبان قدرت شوم. و فکر می کنم همینطور استتجارت خطرناک همیشه مداخله کردن ."

آنتیگون پاسخ می دهد که امتناع اسمنه او را به خانواده اش خائن می کند و او از مرگی که کرئون وعده داده هراسی ندارد . عشق او به پولینیس از هر ترسی از مرگ بیشتر است. می گوید اگر بمیرد، مرگ بی شرف نیست. آنتیگون مصمم است اراده خدایان را انجام دهد ، بدون توجه به عواقبی که برای خود دارد:

" من او را دفن خواهم کرد. و اگر باید بمیرم، می گویم که این جنایت مقدس است: در مرگ با او دراز می کشم و به همان اندازه برای او عزیز خواهم بود که او برای من.

قسمت جفت و آنتیگون نقشه خود را انجام می دهد، لیبره ریخته و پولینیس را با لایه نازکی از غبار می پوشاند . کرئون متوجه می شود که جسد روز بعد تحت مراقبت قرار گرفته است و دستور حرکت آن را می دهد. آنتیگونه مصمم برمی گردد و این بار توسط نگهبانان دستگیر می شود.

کرئون چگونه پاسخ می دهد؟

خلق و خوی کرئون در صحنه زمانی که پیام رسان برای اولین بار نزدیک می شود نشان داده می شود. پیامبر اعلام می کند که مستحق مجازات نیست حتی قبل از اینکه جنایت انجام شده را اعلام کند. پس از یک رفت و برگشت کوتاه، کرئون مرد را اخراج می کند.

همان پیام رسان تقریباً بلافاصله برمی گردد و این بار زندانی را هدایت می کند. او به کرئون اطلاع می دهد که از تحویل دادن آنتیگونه برای مواجهه با مجازات او خوشحال نیست اما با انجام این کار، او خود را نجات داده است.پوست.

آنتیگون سرکشی می کند و بیان می کند که اعمال او تقوا بوده و کرئون برخلاف میل خدایان عمل کرده است . او به او اطلاع می دهد که به دلیل وفاداری به برادر مرده اش نزد مردم مورد احترام است، اما ترس از او آنها را ساکت می کند و می گوید:

« آه از اقبال پادشاهان، مجاز به گفتن و هر کاری که می خواهند بکنند!

کرئون با عصبانیت او را به اعدام محکوم می کند.

هامون، نامزد آنتیگونه و پسر خود کرئون، با پدرش بر سر سرنوشت آنتیگون بحث می کند. در پایان، کرئون به جای سنگسار آنتیگونه در مقبره مهر و موم می کند که حکمی کمتر مستقیم، اما قطعاً مرگبار است. آنتیگونه توسط نگهبانان برای اجرای حکمش هدایت می شود.

در این لحظه است که پیامبر نابینای آنتیگونه ظاهر می شود. تیرسیاس نزد کرئون می آید تا به او اطلاع دهد که با تصمیم عجولانه خود خشم خدایان را به خطر می اندازد. پیشگویی تیرسیاس این است که اقدامات کرئون به فاجعه ختم خواهد شد.

استفاده سوفوکل از تیرسیاس چه تفاوتی با هومر دارد؟

هر گونه تحلیل شخصیت تیرسیاس باید حضور او در هر یک از نمایشنامه های مختلف را در نظر بگیرد. تحت هر دو قلم نویسنده، ویژگی های شخصیت تیرسیاس سازگار است. او تندخو، متخاصم و مغرور است.

اگرچه اودیسه زمانی که تیرسیاس را از زندگی پس از مرگ فرا می خواند، ملاقات می کند، توصیه ای که او می کندنتایج مشابهی با هر زمان دیگری که در نمایشنامه ها ظاهر می شود دارد . او به اودیسه پندهای خوبی می دهد که سپس نادیده گرفته می شود.

همچنین ببینید: کرایسیس، هلن و بریسیس: عاشقانه های ایلیادی یا قربانیان؟

نقش نبی تیرسیاس در آنتیگونه این است که بلندگوی نسبتاً بی میل خدایان باشد. او با کرئون صحبت می‌کند و کاملاً از پاسخی که از پادشاه دریافت خواهد کرد آگاه است.

