فهرست مطالب
(تراژدی، یونانی، حدود 410 ق.م، 1766 سطر)
مقدمهپیش درآمدی که در آن جوکاستا (که در این نسخه از اسطوره هنوز خودکشی نکرده است) داستان ادیپ و شهر تبس را خلاصه می کند. او توضیح می دهد که پس از اینکه شوهرش متوجه شد که او نیز پسر اوست، خود را کور کرد، پسرانش Eteocles و Polynices او را در قصر حبس کردند به این امید که مردم ممکن است آنچه را که اتفاق افتاده فراموش کنند. اما ادیپ آنها را نفرین کرد و اعلام کرد که هیچ کدام بدون کشتن برادرش حکومت نمی کنند. در تلاش برای جلوگیری از این پیشگویی، پولینیس و اتئوکلس موافقت کردند که هر کدام به مدت یک سال حکومت کنند، اما پس از سال اول، اتئوکلس از اجازه دادن به برادرش برای حکومت در سال خود امتناع کرد و در عوض او را مجبور به تبعید کرد. هنگامی که در تبعید بود، پولینیس به آرگوس رفت و در آنجا با دختر پادشاه آرگیو، آدراستوس ازدواج کرد و آدراستوس را متقاعد کرد که نیرویی را برای کمک به او برای بازپس گیری تبس بفرستد.
یوکاستا ترتیب آتش بس را داده است تا بتواند تلاش کند. و میان دو پسرش واسطه شود. او از پولینیس در مورد زندگی او در تبعید می پرسد و سپس به استدلال های هر دو برادر گوش می دهد. پولینیس دوباره توضیح می دهد که او پادشاه برحق است. اتئوکلس در پاسخ می گوید که او بیش از هر چیز خواهان قدرت است و آن را تسلیم نمی کند مگر اینکه مجبور شود. جوکاستا هر دو را مورد سرزنش قرار می دهد و به اتئوکلس هشدار می دهد که جاه طلبی او ممکن است به نابودی شهر منجر شود و از پولینیس به خاطر آوردن ارتش برای غارت شهری که دوستش دارد انتقاد می کند. آنها طولانی بحث می کنند اما نمی توانندرسیدن به هر گونه توافق و جنگ اجتناب ناپذیر است.
اتئوکلس سپس با عمویش کرئون ملاقات می کند تا برای نبرد آینده برنامه ریزی کند. از آنجایی که آرگیوها یک گروه را علیه هر یک از هفت دروازه تبس می فرستند، تبانی ها نیز یک گروه را برای دفاع از هر یک از دروازه ها انتخاب می کنند. اتئوکلس از کرئون میخواهد تا از پیشگوی پیر تیرسیاس درخواست راهنمایی کند، و به او توصیه میشود که باید پسرش Menoeceus (که تنها نوادگان خون پاک از زمان تأسیس شهر توسط کادموس بود) را به عنوان قربانی برای خدای جنگ آرس بکشد تا بتواند شهر را نجات دهید اگرچه کرئون خود را قادر به انجام این امر نمی بیند و به پسرش دستور می دهد تا به پیشگاه دودونا بگریزد، منوکئوس در واقع مخفیانه به لانه مار می رود تا خود را برای دلجویی از آرس قربانی کند.
یک پیام رسان پیشرفت را گزارش می کند. از جنگ به جوکاستا و به او می گوید که پسرانش موافقت کرده اند که در یک نبرد برای تاج و تخت بجنگند. او و دخترش آنتیگونه می روند تا جلوی آنها را بگیرند، اما به زودی یک قاصد خبر می دهد که برادران قبلاً دوئل خود را انجام داده اند و یکدیگر را کشته اند. علاوه بر این، ژوکاستا که پس از فهمیدن این موضوع غمگین شده بود، خود را نیز کشت.
همچنین ببینید: Tudo sobre a raça Dachshund (Teckel، Cofap، Basset ou Salsicha)دختر یوکاستا آنتیگونه وارد می شود و از سرنوشت برادرانش ابراز تاسف می کند و به دنبال او ادیپ پیر نابینا که او نیز از وقایع غم انگیز خبر می دهد وارد می شود. . کرئون که کنترل شهر را در خلاء قدرت به دست گرفته است، ادیپ را از تبس اخراج می کند و دستور می دهدکه Eteocles (اما نه Polynices) با افتخار در شهر به خاک سپرده شود. آنتیگونه بر سر این دستور با او می جنگد و به خاطر آن نامزدی خود را با پسرش هامون قطع می کند. او تصمیم می گیرد پدرش را در تبعید همراهی کند و نمایشنامه با عزیمت آنها به آتن به پایان می رسد.
«زنان فنیقی» احتمالا اولین بود همراه با دو تراژدی گمشده "Oenomaus" و "Chrysippus" ، در مسابقه نمایشی Dionysia در آتن در سال 411 قبل از میلاد (یا احتمالاً درست پس از آن) در همان سال ارائه شد. که در آن دولت الیگارشی چهارصد سقوط کرد و ژنرال تبعیدی آلکیبیادس پس از فرار از دشمن، اسپارت، توسط آتن فراخوانده شد. گفتوگوی جوکاستا و پولینیس در نمایشنامه که غم و اندوه تبعید را با تأکیدی خاص بیان میکند، ممکن است کنایهای زبانی به عفو تبعید معروف آتن باشد.
با وجود اینکه حاوی قطعات درخشان بسیاری است، بازخوانی اوریپید از افسانه اغلب کمتر از Aeschylus ' "Seven Against Thebes" <19 در نظر گرفته می شود>، و امروزه به ندرت تولید می شود. برخی از مفسران شکایت کرده اند که مقدمه در پایان نمایشنامه ادیپ پیر نابینا غیرضروری و بلاعوض است و حادثه خودسوزی پسر کرئونMenoeceus شاید تا حدودی محو شده باشد. با این حال، در مکاتب یونانی بعدی به دلیل کنشهای متنوع و توصیفهای گرافیکیاش (به ویژه روایتهای دو پیامآور، اول نبرد عمومی بین ارتشهای متخاصم، و دوم در مورد دوئل بین برادران و خودکشی) بسیار محبوب بود. از Jocasta)، که به این قطعه علاقه پایدار می بخشد، که طول آن تقریباً دو برابر طول نمایشنامه آیسخولوس است. اوریپید ' گروه کر متشکل از زنان جوان فنیقیه است که از خانه خود در سوریه به دلفی می روند و در تبس در اثر جنگ به دام افتاده اند و خویشاوندی باستانی خود را با تبه ها کشف می کنند (از طریق کادموس، مؤسس تبس، که در اصل از فنیقیه). این با تمایل اوریپید برای نزدیک شدن به داستان های آشنا بیشتر از منظر زنان و مادران، و همچنین با تاکید او بر دیدگاه بردگان (زنان در راه تبدیل شدن به برده در آپولون هستند) مطابقت دارد. معبد دلفی).
منابعهمچنین ببینید: Tu ne quaesieris (قصیده، کتاب 1، شعر 11) - هوراس - روم باستان - ادبیات کلاسیک | برگشت به بالای صفحه
|
- ترجمه انگلیسی توسط E. P Coleridge (Internet Classics Archive): //classics.mit.edu/Euripides/phoenissae.html
- نسخه یونانی با ترجمه کلمه به کلمه (Perseus Project): //www.perseus.tufts.edu/hopper/text.jsp?doc=Perseus:text:1999.01.0117