فهرست مطالب
(تراژدی، یونانی، 409 ق.م، 1471 سطر)
مقدمهفیلوکتتس جوان حاضر شد آتش را روشن کند، و در ازای این لطف، هراکلس کمان جادویی خود را به فیلوکتتس داد که تیرهایش خطاناپذیر میکشند.
همچنین ببینید: Bucolics (Eclogues) - ویرژیل - روم باستان - ادبیات کلاسیکبعدها، زمانی که فیلوکتتس (در آن زمان یک جنگجو و کماندار بزرگ) با دیگری رفت. یونانیان برای شرکت در جنگ تروا، پای او توسط یک مار گزیده شد (احتمالاً در نتیجه نفرین برای فاش کردن محل جسد هراکلس). نیش چرکین شد و او را در عذاب دائمی رها کرد و بوی ناخوشایندی از او پخش کرد. بوی تعفن و فریادهای درد مداوم فیلوکتتس، یونانیان را (عمدتاً به تحریک ادیسه) وادار کرد تا او را در جزیره بیابانی لمنوس رها کنند، در حالی که آنها به تروا ادامه دادند.
همچنین ببینید: هوبریس در ادیسه: نسخه یونانی غرور و تعصببعد از ده سال جنگ، یونانیان به نظر نمی رسید که تروی را تمام کند. اما، با دستگیری پسر شاه پریام، هلنوس (برادر دوقلوی کاساندرا نبی، و خود پیشگو و نبی)، متوجه شدند که بدون فیلوکتتس و کمان هراکلس هرگز در جنگ پیروز نخواهند شد. بنابراین، اودیسه (برخلاف میل خود)، همراه با نئوپتولموس، پسر کوچک آشیل، مجبور می شود برای بازیابی کمان و رویارویی با فیلوکتتس تلخ و پیچ خورده، به لمنوس برگردد.
بازی شروع می شود، اودیسه به نئوپتولموس توضیح می دهد که آنها باید یک عمل شرم آور انجام دهند تا شکوه آینده را به دست آورند، یعنی فریب فیلوکتتس را با داستانی دروغین در حالی که اودیسه منفور پنهان می شود. برخلاف قضاوت بهتر او،نئوپتولموس ارجمند با این نقشه پیش می رود.
فلوکتتس از دیدن دوباره یونانی ها بعد از تمام سال های انزوا و تبعیدش سرشار از شادی است و در حالی که نئوپتولموس به فریب فیلوکتتس می پردازد تا فکر کند از اودیسه نیز متنفر است، یک دوستی به وجود می آید. و به زودی اعتماد بین دو مرد ایجاد میشود.
سپس فیلوکتتس دچار یک سری دردهای غیرقابل تحمل در پایش میشود و از نئوپتولموس میخواهد که کمان او را نگه دارد، قبل از اینکه به خواب عمیقی برود. نئوپتولموس بین گرفتن کمان (همانطور که گروه کر ملوانان توصیه میکند) و بازگرداندن آن به فیلوکتتس رقتانگیز درگیر است. وجدان نئوپتولموس سرانجام برتری می یابد و همچنین با آگاهی از این که کمان بدون خود فیلوکتتس بی فایده است، کمان را برمی گرداند و مأموریت واقعی آنها را به فیلوکتتس نشان می دهد. اودیسه هم اکنون خود را نشان می دهد و سعی می کند فیلوکتتس را متقاعد کند، اما پس از یک مشاجره شدید، ادیسه در نهایت مجبور به فرار می شود قبل از اینکه فیلوکتتس خشمگین او را بکشد.
نئوپتولموس تلاش می کند، ناموفق، از فیلوکتتس صحبت کند تا به تروا بیاید. با اراده آزاد خود، با این استدلال که آنها باید به خدایان اعتماد کنند، خدایان (طبق پیشگویی هلنوس) به این نتیجه رسیده اند که او و فیلوکتتس در اسلحه با هم دوست شوند و در تصرف تروا نقش اساسی داشته باشند. اما فیلوکتتس متقاعد نشده است و نئوپتولموس سرانجام تسلیم می شود و موافقت می کند که او را به خانه خود در یونان بازگرداند و بدین ترتیب خشم یونانیان را به خطر می اندازد.ارتش.