تاکنون، تیرسیاس از لایوس و یوکاستا شنیده است که نبوت او را شنیده و هیچ گونه پیشگیری معنی‌داری را انجام نداده است، که به لایوس منجر شده است. ' مرگ. با این کار، پیشگویی به حقیقت پیوست ، به طوری که ادیپ ندانسته پدرش را به قتل رساند و با مادرش ازدواج کرد>سپس متهم به تضعیف پادشاه در ادیپ رکس شد.

تیریسیاس، در آنتیگونه، احضار نشده است، بلکه به میل خود و با اعتماد به نفس می آید. در مقام پیامبری و رابطه اش با شاه. این پیشگویی تیرسیاس در اودیپ رکس بود که به طور غیرمستقیم تخت کرئون را به کرئون داد، و اکنون تیرسیاس می آید تا کرئون را از حماقت او آگاه کند.

کرئون می خواهد سخنان او را بشنود، و تیرسیاس توضیح می دهد که چگونه از سر و صدای پرندگان به او هشدار داده شد به دنبال کلام خدایان باشد. با این حال، هنگامی که او سعی کرد قربانی را بسوزاند، شعله از سوختن خودداری کرد و احشای قربانی ظاهراً بدون دلیل پوسیده شدند.

تیریسیاس این را به کرئون به عنوان نشانه ای از خدایان توصیف می کند که آنها ارادهبه همین ترتیب از هر گونه پیشکشی از مردم تبس امتناع ورزند . خدایان به دلیل امتناع کرئون از دادن دفن مناسب پولینیس مورد توهین قرار گرفته اند و اکنون تبس در خطر افتادن زیر یک نفرین قرار گرفته است.

کرئون چگونه به پیامبر پاسخ می دهد؟

کرئون با توهین به تیرسیاس شروع می کند و ادعا می کند که باید رشوه گرفته باشد تا پیشگویی را به او برساند و به او بگوید که در رفتارش با آنتیگونه اشتباه می کند. گرچه کرئون ابتدا با توهین پاسخ تیرسیاس را می دهد، اما پس از اینکه تیرسیاس از کوره در رفت، در رفتار خود تجدید نظر می کند.

به نظر می رسد که پیامبران مرا ولایت ویژه خود قرار داده اند. من در تمام عمرم نوعی قنداق برای تیرهای کسل کننده فالگیرهای مضطرب بوده ام!»

تیریسیاس پاسخ می دهد که «عقل بر هر ثروتی برتری دارد.» کرئون در اتهامات خود دو چندان می شود و نه تنها تیرسیاس بلکه همه پیامبران را مورد تمسخر قرار می دهد و می گوید: " این نسل از پیامبران همیشه طلا را دوست داشته اند ."

تیرسیا به کرئون می گوید که کلمات او برای فروش نیستند و حتی اگر هم بودند، آنها را "خیلی گران قیمت" می یافت.

کرئون از او می خواهد که به هر حال صحبت کند و تیرسیاس به او اطلاع می دهد که دارد می آورد. خشم خدایان بر خودش فرود آمد:

« پس این را بگیر و به دل بگیر! زمانی دور نیست که جسد را در ازای جسد پس بدهی، گوشت بدن خودت. تو فرزند این دنیا را به شب زنده داری انداختی،

از خدایان پایین دوریطفل که مال آنهاست: یکی قبل از مرگ بر قبر، دیگری مرده قبر را انکار کرد. این جنایت شماست: و خشمگینان و خدایان تاریک جهنم

سریع با مجازاتی وحشتناک برای شما. می‌خواهی الان من را بخری، کرئون؟

با چند کلمه جدایی، تیرسیاس طوفان می‌کند، کرئون را می‌گذارد تا در مورد وضعیت، احتمالاً با خودش بحث کند. با صدای بلند، او با Choragos، رئیس گروه کر و سخنگوی آنها صحبت می کند. بحث درونی که کرئون درگیر آن است، به صورت شفاهی از طریق مکالمه با گروه کر بیان می شود.

همچنین ببینید: زئوس به عنوان یک قو به لدا ظاهر شد: داستان شهوت

" به سرعت برو: آنتیگونه را از طاقش آزاد کن و برای جسد پلی نیس مقبره ای بساز.

و این کار باید فوراً انجام شود: خدا به سرعت حرکت می کند تا حماقت مردان سرسخت را از بین ببرد.

کرئون با درک حماقت خود، می شتابد تا جسد پولینیس را به درستی دفن کند و سپس به آرامگاه برای آزادی آنتیگونه. به محض ورود، هامون را می بیند که بر پیکر نامزد مرده اش گریه می کند . آنتیگونه در ناامیدی از جمله خود را حلق آویز کرد. با عصبانیت، هامون شمشیری را برمی‌دارد و به کرئون حمله می‌کند. او آنتیگونه را در آغوش می گیرد و با بدن او در آغوشش می میرد. کرئون، ویران شده، جسد پسرش را با گریه به قلعه برمی گرداند. او وارد می شود و متوجه می شود که قاصدی که به چوراگوس از مرگ خبر داده بود توسط همسرش اوریدیک شنیده شده است.

در خشم او.و اندوه، او نیز جان خود را گرفته است. همسر، خواهرزاده و پسرش همگی مرده اند و کرئون چیزی جز غرور و غرور خود ندارد . او غمگین شده است و چوراگوس مخاطب را خطاب قرار می دهد و نکته پایانی نمایشنامه را بیان می کند:

« جائی که خرد نباشد شادی نیست. هیچ حکمتی جز تسلیم در برابر خدایان نیست. سخنان بزرگ همیشه مجازات می شوند و مردان مغرور در پیری عاقل بودن را می آموزند.»

John Campbell

جان کمپبل یک نویسنده و علاقه مندان به ادبیات ماهر است که به خاطر قدردانی عمیق و دانش گسترده اش از ادبیات کلاسیک معروف است. جان با اشتیاق به کلام مکتوب و شیفتگی خاصی به آثار یونان و روم باستان، سالها را به مطالعه و کاوش در تراژدی کلاسیک، شعر غزل، کمدی جدید، طنز، و شعر حماسی اختصاص داده است.با فارغ التحصیلی ممتاز در رشته ادبیات انگلیسی از یک دانشگاه معتبر، پیشینه دانشگاهی جان او را برای تحلیل انتقادی و تفسیر این خلاقیت های ادبی جاودانه فراهم می کند. توانایی او در کنکاش در ظرایف شعرهای ارسطو، عبارات غنایی سافو، شوخ طبعی آریستوفان، تفکرات طنز آمیز یوونال، و روایت های گسترده هومر و ویرژیل واقعا استثنایی است.وبلاگ جان به عنوان یک پلت فرم مهم برای او عمل می کند تا بینش ها، مشاهدات و تفسیرهای خود را از این شاهکارهای کلاسیک به اشتراک بگذارد. او از طریق تجزیه و تحلیل دقیق خود از مضامین، شخصیت ها، نمادها و زمینه تاریخی، آثار غول های ادبی باستانی را زنده می کند و آنها را برای خوانندگان با هر زمینه و علاقه قابل دسترس می کند.سبک نوشتاری جذاب او هم ذهن و هم قلب خوانندگانش را درگیر می کند و آنها را به دنیای جادویی ادبیات کلاسیک می کشاند. با هر پست وبلاگ، جان به طرز ماهرانه ای درک علمی خود را با یک نکته عمیق به هم می پیونددارتباط شخصی با این متون، آنها را قابل ربط و مرتبط با دنیای معاصر می کند.جان که به عنوان یک مرجع در زمینه خود شناخته می شود، مقالات و مقالاتی را با چندین مجله و نشریه ادبی معتبر ارائه کرده است. تخصص او در ادبیات کلاسیک نیز او را به سخنران مورد علاقه در کنفرانس های دانشگاهی و رویدادهای ادبی مختلف تبدیل کرده است.جان کمپبل از طریق نثر شیوا و شور و شوق پرشور خود مصمم است زیبایی جاودانه و اهمیت عمیق ادبیات کلاسیک را احیا کند و جشن بگیرد. چه شما یک محقق متعهد باشید یا صرفاً یک خواننده کنجکاو باشید که به دنبال کشف دنیای ادیپ، اشعار عاشقانه سافو، نمایشنامه های شوخ طبع مناندر یا داستان های قهرمانانه آشیل هستید، وبلاگ جان وعده می دهد که منبع ارزشمندی باشد که آموزش، الهام بخشیدن و شعله ور شدن خواهد داشت. عشق مادام العمر به کلاسیک ها