اما در حال رفتن، هراکلس (که ارتباط خاصی با فیلوکتتس دارد و اکنون خداست) ظاهر می شود و به فیلوکتتس دستور می دهد که به تروا برود. هراکلس پیشگویی هلنوس را تأیید می کند و وعده می دهد که فیلوکتتس درمان خواهد شد و در نبرد به افتخار و شهرت زیادی دست خواهد یافت (اگرچه در واقع در نمایشنامه به آن پرداخته نشده است، فیلوکتتس در واقع یکی از کسانی است که برای مخفی شدن در داخل اسب تروا انتخاب شده است و خود را در طول دوره متمایز کرده است. غارت شهر، از جمله کشتن خود پاریس). هراکلس در پایان به همه هشدار می دهد که به خدایان احترام بگذارند یا با عواقب آن روبرو شوند>
افسانه مجروح شدن فیلوکتتس و تبعید اجباری او به جزیره لمنوس، و یادآوری نهایی او توسط یونانیان، به طور خلاصه در هومر "ایلیاد" ذکر شده است. این یادآوری همچنین با جزئیات بیشتری در حماسه گمشده، "ایلیاد کوچک" توضیح داده شد (در آن نسخه او را ادیسه و دیومدس بازگرداندند، نه نئوپتولموس). علیرغم موقعیت تا حدودی حاشیه ای آن در لبه های داستان اصلی جنگ تروا، به وضوح یک داستان محبوب بود، و Aeschylus و Euripides پیش از نمایشنامه هایی در مورد این موضوع نوشته بودند. سوفوکل (اگرچه هیچ یک از نمایشنامه های آنها باقی نمانده است).
در دستان سوفوکل ، این نمایشنامه نیست.عمل و انجام دادن اما از عواطف و احساس، مطالعه در رنج. احساس رها شدن فیلوکتتس و جستجوی معنا در رنجش هنوز هم امروز با ما صحبت می کند و این نمایشنامه سوالات سختی را در رابطه با رابطه پزشک/بیمار، سوالاتی در مورد ذهنیت درد و دشواری مدیریت درد، چالش های طولانی مدت مطرح می کند. مراقبت از بیماران مزمن و مرزهای اخلاقی عمل پزشکی. جالب اینجاست که دو نمایشنامه سوفوکل پیری، "Philoctetes" و "ادیپ در کولونوس" ، هر دو به سالمندان میپردازند. قهرمانان فرسوده با احترام و تقریباً هیبت، نشان می دهد که نمایشنامه نویس رنج را هم از منظر پزشکی و هم از منظر روانی-اجتماعی درک می کند.
همچنین محور اصلی نمایشنامه، تقابل بین مرد صادق و شریف کنش است (نئوپتولموس) و مرد بدبین و بی وجدان کلمه (اودیسه) و تمام طبیعت اقناع و فریب. سوفوکل به نظر میرسد که پیشنهاد میکند که فریب در گفتمان دموکراتیک غیرقابل توجیه است، صرفنظر از اینکه مخاطرات چقدر بالا باشد، و اگر میخواهیم تعارضات را حل کنیم، باید نقاط مشترکی خارج از سیاست پیدا کرد.
ظاهر فراطبیعی هراکلس در پایان نمایشنامه، برای دستیابی به حل مشکل به ظاهر حل نشدنی، بسیار در سنت یونان باستان "دئوس سابق" است.ماشین».
منابع
| بازگشت به بالای صفحه
|
- ترجمه انگلیسی توسط توماس فرانکلین (آرشیو کلاسیک های اینترنتی): //classics.mit.edu/Sophocles/philoct.html
- نسخه یونانی با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus.tufts.edu/hopper/text.jsp?doc=Perseus:text:1999.01.0193